تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۱۸ - ۰۸:۰۰ | کد خبر : 730

اشباح

عباس قیصری بخش قابل توجهی از تولیدات نمایشی در آمریکا و اروپا حاصل اقتباس از ادبیات است. طبیعی است که کارآگاه‌ها و داستان‌های پلیسی چیزهایی نیستند که سینما و تلویزیون حاضر باشند از کنارشان بی‌توجه بگذرند. آثار ژرژ سیمنون یکی از محبوبان همیشگی این هنرها بوده‌اند. تعداد بسیار زیاد آثار سیمنون امکان فوق‌العاده‌ای برای سریال‌سازان […]

عباس قیصری

بخش قابل توجهی از تولیدات نمایشی در آمریکا و اروپا حاصل اقتباس از ادبیات است. طبیعی است که کارآگاه‌ها و داستان‌های پلیسی چیزهایی نیستند که سینما و تلویزیون حاضر باشند از کنارشان بی‌توجه بگذرند. آثار ژرژ سیمنون یکی از محبوبان همیشگی این هنرها بوده‌اند. تعداد بسیار زیاد آثار سیمنون امکان فوق‌العاده‌ای برای سریال‌سازان تلویزیونی مهیا می‌کند. به‌علاوه پرونده‌های مگره و دوستانش معمولا جذابیتشان را از چیزهای کم‌خرجی مثل شخصیت‌پردازی قوی به دست می‌آورند نه زمینه‌های پرخرجی مثل دکور، جلوه‌های ویژه یا… به همین خاطر است که از همان زمان نگارش اولین آثار توجه فیلم‌سازان و کارگردانان تلویزیونی به آن‌ها جلب شد. بعید است کسی بتواند تعداد دقیق آثاری را که بر پایه داستان‌های سیمنون بنا شده‌اند، حساب کند. طبعا در این میان اقتباس‌های ضعیفی هم از کارهای او صورت گرفته است. در این نوشته به ذکر تعدادی از آثار متفاوتی که از نوشته‌های سیمنون اقتباس شده‌اند یا بازیگران خاصی که در نقش مگره ظاهر شده‌اند، اکتفا می‌کنیم.

gabin

ژان گابن
گابن احتمالا معروف‌ترین بازیگری بود که در فرانسه نقش مگره را بازی کرد. مخاطبان جدی سینما گابن را به‌خاطر بازی در دو شاهکار مسلم «بندر مه‌آلود» اثر مارسل کارنه و «توهم بزرگ» اثر ژان رنوآر به یاد می‌آورند. دو فیلم کلاسیک که دومی برای سال‌ها در فهرست برترین فیلم‌های تاریخ سینما هم قرار داشت. گابن سه بار در سال‌های ۱۹۵۸، ۱۹۵۹ و ۱۹۶۳ به ترتیب در سه فیلم «مگره دام می‌چیند»، «مگره و پرونده کلیسا» و «مگره قرمز می‌بیند» در نقش کارآگاه مگره ظاهر شد. چهره افسرده و لبخند تلخ گابن به او در ایفای نقش کارآگاه دل‌مرده و خسته فرانسوی کمک کرد و به نظر بسیاری، بهترین نقش‌آفرینی فرانسوی‌ها در نقش مگره را به همراه داشت. خود سیمنون اظهارنظر مستقیمی درباره نقش‌آفرینی گابن نکرد، اما با ابراز نارضایتی از نقش‌آفرینی ژان ریچارد تنها رقیب گابن برای نقشه مگره در فرانسه عملا کار گابن را تایید کرد. سیمنون گفته‌ بود ریچارد هنگام ورود به هر جایی کلاهش را درنمی‌آورد، درحالی‌که مگره مسلما این کار را می‌کند.

maigret

روآن اتکینسون
ظاهرا بازی کمدین‌ها در نقش مگره تا حدودی در تقدیر این شخصیت تنیده شده است. روآن اتکینسون، یا همان مستر بین معروف، تا کنون در دو فیلم تلویزیونی نقش کمیسر مگره را بازی کرده است. فیلم دوم هنوز در حال طی مراحل پس از تولید است، اما فیلم اول که بر اساس داستان «مگره دامی می‌چیند» ساخته شده است، در جلب توجه منتقدان موفق بوده و بسیاری نقش‌آفرینی اتکینسون در نقش دشوار مگره را در این فیلم ستوده‌اند.

جینو چروی
اگر گابن را به‌خاطر نقش‌آفرینی‌های همراه با افسردگی‌اش در فیلم‌های کلاسیک به یاد می‌آورند، طرفداران سینمای عامه‌پسند جینو چروی را با نقش‌های طنزآلود متعدد به‌خصوص در نقش شهردار کمونیست شهر در سری فیلم‌های «دن دلیلو» به‌خاطر دارند. چروی در شش سال آخر عمرش پیش از مرگ در ۱۹۷۴ در تمامی فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی ایتالیایی که از مگره ساخته شد، نقش او را ایفا کرد. خود سیمنون در یک مصاحبه چروی را «احتمالا بهترین تجسم مگره در تصویر» تلقی کرد. صدای قدرتمند چروی که باعث شده بود بارها دوبله هنرمندان بزرگی مانند لارنس اولیویه و کلارک گیبل به او واگذار شود، باعث شد تا وجه دیگری به شخصیت مگره اضافه شود. مگره چروی حاوی کمی طنز تلخ هم هست که در جوهره کارهای سیمنون نهفته است. طنزی که خارجی‌ها بهتر از فرانسوی‌ها آن را درک می‌کنند.

بلا تار
غلامحسین ساعدی در مقاله کوتاهی که درباره بهرام صادقی در مجله «کلک» نوشته است، نظر او را این‌طور یاد می‌کند: «تعجب می‌کرد که چرا «کارآگاه مگره» مدام این در و آن در می‌زند. بهتر نیست‌ ساعتی هـم بـنشیند و بارانی سیاهش را روی سر خود بـکشد و بـقیه ماجرا را به امان خدا بسپارد؟»
اگر یک نفر این توصیه بهرام صادقی را درباره کارآگاه داستان سیمنون به کار بسته باشد، احتمالا بلا تار است. کمیسر پلیس در «مردی از لندن» بلا تار حتی از رمان سیمنون هم خموده‌تر و کم‌کارتر است. داستان «مردی از لندن» یکی از متمایزترین داستان‌های سیمنون است که در آن داستان با نقطه دید کارآگاه روایت نمی‌شود. داستان دیدبان یک فانوس دریایی که شاهد یک زد و خورد میان دو خلاف‌کار خارجی است و از غفلت آن‌ها استفاده می‌کند و کیف پول آن‌ها را برمی‌دارد. با ورود همسر یکی از دو مرد از انگلستان داستان رنگ‌وبویی عاطفی پیدا می‌کند. درنهایت وقتی که شخصیت اصلی ناچار می‌شود مرد انگلیسی را به قتل برساند، در شرایطی که پلیس کمترین امکانی برای پیدا کردنش ندارد، خود را به پلیس معرفی می‌کند. بخش عمده داستان رنجی است که شخصیت اصلی از مالی که به ناحق تصاحب کرده است، متحمل می‌شود. ناتوانی او در لذت بردن از پول، زندگی حقیرانه او و همسر و دخترش و ماهیت غم‌زده بندر محمل مناسبی برای یک فیلم بلا تاری ایده‌آل مهیا می‌کنند. بلا تار با همان نماهای طولانی و موقر همیشگی موفق می‌شود رمان سیمنون را به خدمت سوژه عمومی کارهایش درباره «رنج» بشر بگیرد و به این ترتیب از آن فیلمی بسازد که در جلب توجه منتقدان بیش از مخاطبان عادی سینما موفق باشد، این احتمالا روشن‌فکرانه‌ترین اقتباس از نوشته‌های سیمنون است.

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟