تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۰۹ - ۰۶:۲۷ | کد خبر : 1473

اینم ترامپ، پسر ناز من

فاضل ترکمن هیچ‌کس فکر نمی‌کرد در وضعیتی که بیل کلینتون داشت شدیدا به خودش می‌بالید و توی دلش زمزمه می‌کرد: «هیلاری! همسر نازم!/ تویی غنچه بازم!/ گل خوشگل و زیبا/ همه راز و نیازم!» و بعد باراک اوباما هم با افتخار می‌گفت: «اینم هیلاری، وزیر شنگول من!»، ورق‌ها این‌طوری بالا و پایین بپرد و جیلیز […]

فاضل ترکمن

هیچ‌کس فکر نمی‌کرد در وضعیتی که بیل کلینتون داشت شدیدا به خودش می‌بالید و توی دلش زمزمه می‌کرد: «هیلاری! همسر نازم!/ تویی غنچه بازم!/ گل خوشگل و زیبا/ همه راز و نیازم!» و بعد باراک اوباما هم با افتخار می‌گفت: «اینم هیلاری، وزیر شنگول من!»، ورق‌ها این‌طوری بالا و پایین بپرد و جیلیز و ویلیز کند و آسمان سوراخ شود و وانگهی دونالد ترامپ تالاپی بیفتد زمین و بخورد فرق سَر دموکرات‌های مادرمرده! یعنی انگار بیل زدند توی سَرِ هیلاری! کسی که تا دیروز معتقد بود ترامپ به درد جرز دیوار هم نمی‌خورد، در عرض سه‌سوت شکست خودش را پذیرفت و زنگ زد به ترامپ و گفت: «حالا افتاده‌ای اون‌ور دنیا/ منم این‌ور دنیا/ تو این شهر و تو اون شهر/ شدم غمگین و تنها» (۲ بار!) حالا فکر کنید در چنین بلبشویی که زمین و زمان و آسمان و کهکشان عزای عمومی و خصوصی گرفته‌اند، «کیهان» خیلی شیک و مجلسی آمده و گفته: «آقای ترامپ! برجام را پاره کنید! خیلی هم ممنون!» خب! حالا نه این‌که ترامپ هم از بچگی روزنامه کیهان می‌خوانده و از طرفداران قلم حسین شریعتمداری بوده، برای همین یک‌چنین درخواستی کاملا معقول و طبیعی به‌نظر می‌رسد! کسی چه می‌داند. شاید هم از همین فردا روزی، کاخ سفید آمد و مشترک روزنامه کیهان شد! تصور کنید هر روز صبح، سَر میز صبحانه، دونالد ترامپ با ذوق و شوق به خدمتکارش می‌گوید: Pass me the kayhan paper. آن‌وقت ترامپ از همان تیترهای درشت شروع می‌کند به قهقهه زدن و خوشحالی کردن و حرکات موزون درآوردن که تا چنین روزنامه‌ای هست، من چرا دیگر خرج رسانه‌ها کنم که ضد دموکرات‌ها بنویسند! این یکی خودش برای کل خاورمیانه و حومه کفایت می‌کند! تازه مابقی جهانیان را هم می‌تواند پاسخ‌گو باشد. البته مثل همیشه هیچ‌کس حتی هیلاری کلینتون به‌اندازه پدر من غمگین نیست و احساس شکست نمی‌کند! البته پدر کلا مواضع ضدآمریکایی مشخصی دارد و اعتقاد دارد هیلاری و دونالد، هر دو را باید به یک گاری بست! ولی دیگر در شرایط فعلی آمریکا به هیلاری راضی شده بود. به‌خصوص که حسابی مخالف جنگ است و فکر می‌کند حالا که ترامپ آمده، جنگ جهانی تا شماره هفتم و هشتم قابل رویت خواهد بود! من هم برای دل‌داری به پدر گفتم: «علی مطهری گفته ترامپ خیلی روراست‌تر از دموکرات‌های دورو و دودوزه‌باز است و مواضع ترامپ بیشتر به نفع ماست!» اما پدر که مثل همیشه فکر کرد من دارم شوخی می‌کنم، با عصبانیت گفت: «خفه‌شو بدبخت! الان دیگه همه توی یه تیم هستیم. این‌قدر حزب‌بازی نکن!» گفتم: «پدر جان! این‌همه بازی‌های خوب هست که بکنم، دیوونه‌م برم حزب‌بازی کنم؟! جدی جدی خود علی مطهری این حرف‌ها رو زده! حتما چیزی می‌دونه که ما نمی‌دونیم دیگه!» پدر گفت: «خاک‌‌‌برسرت! به‌توچه که کی، چی گفته؟! تو به فکر یک لقمه نون باش!» گفتم: «الان برای شما که این‌همه جزجیگر می‌زنید و انواع و اقسام اخبار شنگول صداوسیما را دنبال می‌کنید، لقمه و نونی هست که برای من نباشد؟! تازه شغل من روزنامه‌نگاریه! طبیعیه که این چیزا رو دنبال کنم! اما شما چرا؟!» پدر گفت: «نمی‌فهمی دیگه! وقتی نمی‌فهمی، نمی‌فهمی! اتفاقا الان انتخاب ترامپ به تنها کسی مربوط نیست به شما روزنامه‌نگارهاست!» گفتم: «بی‌خیال!» گفت: «زهرمار!» گفتم: «خب! چرا به ما مربوط نیست؟!» گفت: «چون شما روزنامه‌نگاران باید به جای این سیاسی‌بازی‌ها، به فکر یک لقمه نان باشید!» از آن‌جا که روند بحث با پدر دوباره سیری کاملا منطقی به خود گرفته بود و پدر تخصص زیادی در پیاده کردن آموزش‌های کتاب «هنر همیشه بر حق بودن» را داشت، دیگر بحث را ادامه ندادم و تصمیم گرفتم بروم دنبال یک لقمه نان که تازه باید حلال هم باشد!

شماره ۶۸۶

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟