تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۳/۱۳ - ۱۲:۴۵ | کد خبر : 4716

اینجا محل جشنواره دائمی غذاست: دانشکده فنی!

امیرمهدی بحری اگر از افراد بیرون دانشگاه درباره دانشکده فنی پرس‌وجو کنید، احتمالا انتظارات مشخصی از فضای دانشکده داشته باشند. فضایی علمی که دانشجویان با انگیزه و خلاق به دنبال مباحثه و حل مسائل مهندسی هستند، یا شاید فضایی سیاسی – اجتماعی پرشده از نشریات، حلقه‌های مطالعاتی و برنامه‌های مناظره‌ای میان کانون‌ها و تشکل‌ها. اما […]

امیرمهدی بحری
اگر از افراد بیرون دانشگاه درباره دانشکده فنی پرس‌وجو کنید، احتمالا انتظارات مشخصی از فضای دانشکده داشته باشند. فضایی علمی که دانشجویان با انگیزه و خلاق به دنبال مباحثه و حل مسائل مهندسی هستند، یا شاید فضایی سیاسی – اجتماعی پرشده از نشریات، حلقه‌های مطالعاتی و برنامه‌های مناظره‌ای میان کانون‌ها و تشکل‌ها. اما اگر این افراد در هرروزی از سال پا در این دانشکده بگذارند، به احتمال زیاد با صحنه‌ای دور از انتظار مواجه خواهند شد. لابی دانشکده با انواع و اقسام میزها و غرفه‌های تبلیغات چسب، شارژ، قهوه، آب‌میوه و… پر شده است. استادان در کلاس‌ها از سروصدای جشنواره‌های دائمی غذا شکایت می‌کنند و دانشجویان آخر کلاس هم حتی نمی‌توانند چند دقیقه چرت بزنند. در فضای عمومی هم جایی برای کار دانشجویی نیست. یک روز دانشجویی را دیدم که دربه‌در دنبال گرفتن میزی بود تا نشریه‌اش را معرفی کند، اما تدارکات می‌گفت فقط می‌توانیم یک صندلی در اختیارت بگذاریم! روزی دیگر، دانشجویانی که قصد برگزاری میزگردی در گوشه‌ای از جلوی دانشکده فنی را داشتند، از جیغ و دادهای مجری باحال یک برنامه مجبور به لغو جلسه شدند. انجمن‌های علمی هم که قصد برگزاری برنامه‌ای دارند، باید مدنظر داشته باشند که زمان‌بندی آمفی تئاترهای دانشکده با کلاس‌های آمادگی کنکور پر شده است.
اما اگر بخواهیم فراتر از این نمودهای کاملا مشهود کمی بیشتر از عمق فاجعه خبردار شویم، می‌توانیم از کمدهای دانشکده پرس‌وجو کنیم. امکانات عمومی دانشگاه که مسئولان در مقابل خوش‌خدمتی‌های جناح هم‌سو با خود در انتخابات‌های ریاست جمهوری و مجلس، به یک تشکل وابسته واگذار کرده‌اند و این تشکل در قبال اجاره آن به دانشجویان پول دریافت می‌کند. مسئولان دانشگاه که در تمام جلسات رسمی با دانشجویان از لزوم فعالیت علمی و اجتماعی موعظه می‌کنند، در جلسات اصلی میان خود از هیچ فرصتی برای پول درآوردن صرف‌نظر نمی‌کنند. از جذب بیش از ظرفیت دانشجویان پولی پردیس به بهای کاهش کیفیت خدمات آموزشی و به مزایده گذاشتن استخر دانشگاه برای واگذاری به بخش خصوصی تا اجاره سالن‌ها و آمفی تئاترها و فروش گواهی‌ها و اعتبارنامه‌های آموزشی با برند دانشگاه تهران. چند ماه پیش بود که معاون مالی دانشکده برق، دفتر شورای صنفی را گرفت با این استدلال که اعضای فعلی مانند اعضای پیشین که به اندازه یک کارمند در برگزاری همایش‌ها و تایپ کردن نامه‌ها کار می‌کردند، برای دانشکده سودی ندارند و به‌صرفه است که اتاق به جایش اجاره داده شود! در همین دانشکده هنگامی که شورای صنفی خواستار شفافیت مالی درباره بازسازی مرکز کامپیوتری شد، اعضای انجمن علمی، در قبال دریافت یک دفتر از دانشکده، با برگزاری یک جشن مبتذل و پرسروصدا به مناسبت تخریب سایت قدیم(!) صدای مطالبات دانشجوها را خاموش کردند.
الان استادهای دانشگاه شده‌اند مثل حاجی بازاری‌های چرتکه به دست. ولی نباید فکر کرد که یک‌سری مقامات پول‌پرست، هزاران دانشجوی مقاوم و منتقد را به انقیاد کشیده‌اند. واقعیت این است که این تغییر ساختاری دانشگاه هم‌گام بوده با تغییر بزرگی در ترکیب طبقاتی دانشجویان. در سال‌های اخیر به دلیل پولی شدن فرایند کنکور و اختلاف طبقاتی شدید توی جامعه، بخش قابل‌توجهی دانشجویان دانشکده فنی از طبقه مرفه تشکیل می‌شوند. امری که به وسیله بومی‌گزینی و سهمیه‌های غیرقانونی و بی حساب و کتاب اعضای هیئات علمی هم تشدید شده. سبک زندگی این طبقه با رفتار دانشگاه کاملا هماهنگ است. دختر و پسرهای خوش‌تیپی که مدام نگرانند نکند در ساعت فراغتشان عشق و حالی نکرده باشند و حواسشان هست که بوی پول و موفقیت و تفریح از کجا می‌آید. با این وضع، طبیعی است که دانشگاه هم پر بشود از پوسترهای آموزش بازاریابی، بورس بازی، اپلای و… طبیعی است که تصویر این روزهای دانشگاه هم تفاوت چندانی با عکس‌های اینستاگرامی بچه پول‌دارهای تهران در پاساژهای شمال شهر ندارد.
ولی باز هم می‌شود یک تصویر متفاوت در دانشگاه دید. اگر یک مقدار بیشتر درنگ کنید و یک لحظه فریاد کاسبان و فروشندگان موفقیت و لذت را فراموش کنید، زمزمه‌های متفاوتی خواهید شنید. پشت میز فروش شارژ در دانشگاه با یکی از فروشندگان صحبت کردم. او هم چند سال پیش مانند ما دانشجو بود و اکنون با مدرک فوق لیسانس مهندسی برای ماهی۷۰۰ هزار تومان در یکی از مجتمع‌های تجاری کار می‌کرد. اکثر دانشجویان مرفه با شنیدن صدای پرحسرت او واکنشی جز تمسخر و ترحم نمی‌توانند داشته باشند. اما این صدا هنوز برای بسیاری نوید رهایی می‌دهد. دانشجویانی که از شهر‌های دور به یاد دوستان کودکی خود هستند که اکنون در منجلاب بی‌کاری و اعتیاد دست و پا می‌زنند. دانشجویانی که از کنار کودکان کاری که سر در زباله‌دانی برج‌نشینان کرده‌اند، به‌آسانی و باخودفریبی نمی‌گذرند. دانشجویانی که هرشب خستگی و شرمندگی پدران و مادران کارگر، کارمند و معلم خویش را می‌بینند که سفره‌هایشان هر ماه کوچک‌تر می‌شود تا بر دارایی‌ها و آویزه‌های تفاخر ثروتمندان افزوده شود. دانشجویانی که به جای امنیت شغلی و درآمدی مطمئن برای زندگی و تشکیل خانواده افق طرح کارورزی را پیش روی خود می‌بینند. شوراهای صنفی صدای این دانشجویان است؛ صدای کسانی که در کنار مطرودان و ستم‌دیدگان جامعه به پیش می‌روند. کسانی که ناگزیرند در عین ناامیدی تخیل ‌کنند و در عین ناتوانی مقاومت.

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟