تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۲۳ - ۰۶:۱۶ | کد خبر : 1582

معرفی کتاب

برو دیده‌بانی بگمار هارپر لی ترجمه سمانه توسلی نشر چترنگ ۱۳۹۵ عباس حیدریان نویسندگان عموما معتقدند فیلم‌سازان نوشته‌های آنان را خراب می‌کنند. حتی اگر قبول کنیم که این حرف در عموم موارد درست است، باز هم نویسندگان باید اعتراف کنند چند باری عالم سینما فیلم‌های آن‌ها را نجات داده است. یکی از این چند مورد […]

برو دیده‌بانی بگمار
هارپر لی
ترجمه سمانه توسلی
نشر چترنگ ۱۳۹۵

عباس حیدریان
نویسندگان عموما معتقدند فیلم‌سازان نوشته‌های آنان را خراب می‌کنند. حتی اگر قبول کنیم که این حرف در عموم موارد درست است، باز هم نویسندگان باید اعتراف کنند چند باری عالم سینما فیلم‌های آن‌ها را نجات داده است. یکی از این چند مورد کتاب «کشتن مرغ مقلد» ‌هارپر لی بود. از روی کتاب خانم لی که در چاپ اول فقط پنج هزار نسخه تیراژ داشت، فیلمی به همین نام ساخته شد که در آن گرگوری پک نقش اول را بازی می‌کرد و پس از موفقیت فیلم اقبال نسبت به کتاب هم به طرز دیوانه‌واری بالا رفت. طوری که امروز و درمجموع کتاب بیش از ۴۰ میلیون نسخه فروخته است.
کتاب «برو دیده‌بانی بگمار» که به فاصله اندکی قبل از مرگ هارپر لی و نزدیک نیم قرن بعد از کتاب اول منتشر شد و در فاصله اندکی پرفروش‌ترین کتاب آمازون شد، به وقایع ۲۰ سال پس از داستان «کشتن مرغ مقلد» می‌پردازد. (به ادعای نویسنده و وکیلش کتاب پیش از کتاب اول نوشته شده و قرار بوده جزئی از یک سه‌گانه باشد.) اسکات فینچ دخترک راوی در «کشتن مرغ…» که حالا در نیویورک زندگی می‌کند، برای دیدن پدرش (وکیلی که در «کشتن مرغ…» وکالت جوان سیاه‌پوست متهم به تجاوز را بر عهده می‌گیرد و در برابر تبعیض نژادی حاکم بر افکار عمومی مردم می‌ایستد) به آلاباما برمی‌گردد تا با نظراتش درباره مردم پیرامونش بیشتر آشنا شود و برای این آشنایی ناچار می‌شود درست مانند پدرش با مسائل اجتماعی و سیاسی حاکم بر ایالت‌های جنوبی (ایالت‌هایی که در آن تبعیض نژادی ریشه‌دارتر و از بین‌نرفتنی‌تر است) روبه‌رو شود.
جذابیت داستان برای کسانی که «کشتن مرغ…» را خوانده‌اند، دوچندان است، زیرا بسیاری از شخصیت‌های آن کتاب و داستان ۲۰ سال بعدشان در کتاب تازه هست، اما حتی بدون خواندن آن کتاب هم داستان «برو دیده‌بانی بگمار» بسیار خواندنی است. لحن هارپر لی در این کتاب هم مانند کتاب اول گرم و همراه با شوخ‌طبعی خاصی است که تلخی فضای داستان را تعدیل می‌کند و باید پذیرفت مترجم از آزمون دشوار انتقال درست این حس گرم پیروز بیرون آمده است.

شماره ۶۸۷

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟