تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۲۰ - ۰۹:۲۱ | کد خبر : 1894

«اکیپ» از یک شکست تئاتری آمد!

گفتگو با سازنده نخستین سریال اینستاگرامی عسل آذرپور «اکیپ» نخستین سریال اینستاگرامی ایران و به ادعای فیلم‌ساز اولین سریال جهان است. وحید قنات‌آبادی، طراح، نویسنده و کارگردان این سریال مدعی این عنوان است. او پسر جوانی است که تئاتر دوست داشته، به کلاس‌های استاد سمندریان رفته تا بتواند هنرش را روی صحنه به نمایش بگذارد؛ […]

گفتگو با سازنده نخستین سریال اینستاگرامی

عسل آذرپور

«اکیپ» نخستین سریال اینستاگرامی ایران و به ادعای فیلم‌ساز اولین سریال جهان است. وحید قنات‌آبادی، طراح، نویسنده و کارگردان این سریال مدعی این عنوان است. او پسر جوانی است که تئاتر دوست داشته، به کلاس‌های استاد سمندریان رفته تا بتواند هنرش را روی صحنه به نمایش بگذارد؛ اما سرانجام او را به جایی دیگر می‌کشاند. او از صحنه واقعی تئاتر به صفحه مجازی سر درمی‌آورد. خودش می‌گوید وقتی این فکر به ذهنش زد، فکر می‌کرد که می‌شود از پتانسیل موجود این فضا استفاده زیادی برد، و حالا بعد از گذشت پنج ماه از جرقه اولیه خودش را موفق می‌داند. کسی که توانسته برای نخستین بار ایده ساخت سریال یک دقیقه‌ای اینستاگرامی را اجرایی کند. گرچه مدعیان این راه زیادند. کسی خارج از مرزها یک مینی‌سریال پنج قسمته اینستاگرامی ساخته تا افتخار اولین را به نام خود ثبت کند، اما کارگردان «اکیپ» به قطعیت می‌گوید که این مینی‌سریال، سریال نیست. این پنج قسمت تبلیغاتی است که با هدف معرفی یک محصول تولید و منتشر شده است. بعدترها، بعد از انتشار نخستین قسمت‌های سریال «اکیپ» که حالا فصل دوم خود را پشت سر می‌گذارد، دیگرانی در ایران مدعی این عنوان شدند؛ اما زمان ساخت و انتشار آن‌ها را از این گردونه خارج کرد. درنهایت با تلاشی که این روزها بین سه گروه متفاوت تولید سریال اینستاگرامی می‌شود، هنوز عنوان نخستین سریال به نام «اکیپ» است. این داستان‌های یک دقیقه‌ای ماحصل فعالیت یک گروه چهارنفره بازمانده از کلاس‌های استاد سمندریان است. چهار نفری که از به صحنه نرفتن یک تئاتر و با یک پیشنهاد، فیلد کاری خود را تغییر دادند و دنیای دیگری را تجربه می‌کنند. کاری که روزهای اول آزمایش بود و تعداد فالوئرها کارگردان را به این نتیجه رساند که این کار را باید ادامه داد، پس حالا قصد دارد پنج بخش ۱۳ قسمتی تولید کند؛ و حتی به گام‌های بلندتری مثل فیلم کوتاه و حتی بلند فکر می‌کند. با وحید قنات‌آبادی درباره اولین سریال اینستاگرامی به گفت‌وگو پرداختیم.

ایده تشکیل «اکیپ» از کجا شکل گرفت؟
من مهندس عمران هستم. در دوران راهنمایی تئاتر کار می‌کردم. در دوران دبیرستان تئاتر را ادامه دادم. استاد تئاترمان آن سال‌ها رضا آشفته بود که حالا منتقد خوب تئاتر است. دایی خودم هم منتقد تئاتر است و همه این مسائل کنار هم باعث شد که علاقه‌ام را ادامه دهم. در دوران سربازی هم فرصتی برایم پیش آمد که در کلاس‌های استاد سمندریان ثبت‌نام کنم. در همان کلاس‌ها یک نمایشنامه با بچه‌ها کار کردیم. نمایشنامه «منهای دو» را خودم بازنویسی کردم و نامش را هم گذاشتم «کد۹۹» و در طول یک سالی که در این کلاس‌ها بودیم، این نمایشنامه را تمرین کردیم. خانم هما روستا وقتی کار را دیدند، گفتند که حتما این کار را روی صحنه ببرید؛ از درخواست‌هایمان به یک سالن رسیدیم که برای یک سال بعد وقت برای اجرا داشت. یک سال زمان باعث شد که کم‌کم بچه‌های گروه جدا شوند و از گروه اولیه فقط من، علی دانشمند، حسین الیاسی و ستوده خیاطی بمانیم. همان روزها که از اجرا ناامید شده بودم، با پدربزرگم یک داب‌اسمش ساختم. یکی از دوستانم بهم پیشنهاد داد که این کار را برای ایران داب‌اسمش بفرستم. این ویدیو وقتی منتشر شد، ۵۰-۴۰ فالوئر من تبدیل به ۱۰۰۰ و خُرده‌ای نفر شد. برایم جالب شد که یک ویدیوی ۱۵ ثانیه‌ای توانست این‌طور باعث جذب آدم‌ها شود. همین داستان را برای بچه‌های باقی مانده گروه تعریف کردم. با فضای داب‌اسمش موافق نبودند. به‌هرحال از فضای تئاتر آمده بودند و داب‌اسمش برایشان اتفاق خوبی نبود. مشغول بحث بودیم که اتفاقا یکی از داب‌اسمش‌سازهایی که چهره‌اش معروف شده بود، از کنارمان رد شد. به بچه‌ها گفتم من این را می‌شناسم. صدایش زدم و گفتم کارهایتان خوب است، نگاهم کرد، تحویلم نگرفت، حرفی نزد و رفت. به بچه‌ها گفتم این آدم حتی مثل شما تئاتر هم نخوانده، اما دیده شده. پیشنهادی به بچه‌ها کردم که چند داب‌اسمش ۱۵ ثانیه‌ای بسازیم، اگر به نتیجه نرسید، ادامه ندهیم. همان زمان نفری ۲۰ هزار تومان گذاشتیم و شروع کردیم‌.
این تصمیم چندوقت پیش اتفاق افتاد؟
پنج ماه پیش تصمیم گرفتیم. چند تا داب‌اسمش هم ساختیم، فکر کنم پنج تا شد. بعد به این نتیجه رسیدیم که ادامه ندهیم.
چرا؟ استقبال نکردند یا به فالوئرهایتان اضافه نشد؟
نه، پیجی باز نکردیم. داب‌اسمش‌ها را توی صفحه‌های خودمان می‌گذاشتیم. البته باز هم فضای کارمان فرق داشت. حتی یکی از داب‌اسمش‌هایم را دوستم برای مسابقه تی‌وی پلاس فرستاد و از بین چندهزار نفر جزو فینالیست‌ها شدم. البته فینال را هم مثل همه مسابقه‌هایشان برگزار نکردند.
چرا داب‌اسمش را انتخاب کردی، و به حرف دوست‌هایت گوش ندادی؟
شما خودتان داب‌اسمش پر کردید؟ ما هم همین‌طور با این ماجرا برخورد کردیم. این درواقع یک تست بود برای این‌که بفهمیم در فضای مجازی هم می‌شود کار جدی کرد. حتی خیلی‌ها آن زمان من را از روی داب‌اسمش‌هایم می‌شناختند.
داب‌اسمش کار جدی‌ای است؟
مگر خانم معتمدآریا و آقای پناهی داب‌اسمش ساختند، کار غیرجدی کردند.
کار شما هم قرار بود پیامی را برساند؟
من از یکی از همان داب‌اسمش‌هام پول درآوردم. یک کافه خواست که برایش یک داب‌اسمش بسازیم و برای همین ۲۵۰ هزار تومان به ما داد. همه آن چندتایی هم که ساختیم، یک روز مقابل تئاترشهر بود. این‌طور نبود که وقت بگذاریم و برنامه‌ریزی خاصی برایش بکنیم. همه قصدم این بود که بچه‌ها ببینند حتی در فضایی مثل داب‌اسمش هم می‌شود کار جدی کرد و مردم را متوجه کرد. درنهایت هم وقتی بارها داب‌اسمش‌ها دیده شد، بچه‌ها باور کردند که می‌شود این کار را کرد.
چطور داب‌اسمش تبدیل به سریال شد؟
وقتی اینستاگرام یک دقیقه‌ای شد، تصمیم گرفتیم برای همان فینال مسابقه تی‌وی پلاس یک داب‌اسمش بسازیم. این بار دوربین حرفه‌ای آوردیم و کارمان را ضبط کردیم و بعدش صدا روی آن گذاشتیم. مسابقه که کنسل شد، این قسمت‌ها را هم روی پیج خودم گذاشتم. بعد به فکرم رسید که تا حالا کسی سریال اینستاگرامی نساخته؛ حالا که امکان ویدیویی یک دقیقه‌ای هم وجود داشت، می‌شد این کار را کرد. اولین ایده‌ای هم که به ذهنم رسید، ساختن از روابط دختر و پسری بود. مسیر سریال برایم مشخص شد، نقطه A تا B در ذهنم بود و می‌خواستم شروع کنیم. با بچه‌ها مطرح کردم که دو قسمت بسازیم. اگر کار موفق شد، ادامه دهیم، اگر نه، ادامه ندهیم‌.
از همان دو قسمت مخاطب جذب شد؟
دو قسمت اول حسابی مورد توجه قرار گرفت، آن‌قدر که در عرض دو هفته پیجمان ۱۵هزار فالوئر داشت. آن‌قدر که از قسمت هشتم اسپانسر داشتیم.
هفت قسمت اول از همان ۲۰ هزار تومان بود؟
دو قسمت اول در همان کافی شاپی بود که قبلا برای داب‌اسمش به من پول داده بود. قسمت اول و دوم را به فاصله یک هفته گذاشتیم. دوباره پول روی هم گذاشتیم و یک روزه تا قسمت هفت را ساختیم. این قسمت‌ها در مورد تئاتر و کلاس‌های آموزشی بود و اتفاقا بدترین قسمت‌هایمان از نظر استقبال مردم هم شد. این سوژه دغدغه ما بود. همه آن چیزی که در این چهار قسمت ساختیم، اتفاقاتی بود که دیده بودیم. مثلا یک دفتر رفتم برای تست بازیگری، طرف کنترل تلویزیونش را برداشت و گفت من کانال‌های تو را عوض می‌کنم. دکمه را که زد، گفتم کییییش، کانال را عوض کرد. دوباره گفتم کیییییش، گفت این چیه؟ گفتم تلویزیون من آنتن ندارد… از این اتفاقات برای همه ما افتاده بود و ما بخشی از آن را در چهار قسمت نشان دادیم، اما برای مردم جالب نبود.
تا چندمین قسمت خودتان پول روی هم می‌گذاشتید که کار کنید؟
اسپاسنر هم که داشتیم، باز پول می‌گذاشتیم، چون می‌خواستیم کار خوب انجام دهیم. البته پیشنهادهای زیادی برای اسپانسری بود مثل مزون لباس، اما قبول نمی‌کردم. می‌خواستم اسپانسر خوب پیدا کنیم و بالاخره یک اسپانسر خوبی پیدا کردیم. #۷۸۹* حالا تهیه‌کننده ما شدند. البته با چند اسپانسر کار کردیم، اما از همه بیشتر کافه‌ها بودند، چون خودم کافه را دوست دارم.
داستان‌ها را کی می‌نوشت یا می‌نویسد؟
خودم‌. نقطه A تا B را می‌دانستم. داستان قسمت‌ها هم قرار بود قصه پسری باشد که خودم بازی می‌کردم تا مردم خوششان بیاید و با آن ارتباط برقرار کنند. اما از فصل دو به بعد نویسنده به کارمان اضافه شده است.
چه‌جور شخصیتی؟
مسئله ما روابط دختر و پسرها بود. می‌خواستم به بچه‌های دهه ۷۰ که مهم‌ترین مخاطبان اینستاگرام‌اند روابط نسل گذشته را نشان دهم. این‌که آدم‌ها چقدر پای هم می‌ایستادند.
این داستان تازه‌ای بود که سراغش رفتی؟
فصل اول از قاب شیشه یک ماشین شروع می‌شود و در همان قاب ادامه پیدا می‌کند و تمام می‌شود. البته بعد از چند قسمت به ما گفتند که شما از سریال «فرندز» تقلید می‌کنید، همین شد که شیوه کارمان را تغییر دادیم. نمی‌خواستم کارمان شبیه هیچ‌کس چه داخلی و چه خارجی باشد. مدلی هم که برای خودمان پیدا کردیم، نتیجه یک سال تمرین با نمایشنامه «کد ۹۹» بود. حتی در فرم به اولین‌ها رسیدیم. همه قسمت‌ها با تصویرسازی برای تیتراژ مستند می‌شود. این تصویرسازی‌ها توسط میچکا قزوینیان یک علاقمند به «اکیپ» که حالا عضو ما شده انجام می‌شود.
داستان‌ها از کجا می‌آیند؟
شب تا صبح توی خانه می‌نویسم.
مابه‌ازای بیرونی ندارند؟
نه، تا الان این‌طور نبود. فضایی که بین ماست، در واقعیت وجود ندارد.
ایده که می‌گیرید؟
بله ایده می‌گیریم.
نویسنده تازه «اکیپ» کیست؟
جواد خورشا که برای خندوانه می‌نوشت و کار تئاتر می‌کند. البته متن اولی که نوشت، متن یک دقیقه‌ای بود و ما یک کار سه دقیقه‌ای ضبط کردیم که خیلی هم دوستش داشتم. واقعیتش من متن را خیلی تغییر می‌دهم.
نویسنده قبول کرد؟
امیدوارم قبول کند، نکند مجبورم خودم دوباره بنویسم.
من این مدل طنز را دوست دارم. خوبی‌اش این است که پولی از جایی نگرفتیم و بیت‌المالی را خرج نمی‌کنیم. پس هرکس دوست داشته باشد، می‌تواند ببیند و هرکس که دوست نداشته باشد، نمی‌بیند.
نکته خوب این است که کارتان در طول این دو فصلی که منتشر کردید، پخته‌تر شده.
بله‌. من تئاتر خواندم و از تصویر هیچ‌چیز نمی‌دانستم. ما با بچه‌ها قرار گذاشتیم که هر قسمت یک شکل کار کنیم تا به فرمی که می‌خواهیم، برسم.
پس هنوز نه فرم پیدا کردی و نه لحن؟
ما تا به حال مشغول کنجکاو و تجربه کردن بودیم. یکی پیدا کردن اسپانسرها بود و حالا با حضور یک تهیه‌کننده جدی بخشی از این مسئله حل خواهد شد. اما درخصوص فرم هنوز به نتیجه قطعی نرسیدیم و مشغول تجربه‌ایم. تصمیم دارم به‌زودی به یک ثبات فرمی برسیم، اما بعید است که به این زودی به نتیجه برسم.
قبلا تجربه نوشتن داشتی؟
«کد ۹۹» را خودم نوشتم.
فقط فالوئرها این سریال را می‌بینند؟
هم فالوئرهای پیج خودمان هم پیج‌های دیگر که سریال ما را شیر می‌کنند و بعد به صفحه خودمان می‌رسند.
واکنش این مخاطبان چیست؟
معمولا خوب می‌گویند، نقد هم می‌کنند.
نقد تند هم داشتید؟
بلاک می‌کنیم.
نقد تند؛ بلاک؟!
فحش بدهند، بلاکشان می‌کنیم.
چرا روحیه نقدپذیری ندارید؟
کسی مجبورشان نکرده وارد این صفحه شوند و این سریال را ببینند. آن‌ها خودشان انتخاب می‌کنند که این صفحه را ببینند یا نه؛ مثل این‌که شما در صفحه شخصی‌ات، عکس شخصی بگذاری و بعد کسی بیاید و بگوید چه عکس زشتی!
عکس شخصی در صفحه شخصی با کاری که اسمش سریال‌سازی است و برای دیده شدن فرق دارد؟
می‌تواند دلایل دوست نداشتن را بگوید، اما مسخره کردن و توهین را نمی‌پذیریم.
پس نقد را می‌پذیرید؟!
بله. جواب همه کامنت‌ها را می‌دهیم و اگر لازم به توضیح بیشتر باشد، در دایرکت توضیح هم می‌دهم.
نقدی هم داشتید که بپذیرید و آن را قبول کنید؟
بله. مثلا کسی آمده و گفته که چرا دیر به دیر سریال بیرون می‌دهید، این را قبول داشتم. بالاخره مردم منتظر هستند و ما باید با سرعت و نظم بیشتری کار را پیش ببریم. یا حتی چند روحانی نسبت به سریال نظراتشان را گفتند که من قبول کردم. یا حتی یک روان‌شناس درخصوص «اکیپ» صحبت کرد. می‌دانید نکته جالب این‌جاست که طیف وسیعی از مخاطبان این سریال را دوست دارند.
این طیف وسیع به نظرت به این دلیل نیست که حالا بیشترین وقت مردم را فضای مجازی مثل تلگرام و اینستاگرام گرفته، پس دیده شدن سریال «اکیپ» اتفاق عجیبی نیست. البته این را منکر نمی‌شوم که این تیزهوشی است که تو بتوانی از این پتانسیل استفاده کنی.
نکته این‌جاست که در همین فضای مجازی که پر از اتفاق است، مردم بعضی را دوست دارند. حتی اگر ابتدا نسبت به آن گارد بگیرند و واکنش نشان دهند، اما مداومت یک اتفاق، در هر کیفیتی به نوعی محبوبیت می‌رسد.
جز این مخاطبان مشخصا به افرادی کارتان را نشان دادید که نظر بدهند؟
بله. پانته‌آ پناهی‌ها این سریال را دید، اما نظرش این بود که این کار سلیقه من نیست. حمید لبخنده کارمان را دوست داشت. علیرضا اوسیوند حتی یک روز سر صحنه فیلم‌برداری ما آمد. نمی‌دانم آقای میرکریمی دیده یا نه، اما من کارها را برایش فرستادم. حامد عسگری شاعر دیده است. محسن امیریوسفی هم کارمان را دید و حتی بسیار به من کمک کردند. مثلا در مورد یک قسمت گفتند فلان جا مشکل تدوین دارد که درستش کردیم. به همین خاطر قسمت‌ها را قبل از منتشر کردن به ایشان نشان می‌دهم که نظرشان را بگویند.
تا چند فصل برای سریال برنامه‌ریزی کرده‌ای؟
پنج فصل ۱۳ قسمته. البته فصل دوم که تمام شود، به این فرم و ثبات می‌رسیم.
بعد از «اکیپ» می‌خواهی چه کار کنی؟ نمی‌خواهی با فیلم‌سازی آشنا شوی و فیلم بسازی؟
اتفاقا می‌خواهم کلاس‌های شهرام مکری را شرکت کنم.
پس فعلا فیلم‌سازی جای تئاتر را گرفته؟
تئاتر را تا زمانی که کمی شناخته شویم و بدانیم کارمان می‌فروشد، سراغش نمی‌رویم. با همین شرایط فعلی مطمئنم که فقط دو یا سه روز می‌توانیم سالن را پر کنیم که خب این هم شکست مالی است و هم شکست معنوی کار. آقای سمندریان (ما که متاسفانه نتوانستیم در زمان حضورشان در کلاس‌هایشان شرکت کنیم، اما بعدها شنیدیم) می‌گفتند همیشه کاری کنید که بتوانید پولی از آن دربیاورید و این‌طور نباشد که مجانی برای کسی کاری کنید. بسیاری از بچه‌های ما هنوز مجانی کار می‌کنند، حتی برای بزرگان.
بعد از کلاس‌های شهرام مکری باز هم «اکیپ» را نگه می‌داری؟
خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد. ما هنوز خاطرات تمرین تئاتر «منهای دو» (کد ۹۹) برایمان بسیار جذاب است. تجربه فعلی چون همراه با پول شده، به شیرینی آن زمان نیست، اما دوست دارم این کار را ادامه دهم، تا این‌که حتی اگر من هم نبودم، این صفحه را به کسی بسپریم که این کار را ادامه دهیم. البته اگر تا آن زمان هنوز اینستاگرامی وجود داشته باشد. البته ما همیشه گروهیم، هرجا هم برویم، با هم می‌رویم. اگر قرار باشد من کار دیگری انجام دهم، باز هم با این بچه‌ها کار خواهم کرد.

شماره ۶۹۲

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظرات شما

  1. 26, اردیبهشت, 1396 16:24

    […] 33 . «اکیپ» از یک شکست تئاتری آمد! | مجله 40 چراغ‎9 ژانویه 2017 … «اکیپ» نخستین سریال اینستاگرامی ایران و به ادعای فیلم‌ساز اولین سریال جهان است. … بعدترها، بعد از انتشار نخستین قسمت‌های سریال «اکیپ» که حالا فصل دوم خود …. پس هنوز نه فرم پیدا کردی و نه لحن؟ ما تا به حال مشغول کنجکاو و تجربه کردن بودیم. یکی پیدا کردن اسپانسرها بود و حالا با حضور یک تهیه‌کننده جدی …  […]

  2. […] – توسط admin هفته نامه چلچراغ – عسل آذرپور: «اکیپ» نخستین سریال اینستاگرامی ایران و به ادعای […]

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟