تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۲/۱۶ - ۰۷:۰۴ | کد خبر : 2820

من اگر شما بودم

عاطفه مشتری نویسنده: ژولین گرین مترجم: داوود نوابی ویراستار: رضاخسروزاد، نشر نون زندگی فابین در این قصه با سایر داستان‌هایی که تا امروز مطالعه کرده‌ام، متفاوت است. فابین زمانی که یک دانش‌آموز بود، پدرش را از دست می‌دهد. از آن روز به بعد دبیرستان فلسفه را ترک می‌کند و برای امرار معاش، به شغل منشی‌گری […]

عاطفه مشتری
نویسنده: ژولین گرین
مترجم: داوود نوابی
ویراستار: رضاخسروزاد، نشر نون
زندگی فابین در این قصه با سایر داستان‌هایی که تا امروز مطالعه کرده‌ام، متفاوت است. فابین زمانی که یک دانش‌آموز بود، پدرش را از دست می‌دهد. از آن روز به بعد دبیرستان فلسفه را ترک می‌کند و برای امرار معاش، به شغل منشی‌گری مشغول می‌شود؛ یک منشی ساده که کارش باز کردن نامه‌هایی است که برای رئیسش آقای پوژار می‌رسد و هم‌چنین جواب دادن به آن‌ها. رئیسش با بی‌احترامی‌هایی که به منشی‌اش داشت، باعث می‌شد فابین احساس سرخوردگی کند و مدام با خودش می‌گفت که انسان خوش‌بختی نیست. بااین‌حال علاقه زیادی به نوشتن کتاب داشت و یکی از سرگرمی‌هایش رفتن به کتاب‌فروشی و دیدن ویترین و قفسه‌های پر از کتاب بود، اما به دلیل این‌که پول کافی نداشت، نمی‌توانست کتاب مورد علاقه‌اش را بخرد. به همین دلیل احساس ناراحتی می‌کرد. مشکل او فقط محدود به مسائل مالی نمی‌شد، بلکه او از چهره خود نیز ناراضی بود و دلیل تنها بودنش و طرد شدنش از طرف جنس مخالف را چهره‌اش می‌دانست. یک شب بعد از نوشتن چندین صفحه قصه که در مورد پسرکی به نام دزدباد بود، حس کرد صدایی می‌شنود. او آن شب در پاساژی نزدیک خانه‌اش قراری داشت. بعد از نوشتن داستانش به سمت محل قرار رفت، اما در تاریکی حضور یک پیرمرد را احساس کرد. او این مرد را می‌شناخت، چراکه چند روز قبل این مرد را دیده بود و از دستش فرار کرده بود. پیرمرد از همان لحظه‌ای که با فابین در پاساژ صحبت کرد، به‌طور غیرمحسوسی وارد زندگی این جوان شد و به‌تدریج باعث شد افکار و اهداف زندگی فابین تغییر کند. پیرمرد چند روز بعد با او قراری می‌گذارد، اما فابین از همان لحظه تصمیم می‌گیرد به سر قرار نرود. ولی در شب موعود سوار درشکه پیرمرد می‌شود و سرنوشتش را در دستان دوست جدیدش می‌گذارد. پیرمرد او را به سمت دنیاهای جدیدی می‌برد که فابین آرزویش را داشت و مرد جوان بدین ترتیب وارد زندگی‌های مختلفی می‌شود. او که دوست داشت مردی ثروتمند، زیبا و جذاب و خوش‌بخت شود و مردم به او احترام بگذارند، فقط بعد از چند دقیقه که زندگی افراد به‌ظاهر خوش‌بخت را تجربه می‌کند، احساس سرخوردگی و ندامت می‌کند و در آخر دوست دارد به زندگی خودش و خانه کوچکش برگردد. در این راه فابین دچار اشتباهات بزرگ و جبران‌ناپذیری می‌شود. «من اگر شما بودم» با قلم قوی ژولین گرین یک رمان خلاقانه است، و در هر بخشش خواننده منتظر است فابین چه تصمیمی برای موقعیت بعدی زندگی‌اش می‌گیرد و در بخش آخر نویسنده خواننده را ناگهان غافل‌گیر می‌کند.
این کتاب به ما انسان‌ها کمک می‌کند بیشتر خودمان و زندگی‌مان را دوست بداریم و از ظاهر انسان‌ها در مورد خوش‌بختی آن‌ها قضاوت نکنیم.

شماره ۷۰۴

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟