تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۰۲ - ۰۸:۲۸ | کد خبر : 4796

چیزهایی هست که نمی‌دانی

درباره کاور استوری‌های جنجالی یا همان پشت صحنه جلدهای مورددار چلچراغ مریم معروفی در ۱۶ سالی که از عمر چلچراغ می‌گذرد، جلدهای مجله محبوبمان کم جار و جنجال درست نکرده؛ کم برای خودش و دیگران دردسرساز نشده. در این سال‌ها به‌خاطر جلدهایمان همه جور تهدید و تشویق و تنبیه و ارعاب را از سر گذرانده‌ایم؛ […]

درباره کاور استوری‌های جنجالی یا همان پشت صحنه جلدهای مورددار چلچراغ

مریم معروفی

در ۱۶ سالی که از عمر چلچراغ می‌گذرد، جلدهای مجله محبوبمان کم جار و جنجال درست نکرده؛ کم برای خودش و دیگران دردسرساز نشده. در این سال‌ها به‌خاطر جلدهایمان همه جور تهدید و تشویق و تنبیه و ارعاب را از سر گذرانده‌ایم؛ از ریپورت کردن صفحه چلچراغ گرفته تا درخواست مجازات اعدام برای نویسنده‌ها! یک وقت‌هایی اتفاق‌هایی به‌خاطر جلدها برایمان افتاده که خودمان هم اصلا فکرش را نمی‌کردیم. حرفی نیست؛ بالاخره ۱۶ سال مجله اعتراضی غرغروی جوان‌پسند منتشر کردن، این چیزها را هم دارد. در ادامه از پشت صحنه چهار مورد از جلدهای مورددارمان گفته‌ایم که کلی حاشیه و ماجرا به دنبال داشته‌ است.

داستان جلد باطله و مورد عجیب هانیه توسلیIMAG0144
همان شماره‌های اول چلچراغ بود و چلچراغ حسابی سروصدا کرده بود. جوان‌ها از مجله خلاقی حرف می‌زدند که با همه مجله‌ها فرق داشت و کارهایی می‌کرد که بقیه نمی‌کردند؛ همین متفاوت بودن، جذابش کرده بود. در همان گیرودار که همه منتظر بودند ببینند این‌بار چه برگ برنده‌ای رو می‌کنیم، تصمیم گرفتیم برویم سراغ هانیه توسلی و او را جلد کنیم. خانم بازیگر را دعوت کردیم دفتر چلچراغ و کلی عکس هنری جذاب از او گرفتیم تا یکی‌شان را روی جلد بیندازیم. یک جلد خوب خوشحال طراحی کردیم و فرستادیم چاپخانه. اما مجله‌ها که به دستمان رسید، با یک جلد دیگر روبه‌رو شدیم. تمام هیکل خانم بازیگر رفته بود زیر یک هاله نور! مانده بودیم با این آبروریزی چه کار کنیم که سیل تماس‌های تشکرآمیز به سمت دفتر مجله سرازیر شد. همه فکر کرده بودند باز هم چلچراغ خواسته یک کار متفاوت کند که با همه فرق داشته باشد. احتمالا پیش خودشان فکر کرده بودند که هیچ مهم نیست که برای آن هیچ دلیل و منطقی پیدا نمی‌شود، همین که متفاوت به نظر می‌رسد، کافی است. حکایت ماه‌های اول چلچراغ حکایت بعضی از این هنرمندان مفهومی است که گاهی هر چه آثارشان را بالا و پایین می‌کنی، هیچ از آن سر درنمی‌آوری، اما همین که یک چیز عجیب و غریب متفاوت خلق شده، فکر می‌کنی باید آن را تحسین کنی، وگرنه شعور هنری‌ات زیر سوال می‌رود. بر اساس همین منطق، جلد باطله خانم بازیگر که شاهکار چاپخانه بود، هنوز که هنوز است، به‌عنوان یکی از متفاوت‌ترین جلدهای چلچراغ شناخته می‌شود.

دو جلد با یک شمارهImage (18)
چلچراغ یک جلد دارد که جز بچه‌های تحریریه کسی آن را ندیده. جلدی که دوم مهر ماه سال ۹۰ طراحی شد و به چاپخانه هم ارسال شد، اما بنا به دلایلی در آخرین لحظه پشیمان شدیم و تصمیم گرفتیم آن جلد مورددار را کار نکنیم. آن زمان تازه خبر اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی منتشر شده بود و همه در حیرت بودند که این همه پول اصلا چند تا صفر دارد. آن موقع به سرمان زد بنشینیم دو دو تا چهار تا کنیم که سه‌هزار میلیارد تومان دقیقا یعنی چقدر و با آن چه کار می‌توان کرد. مثلا با آن چند تا «جدایی نادر از سیمین» می‌توان ساخت، یا چند سال اینترنت پرسرعت می‌توان داشت، یا چند تا کتاب می‌شود چاپ کرد. جلد قشنگی هم شده بود، اما آن زمان به این نتیجه رسیدیم که الان وقتش نیست، شاید وقتی دیگر! با هزار دردسر جلد جایگزین را دقیقه نودی طراحی کردیم و نصفه‌شبی‌ فرستادیم چاپخانه، اما در همان شماره یک مدرک جرم باقی گذاشتیم که از چشم تیزبین چند تا از چلچراغ‌خوان‌ها هم پنهان نماند. آن موقع مد بود که داخل مجله، توی صفحه شناسنامه، عکس جلد را تکرار می‌کردیم. از آن‌جا که کسی یادش نبود بعد از عوض شدن جلد، فایل متن مجله را هم تغییر بدهد (یا شاید یادش بود و وقتش را نداشت)، در آن شماره چلچراغ از دو تا جلد مختلف رونمایی شد. پرینت جلد منتشرنشده هم در کشوی آقای عموزاده خلیلی یادگاری باقی ماند تا شاید یک موقعی به کارمان بیاید. البته بعدها همین ایده را چند تا از نشریات دیگر هم پیاده کردند، اما ما می‌توانیم ادعا کنیم که اولین کسانی بودیم که این فکر بکر به ذهنمان رسید. مدارکش هم موجود است!

# از_ یانگوم_معذرت‌خواهی_کنید!IMAG0145
راستش داستان این بود که قرار بود یک سوژه دیگر را جلد کنیم، اما پرونده‌اش آماده نشد و در آخرین لحظه عقل‌هایمان را روی هم ریختیم تا یک سوژه دیگر انتخاب کنیم. از آن‌جا که دقیقه نودی راه به جایی نداشتیم، تصمیم گرفتیم سراغ یک سوژه معمولی برویم که می‌توانستیم پرونده‌اش را یک‌روزه جمع‌وجور کنیم. سریال «سایمدانگ» با بازی بازیگر نقش یانگوم تازه به شبکه نمایش خانگی آمده بود و می‌رفت که یک بار دیگر رکوردهای سریال‌بینی را در کشور جابه‌جا کند. پرونده‌مان علیه سریال‌های عامه‌پسند کره‌ای بود و شگردهای خنده‌دارشان برای جذب مخاطب. هنوز جلد آنتی‌یانگومی‌مان را در تلگرام و اینستاگرام نگذاشته بودیم که حمله‌ها شروع شد. اعتراض‌ها به جلد مجله این‌دفعه واقعا جدی و دامنه‌دار بود. یک عده هشتگ می‌زدند که باید عذرخواهی کنید و عده دیگری خواهان لغو امتیاز مجله و مجازات نویسنده‌های مطلب شدند. از همه بدتر آن‌هایی بودند که چلچراغ را به نژادپرستی متهم کردند و اعتراض ما به یک دسته خاص از سریال‌های کره‌ای را به نقد کل فرهنگ این کشور تعمیم دادند. کار به جایی رسید که طرفداران سریال‌های کره‌ای یا همان کی‌لاورها به سفارت کره هم پیام دادند و درخواست کردند که شخص سفیر شخصا وارد عمل شود و چلچراغ را به‌خاطر این اقدام توهین‌آمیز به سزای اعمالش برساند. ما هم فکر کردیم تا روابط دو کشور دوست و برادر مخدوش نشده، یک مطلب درباره انبوه اعتراض‌ها کار کنیم و صدای طرفداران این سریال‌ها را هم به گوش خواننده‌های چلچراغ برسانیم. اما این هم کارساز نشد و تا چند ماه بعد هر جا اسم چلچراغ می‌آمد، یکی از کی‌لاورها زیرش هشتگ معذرت‌خواهی کنید می‌‌گذاشت. هنوز هم گاهی بعضی‌ها فیلشان یاد هندوستان می‌کند و زیر یک پست کاملا بی‌ربط، از چلچراغ بابت توهین به یانگوم انتقاد می‌کند. این‌طوری بود که سریال‌های عامه‌پسند کره‌ای هم رفت جزو لیست سیاه چلچراغ.

این چلچراغی‌های حیوان‌آزارIMAG0146
ماجرا از این قرار بود که یک‌دفعه به سرمان زد با طرفداران افراطی حقوق حیوانات شوخی کنیم؛ آن‌هایی که کاسه داغ‌تر از آش می‌شوند و شور یک چیزهایی را درمی‌آورند. پرونده‌مان هم بیشتر از آن‌که درباره ایرانی‌‌های افراطی باشد، درباره خارجی‌ها بود. در میان ویدیوهای پربازدید فضای مجازی، چشممان به جمال ویدیویی از یک دوربین مخفی ویژه روشن شد که توسط یک موسسه خیریه مشهور فرانسوی تهیه شده بود. این ویدیو که «تنها یک نگاه» نام داشت، می‌خواست زیاده‌روی انسان‌های مدرن در توجه به حیوانات و بی‌اعتنایی آن‌ها به هم‌نوعان خود را اثبات کند. برای تهیه این ویدیو، فردی بی‌خانمان و یک سگ در خیابانی در فاصله چندمتری از هم نشانده شدند و یک دوربین مخفی، تعداد دفعات واکنش نشان دادن رهگذران به هر یک از آن‌ها را ثبت کرد. در پایان روز، نتیجه حیرت‌آوری ثبت شد که به یکی از آفت‌های اصلی جوامع مدرن و به‌ویژه جماعت روشن‌فکران جوان و تازه‌نفس اشاره داشت: مردم به سگ ۱۵ برابر بیشتر از فرد بی‌خانمان توجه نشان دادند.
این شوخی هیچ به مذاق طرفداران حقوق حیوانات خوش نیامد. هرچه آن‌ور آبی‌ها تحت تاثیر ویدیو قرار گرفته بودند، این‌ور آبی‌ها بلوا راه انداختند که چلچراغ تبلیغ حیوان‌آزاری کرده و به‌خاطر این حرکت شنیع باید تحریم شود. سایت‌های آن‌طرفی تیتر زدند: «تخطئه حیوان‌دوستان در هفته‌نامه چلچراغ». تعدادی از روزنامه‌نگارها و هنرمندها و نویسنده‌ها هم در شبکه‌های اجتماعی، چلچراغ را به‌خاطر این پرونده محکوم کردند. سیل پیام‌های تند از طرف آشنا و غریبه به سویمان روانه شد. تا دو سه هفته کارمان شده بود جواب دادن به پیام‌ها و کامنت‌هایی که اغلبشان پر از بد و بی‌راه بود. چند تایی جوابیه به دستمان رسید که یکی دو تایشان را به نمایندگی از بقیه چاپ کردیم. بعد هم پشت دستمان را داغ کردیم که تا اطلاع ثانوی کاری به کار مسائل حقوقی حیوانات و انسان‌ها نداشته باشیم. هنوز که هنوز است، گاهی عده‌ای یاد جلد جنجالی دو، سه سال پیش چلچراغ می‌افتند و داغ دلشان تازه می‌شود.

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟