تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۰۷ - ۰۷:۴۲ | کد خبر : 1737

اثر تاماگوچی: مفهوم رفاقت و احساس نوستالژیا

در روان‌شناسی ادراکی و دانش شناختی در حوزه هوش مصنوعی، اثر تاماگوچی به احساس وابستگی و میل شدید به ماشین‌ها، ربات‌ها و عوامل نرم‌افزاری گفته می‌شود، گونه‌ای از تعلق خاطر به چیزهای مجازی و احساس نوستالژیک نسبت به بازی‌ها، کنسول‌ها و اپلیکیشن‌های موبایل. مشاهدات و تحقیقات اجتماعی همواره نشان می‌دهد که میل و احساس اسرارآمیزی […]

در روان‌شناسی ادراکی و دانش شناختی در حوزه هوش مصنوعی، اثر تاماگوچی به احساس وابستگی و میل شدید به ماشین‌ها، ربات‌ها و عوامل نرم‌افزاری گفته می‌شود، گونه‌ای از تعلق خاطر به چیزهای مجازی و احساس نوستالژیک نسبت به بازی‌ها، کنسول‌ها و اپلیکیشن‌های موبایل. مشاهدات و تحقیقات اجتماعی همواره نشان می‌دهد که میل و احساس اسرارآمیزی در انسان وجود دارد که باعث وابسته شدنش به چیزهای مجازی است و عامل ایجاد احساس نوستالژیک به موجودات بدون حس و ربات‌وار می‌شود. 

یونس یونسیان

%db%b1

انتخاب شخصیت‌های دوگانه کلانتر در بازی نسخه سگا «سانست رایدرز»: بازی کلانتر یا سوارکاران غروب نام یک بازی ویدیویی برای نینتندو و سگا از شرکت کونامی است که در سال ۱۳۵۰ خورشیدی وارد بازار شد. شخصیت‌ها از روی فیلم‌های «باد اسپنسر» و «ترنس هیل» ساخته شده‌اند. همیشه بدون هیچ دعوایی بین من و برادرم، او «بیلی» لاغر، موبور و آبی‌پوش را انتخاب می‌کرد و من بی‌دلیل عاشق «کورمانو» بودم، مرد چاق با کلاه بنفش و موهایی مشکی‌رنگ. شخصیت خود را انتخاب کنید، یک دختر تنها و معصوم در چنگال مردان بی‌رحم غرب وحشی اسیر شده و منتظر شماست.

2

هاپوی نگران در افق آبی رنگ یک چمنزار سبز با مرغابی‌های سیاه: یکی دیگه از اون بازی‌های قدیمی دوران سلطنت نینتندو و آتاری، بازی‌هایی که این روزها با دیدن عکس‌هاشون یک‌باره میخکوب می‌شم و به یاد کودکانه‌هایم و کودکی‌های هر روز و هنوز می‌افتم. باید جلوی صفحه تلویزیون قرار می‌گرفتی با یک تفنگ نوری در دست و منتظر پرواز مرغابی‌ها می‌شدی و ناجوانمردانه شلیک می‌کردی. تیر که به هدف می‌خورد، سگ مهربانی از پشت چمنزار برایت مرغابی‌ها را می‌گرفت و نشانت می‌داد. یادمه که قیافه سگه هیچ وقت راضی و خوشحال نبود، انگار تشویش و اضطراب داشت، موفقیت‌های من و شلیک‌های به هدف خورده من هیچ وقت اون سگ رو شاد نکرد. این روزها هم وضع فرق نکرده، دیگه هیچ شکاری شادم نمی‌کنه، تیرهای تفنگ زندگیم، به هدف بخوره یا نخوره برام فرقی نداره، این روزها دلم برای همه مرغابی‌هایی که زدم می‌سوزه و پشیمونم که چرا معنای نگاه‌های «تو» را نفهمیدم. نگاه این سگ برای من زیباترین لحظه بازی بود، لحظه مرموزی که سادگی کودکانه را بر هم می‌زد. خورشید اون چمنزار دیگه غروب کرده و من «خواب برگشتن» می‌بینم، قدم به قدم.

3

تاماگوچی یک مینی کنسول تخم‌مرغی شکل بود، واژه‌ای که از ترکیب دو واژه ژاپنی «تاماگو» به معنای تخم‌مرغ و «اوچی» به معنای مراقبت کردن ساخته شده است. تاماگوچی توانست شهرت و محبوبیت جهانی را در طول سال‌های متمادی برای خود به دست آورد. اولین موفقیت برای یک سرگرمی مبتنی بر یک «جان‌دار مجازی» که با آمدنش یک‌باره، مرز جدیدی برای نفوذ بازی و رفاقت نوستالژیک در فضای مجازی و در روزمرگی انسان‌ها تعریف کرد. با حذف واقع‌گرایی بصری و رویکرد رفتاری از شبیه‌سازی‌های در حال رشد و تمرکز روی تاثیرات روان‌شناختی، ژانر جدیدی از سرگرمی در جهان معرفی شد. شکل مانگا گونه و بامزه این موجود کوچک، شاید دلیل پذیرش آن در میان بیشتر مردم و نسل تازه‌ای از کودکان بود.
شرکت باندای در نوامبر سال ۹۶ میلادی تاماگوچی را روانه بازار کرد و در کمتر از یک سال بیش از ۱۰ میلیون نسخه در ژاپن به فروش رساند. در آغاز فروش آن در بازارهای خارجی، ۴۰۰ میلیون نسخه فروخته شد. کاربر وظیفه دارد که جان‌دار مجازی را در نمایش‌گر کوچک دستگاه جیبی، از لحظه سر از تخم در‌آوردن تا مرگش، بزرگ کند و همراهش باشد. کنش‌ها و فعالیت‌های کاربر شامل تغذیه، شست‌وشو، بازی، مداوا، ستایش یا سرزنش او و خواباندنش می‌شود. با طی مراحل رشد، بچه دایناسور بسته به نحوه پرورش دستخوش یک دگردیسی می‌شود، خوشحال و سلامت بودنش، با خوش‌فرمی نشان داده می‌شود. یک تاماگوچی ممکن است یک‌باره در مراحل اولیه رشدش بیمار شود و از دنیا برود، پس باید به هر قیمتی، برای زنده نگه داشتن و استمرار نوستالژی‌های دوست مجازی تلاش کرد.

4

تجربه نسل آغازین و روزهای خوب کنسول‌های قدیمی: این روزها نوستالژی در هر حوزه‌ای دارد نمودها و نشانه‌هایش را آشکار می‌کند، نسل تازه فناوری‌ها، لباس‌ها، طراحی داخلی، سینما و اپلیکیشن‌های موبایل. نسل نخست گیمرها و عاشقان کنسول‌های بازی دیگر به مردان و زنان جاافتاده‌ای بدل شده‌اند، مردان و زنانی که تجربه و عیش مدام بازی‌های قدیمی و کنسول‌های ۱۶ بیتی سگا، نینتندو و آتاری را با همه وجودشان درک کردند، تجربه‌هایی که تکرار امروزشان مثل دیدن یک عکس قدیمی دارای حس بازگشت به خاطرات و عطر و بوی قدیم است. فراتر از نوستالژی‌گرایی شدید جامعه و بازگشت روزهای وینیل و گرامافون و پولاروید و لوبیتل، چیزی متفاوت در حال تسخیر زمان حالمان شده است، چیزی که نه شبیه گذشته و نه شبیه آینده است.

5

تجربه شلیک با تفنگ نوری نینتندو: شلیک کن رفیق، انفجار پیکسل‌ها، یک شلیک اشتباه، پایان خنده‌های سگ معروف نینتندو، این تصویر بخشی از بازی «شکار اردک» نیست، درحقیقت یک نوع شوخی و استعاره با کاراکتر معروف بازی است، شوخی و خنده‌ای که از لایه‌های روان‌کاوانه اثر گرفته است، سگی که همیشه به شلیک‌های به‌خطارفته می‌خندید، سگی که اشتباهات و تیرهای به‌هدف‌نخورده را به رویمان می‌آورد، عاقبت و سرنوشت در قالب «قانون کارما» متجلی می‌شود، وقتی درنهایت در واقعیت و در خیال باید تاوان رفتارها، کنش‌ها و کرده‌های خود را بپردازیم، این‌بار تیر به هدف خورده است، هدفی که اردک‌ها نیستند، یک کارمای داگ استایل، شلیک نهایی و پایان بازی، وقتی دیگر سگی نباشد که به اشتباهاتمان بخندد، شاید دیگر بازی هم ارزشی نداشته باشد، به روز بدون سگ خوش آمدید، روز کارمای همه داگ استایل‌هایمان.

7

به گوش بودن‌های دیروز، گوشی سونی مارک «جی هفتاد» که از گوشی‌های موبایل روزهای نخستین صنعت تلفن همراه بود: اولین روزهای تجربه و دیدن گوشی‌های تلفن همراه، اواخر دهه ۷۰ خورشیدی و جامعه‌ای که هنوز داشت تاریخ و گذشته‌اش را با سماور زغالی پدربزرگ، سینی‌های مسی و چرخ خیاطی سینگر مادربزرگ، گرام تپاز پدر و کوبلن‌های دست‌دوز مادرش تعریف می‌کرد. گوشی‌هایی که یک‌باره وارد شدند و به جهانی وارد شدیم که تجربه تلفن همراه، چیزی از جنس در آغوش گرفتن معشوق بود، انگار تکنولوژی قرار بود بر همه دوری‌ها و گریه‌های شبانه، نقطه پایانی باشد، موبایل می‌توانست یک لحظه آرمانی باشد، لرزش همه دیوارهای محکم، فرار از گم شدن، چسباندن صداها به وجودت، و یک‌باره همه «دیگری» را با مشت‌هایت بغل کردن، یک ابزار فناورانه بسیار قدیمی که با وجود مدرن بودن به‌راحتی می‌تواند بار نوستالژیک شدن را نیز تحمل کند. در پشت گوشی شکسته است و بر اساس شواهد موجود، باتری در جایش لق می‌زند.

شماره ۶۹۰

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟