تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۸/۰۳ - ۰۴:۵۴ | کد خبر : 1149

آخرین آرلکن

درباره داریو فو؛ برای کوچ دائمی‌اش جلال امانت «او همیشه وقت‌نشناس بوده است. تعجب نمی‌کنم اگر عمدا برای خراب کردن برنامه ما روز تولدش بمیرد.» کارگردان تلویزیونی شبکه دولتی «رای» ایتالیا این جمله را سال ۱۹۹۸ به زبان آورد، یک هفته پیش از بزرگداشت داریو فو، نویسنده بزرگ ایتالیایی، که به‌تازگی جایزه نوبل ادبی را […]

درباره داریو فو؛ برای کوچ دائمی‌اش

جلال امانت

«او همیشه وقت‌نشناس بوده است. تعجب نمی‌کنم اگر عمدا برای خراب کردن برنامه ما روز تولدش بمیرد.»
کارگردان تلویزیونی شبکه دولتی «رای» ایتالیا این جمله را سال ۱۹۹۸ به زبان آورد، یک هفته پیش از بزرگداشت داریو فو، نویسنده بزرگ ایتالیایی، که به‌تازگی جایزه نوبل ادبی را هم به دست آورده بود. داریو فو برای نشان دادن وقت‌نشناسی‌اش به آن کارگردان تلویزیونی نیازی به آن همه زود مردن نداشت. کافی بود روی آنتن تلویزیون، سیلویو برلوسکونی، نخست‌وزیر سابق را که دوباره داشت به مقام قبلی‌اش بازمی‌گشت، به «تکه ابر خیسی که برای تمیز کردن جاهای ناجور استفاده شده اما کسی حوصله چلاندنش را ندارد» تشبیه کند تا مجری برنامه با خنده‌هایی از سر اجبار برنامه را قطع کند. داریو فو مردن را برای وقت بهتری ذخیره کرده بود. برای دو روز مانده به اهدای نوبل ادبی ۲۰۱۶!

اندکی خرافات کافی است تا متقاعد شویم دست تقدیر از همان آغاز شغل نمایش و فعالیت چپ‌گرایانه سیاسی را برای داریوی جوان تدارک دیده بود. داریو فو در سال ۱۹۲۶ و در خانواده‌ای کارگری و ضدفاشیست به دنیا آمد. شغل سوزن‌بانی پدرش باعث شد بیشتر دوران کودکی او به مسافرت میان شهرهای مختلف ایتالیا بگذرد، چیزی درست مشابه سنت کمدیا دلارته ایتالیایی.
کمدیا دلارته یکی از گونه‌های نمایشی قرون وسطا در ایتالیا بود که در برابر کمدیا ارودیتا (کمدی فرزانگان) اجرا می‌شد. کمدیا دلارته بر خلاف رقیب ثروتمندترش اساسا راهی به دربار فئودال‌های محلی و ثروتمندان نداشت و توسط گروه‌های حرفه‌ای دوره‌گرد در گذرها و میادین عمومی اجرا می‌شد. دو ویژگی عمده کمدیا دلارته که آن را از سایر گونه‌های مشابه نمایشی جدا می‌کرد، وجود بداهه‌پردازی و تیپ‌سازی نمایشی بود. در سنت کمدیا دلارته عموما متن از پیش نوشته‌ای موجود نبود و بازیگران تحت تاثیر فضا و شرکت‌کنندگان، احوال و اتفاقات روز، ویژگی‌های محلی و… در چند داستان نمونه‌ای رایج در نمایش دست می‌بردند و کار کمدی را پیش می‌بردند.
بر خلاف متن نمایش که چیزی غیرثابت و ناموجود بود، شخصیت‌های کمدیا دلارته تقریبا همیشه ثابت بودند. سنت دلارته بر چند شخصیت تیپیک و تکراری بنا شده بود که در میان مردم محبوب بودند و در همه نمایش‌ها تکرار می‌شدند. مردم بازیگران را نه به اسم خودشان و نه به اسم شخصیتی که نقشش را ایفا می‌کردند (درواقع شخصیت‌های نمایش اصلا اسم نداشتند) که به نام آن تیپ نمایشی می‌شناختند. از میان تیپ‌های کمیک و اغراق‌شده دو گونه اصلی ارباب و نوکر از همه معروف‌تر بود. نوکرها که به تیپ کلی آن‌ها در ایتالیایی زانّی گفته می‌شد خود چند دسته اساسی داشتند. محبوب‌ترین تیپ نوکرها، و درحقیقت محبوب‌ترین تیپ کمدیا دلارته، آرلکن بود.
آرلکن کمدیا دلارته آمیزه شگفت‌انگیزی از بلاهت و زیرکی بود که در برابر خواست‌ها، آز و طمع، شهوت‌رانی و بدخلقی ارباب مقاومت می‌کند و او را دست می‌اندازد، اما در عین حال به دلیل بلاهت رفتاری خاصی که دارد، مورد مهر و شفقت ارباب هم هست و آزار نمی‌بیند. بی‌تردید سنت کمدیا دلارته و شخصیت آرلکن بیشترین تاثیر را بر داریو فو نهادند. فو کار خود را با نوشتن مونولوگ و نقالی برای رادیو و سپس تلویزیون ایتالیا آغاز کرد. متن‌های او عموما تاثیرگرفته از همین نمایش‌های عامیانه ایتالیایی بودند و در آن‌ها با شوخ‌طبعی خاصی از مضامین سیاسی و اجتماعی استفاده می‌کرد. درنهایت نیز با فرانکا رامه که یکی از نقالان کمدی آن زمان رادیو بود و تعداد زیادی از متن‌هایش را اجرا کرده بود، ازدواج کرد.

معروف‌ترین نمایشنامه فو «مرگ تصادفی یک آنارشیست» درحقیقت ترکیبی متناسب از همین گرایش‌های مختلف فو بود. فو نمایشنامه را بر اساس داستان واقعی یک فعال کارگری نوشته بود که به جرم ارتباط با انفجار یک قطار دستگیر و درحالی‌که کمترین ارتباطی با آن نداشت، در مقر پلیس و تحت بازجویی به شکل مشکوکی کشته شد. در «مرگ تصادفی…» شخصیتی که به گواهی پزشک قانونی دیوانه است، به مقر پلیس می‌آید و با هنر بازیگری خود را بازرس ویژه‌ای جا می‌زند که برای بررسی علت مرگ مشکوک آنارشیست آمده است و به این ترتیب با بازی دادن چندباره پلیس موفق می‌شود آن‌ها را وادار کند به کارهای احمقانه دست بزنند، همراه با او و با صدای بلند سرود انترناسیونال بخوانند و در آخر به قتل آنارشیست اعتراف کنند.
شخصیت دیوانه به‌طور مشخص آرلکن معاصری است که در برابر آز و تندخویی اربابان عصر جدید ایستاده است و اقتدار ظالمانه و پوشالین آن‌ها را به کمک گواهی دیوانه بودن و بلاهتش به سخره می‌گیرد. تیپ آرلکن در نمایشنامه‌های دیگر فو نیز کم و بیش به شکل‌های مختلف نمود پیدا می‌کند و هر بار نقشی تازه در برابر ظلم، استبداد و فقر پیدا می‌کند.
فو و همسرش علاوه بر نگارش و اجرای متن‌های نمایشی مختلف بارها و بارها در نقاط مختلف دنیا به معرفی و ترویج هنر کمدیا دلارته پرداختند و نقشی عمده در احیای این‌گونه نمایشی داشتند. خود فو یک بار خودش را به «سوپ بی‌مزه‌ای از برشت، کمدیا دلارته، مولیر» تشبیه کرده بود که «فقط با همسرم می‌شود آن را خورد.»

فو و همسرش برای متن‌های نمایشی سیاسی‌شان بارها به مرگ تهدید شدند. یکی از گروه‌های شبه‌نظامی نزدیک به پلیس پس از اجرای «مرگ تصادفی…» رامه را دزدید و مورد شکنجه و تجاوز قرار داد. کلیسا به موسسه نوبل برای اهدای جایزه به فو اعتراض کرد و کشور آمریکا تا اواخر دهه ۸۰ با وجود خواست عمومی به فو و رامه برای ورود به آمریکا ویزا نمی‌داد.
وقتی در سال‌های آخر زندگی و در آخرین روزهای هوشیاری از فو پرسیدند آیا از جدال‌های سیاسی‌اش پشیمان است یا نه، گفت: «در آمریکا مجبور شدم به‌خاطر یک غذای مسخره پول زیادی بدهم. فعلا تنها چیزی که برای پشیمانی یادم می‌آید، همان است.»

شماره ۶۸۲

تهیه نسخه الکترونیک

کتابفروشی الکترونیک طاقچه

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟