تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۸/۳۰ - ۱۵:۵۹ | کد خبر : 4499

باز در شهر چه غوغاست (بخش دوم)

گفتگو با شهاب موسوی، شاعر، و مسعود حافظی، نوحه‌خوان هیئت بعثت یزد احمدعلی کدیور گلرخ نفیسی چگونه تصنیف مرغ سحر، شعر فرخی یزدی، شاملو و اخوان ثالث در نوحه اجتماعی یزد حاضر شدند بخش اول این گفتگو را در اینجا بخوانید به‌ صورت مصداقی امسال چه شیوه همکاری اتفاق افتاد تا به این نوحه «آخرین حنجره» ختم […]

گفتگو با شهاب موسوی، شاعر، و مسعود حافظی، نوحه‌خوان هیئت بعثت یزد

احمدعلی کدیور

گلرخ نفیسی

چگونه تصنیف مرغ سحر، شعر فرخی یزدی، شاملو و اخوان ثالث در نوحه اجتماعی یزد حاضر شدند

بخش اول این گفتگو را در اینجا بخوانید

به‌ صورت مصداقی امسال چه شیوه همکاری اتفاق افتاد تا به این نوحه «آخرین حنجره» ختم شد؟
محمد عزآبادی: شیوه کار ما معمولا این‌طور است که ما در هیئت بعثت یک اتاق فکری داریم که در طول سال مراوداتی داریم با عوامل فنی که از دوستان ما هستند و با ما از لحاظ خط فکری هماهنگ‌اند. در این اتاق فکر ما صحبت می‌کنیم در مورد قضایای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. یکی، دو ماه قبل از محرم این موضوع متمرکزتر هم اتفاق می‌افتد. کار هیئت در یزد یک کار سیستماتیک است، یعنی یک‌سری از وظایف مشخص شده، افرادی مسئول وظایفی هستند که پی‌گیری شود و چهارچوب‌هایی هم وجود دارد. شاعر مشخص است، کسی که باید کار فرهنگی را پی‌گیری کند، مشخص است، نوحه‌خوان مشخص است. این اتاق فکر می‌آید یک موضوعی را که غالبا توجه به دغدغه‌ها و مسائل روز است، مورد توجه قرار می‌دهد
این جلسات و این گفت‌وگوها حضوری اتفاق می‌افتد؟
عزآبادی: بله. تفاوتی که در هیئت بعثت و چند هیئت مشابه دیگر وجود دارد، در همین اتاق فکر است. بعضی از هیئت‌ها به محتوا کمتر توجه می‌کنند و بیشتر می‌روند سمت اجرا. هیئت‌های موفقی هم در این زمینه داریم در شهر یزد. مثلا هیئت فهادان در یزد که بیشتر از محتوا به فرم و اجرا توجه داشت؛ به نوع آهنگ‌سازی، ملودی و اجرایی که آن جمعیت عظیم هیئت انجام می‌داد. ولی ما در هیئت بعثت همیشه شعر را ارجحیت دادیم.
موسوی: یعنی الان در یزد دو خط داریم؛ یکی هیئت‌های پیام‌محور در رأسش هیئت بعثت است. یک هیئت‌هایی هم هستند که همان فرم، اجرا، صدا و آهنگ را مورد توجه دارند و فقط به جنبه‌های زیبایی عنایت دارند.
این دو خط به موازات هم در یزد حرکت می‌کنند.
مسعود حافظی: مثلا ما در کار امسالمان ملودی‌ای که ساخته شد برای بند یک و دو، یکسان شروع می‌شد. در بند یک می‌خواندیم: «غم کشتی شکستگان، چه به ساحل نشستگان»، بند دو هم قرار بود با همان ملودی خوانده شود: «نه مروت، نه مردمی، نه امیدی به آدمی». در واقع من با آهنگ‌ساز که صحبت کردم، ایشان گفت شما همین را تکرار کن. گفتم نه، این خوب نیست، چون تلفیق شعر و موسیقی خوبی ندارد. ما آمدیم برای این‌که پیام بند دوم را برسانیم، ملودی‌اش را تغییر دادیم. یعنی در خدمت ملودی قرار نگرفتیم، پیام قالب شد بر ملودی و در بند دوم جای ملودی قبلی را ملودی دیگری که بیشتر مفهوم ناامیدی را القا می‌کرد، گرفت. یا موقعی که همین بند شروع می‌شد، قاعدتا باید سینه می‌خورد و طبیعتا با سینه وارد می‌شد. من حس کردم اگر با سینه وارد شود، پیام به آن صورت خودش را نمایان نمی‌کند و گفتیم سینه قطع شود. «نه مروت نه مردمی، نه امیدی به آدمی، به تباهی کشیده کار، عجب از کار روزگار.» این‌جا جمعیت سراپا گوش بود و در تکرار بند سینه زده می‌شد. منظور این‌که پیام را فدای ملودی نکردیم.
اتفاقا این جایی که اشاره کردید، یکی از نقاط عطف موسیقی این قطعه است. درآمد را شما از نوا شروع می‌کنید و قطعه در نوا ادامه پیدا می‌کند، لحظه‌ای که اشاره کردید، اولین لحظه مدگردانی قطعه است به اصفهان.
حافظی: اصلا خود آواز اصفهان یک ناامیدی دارد در خودش. مثلا چهارگاه یک صلابتی دارد. بسیاری از آواز ما از تعزیه می‌آید و همیشه در تعزیه‌ها نقش عباس(ع) در چهارگاه خوانده می‌شد که یک صلابتی دارد برای خودش. به دلیل فضای حزن‌آلود آواز اصفهان این بند را در اصفهان خواندیم. در بند سه که خوانده می‌شد: «باز در شهر چه غوغاست خدا رحم کند، کوفه انگار مهیاست خدا رحم کند…» در گوشه نهفت دستگاه نوا خواندیم و فکر می‌کنم گیراترین قسمت ملودی این بند سه است. شما اگر دقت کنید، این ملودی که آقای حبیبی گذاشت روی آن، یک جنجال و آشوبی دارد و کاملا مطلب را می‌رساند. در آخر هم که در لحظه اتصال نوحه به تصنیف مرغ سحر می‌آید در دلکش ماهور و به آن‌جا ختم می‌شود. اگر دقت کرده باشید، من آوازی که در آخر می‌خوانم، فاصله عراق است. یعنی کار با نوا شروع شد و با عراق ختم شد. بند آخر هم که با نوا شروع می‌شود و به ماهور ختم می‌شود. در نوحه امسال طرح کلی و ملودی جواب نوحه از خودم بود و ملودی بندهای نوحه از آقای حبیبی عزیز. مثلا در سینه قسمت جواب آن‌جا که می‌خوانیم «غره مشو که مُلک ری با تو وفا نمی‌کند، آه ستم‌کشیدگان بدان جفا نمی‌کند» آن صلابت و کوبندگی کاملا دارد منتقل می‌شود. ضرب و ریتمی که آهنگ‌ساز و بنده کار کرده بودیم، تند بود، اما دیدم این ریتم تند توجه شنونده را از پیام به اجرا و فرم جلب می‌کند و پیام و شعر به صورتی مظلوم واقع می‌شود. این بود که ریتم کندتر شد و به این صورت پیاده شد و الحق که سینه‌زن هم بسیار خوب از پس آن برآمد و فوق‌العاده اجرا کرد.

قم ۱۳۵۴، ایستاده از چپ: حسین دریاباز ،رضا پهلوان‌نصیر(اولین شاعر نوحه‌های اجتماعی یزدی)، ناشناس، حسین عزآبادی(سرپرست فعلی هیئت)

قم ۱۳۵۴، ایستاده از چپ: حسین دریاباز ،رضا پهلوان‌نصیر(اولین شاعر نوحه‌های اجتماعی یزدی)، ناشناس، حسین عزآبادی(سرپرست فعلی هیئت)

از چه موقع همراه با هیئت تمرین می‌کردید؟
حافظی: از پنج روز پیش از محرم.
سینه‌زنان هیئت بعثت آیا اعضای ثابتی هستند؟
عزآبادی: ما سینه‌زن حرفه‌ای داریم، یعنی این‌که حداقل از لحاظ گوشی، آشنایی کامل با موسیقی دارد، واژه‌ها را خوب متوجه می‌شود، مفهوم را خوب متوجه می‌شود و مثلا آهنگ‌ساز و نوحه‌خوان وقتی شرایط فنی را می‌گوید، به صورت یک تکنسین فنی عمل می‌کند. ما در جمعیت ۷۰۰ نفره سینه‌زنان هیئتمان، ۲۰۰ نفر تکنسین فنی داریم و دوباره در آن ۲۰۰ نفر ۵۰ نفرشان تکنسین فنی سینه‌زنی هستند. یعنی کاملا به صورت حرفه‌ای، دقیق، ریزه‌کاری‌های سینه‌زنی را می‌فهمند و به بقیه منتقل می‌کنند که ضربه‌ها کجا بخورد، کجا نخورد…
م.ح: مثلا در قسمتی، درست پس از این‌که جمعیت جواب می‌داد: «عالمان دین‌فروش»، ریتم باید تغییر می‌کرد. یعنی پیش از این‌که من بیت بعد را بخوانم، سینه‌زن باید خودش ریتم را می‌گرفت و اولین ضربه سینه‌اش را می‌زد که هر بار بسیار ماهرانه هم ریتم را تغییر ‌دادند. همین‌طور تکه آخر که من می‌خوانم: «ناله سر کن که بریدند گلو مرغ سحر را، ناله سر کن، ناله سر کن»، این‌جا می‌بینید یک سکوتی دارد و بلافاصله پس از آن جمعیت شروع نمی‌کند. حالا شما تصور کنید چقدر باید حرفه‌ای باشد آن جمعیت هزارنفره که این سکوت سه ثانیه‌ای را همه رعایت کنند.
این شعرخوانی گروهی که جمعیت یک شعر بلند را از بر کنند و با هم بخوانند، آیا در جای دیگر هم بوده، یا مختص یزد است؟
عزآبادی: وجود دارد، ولی نهایت یک بیت یا یک مصرع. ولی به این صورت که شعر بلند باشد، خیر، چون بعضی از هیئت‌ها از جمله خود ما گاهی پیش می‌آید که تقریبا شش بیت را حفظ می‌کند و جواب می‌دهد. حتی داشتیم نوحه‌هایی که در هر بند جواب تغییر می‌کند، یعنی این بند یک جواب دارد، بند بعد یک جواب دیگر دارد. یعنی خود آن ۷۰۰ نفر سینه‌زن تقریبا یک شعر ۱۰ بیتی را حفظ می‌کنند.
به لحاظ حافظه شنیداری این هم‌خوانی‌های گروهی بسیار یادآور سرودهای انقلابی است.
عزآبادی: یکی از تاثیرهایی که هیئت‌های یزد گرفته‌اند، از همین است؛ هم‌خوانی‌هایی که به صورت سرود و گروه کر خوانده شده است در زمان انقلاب. چون در نمونه‌های متاخرتر هم‌خوانی‌ها که از دهه‌های ۲۰ و ۳۰ در یزد روایت شده، جواب‌ها کوتاه است.
حافظی: حالا باز هم سرود حداکثر جمعیتش شاید ۵۰ نفر یا ۱۰۰ نفر باشند، هیچ‌وقت سرود در جمعیت هزار نفره خوانده نمی‌شود.
موسوی: آقای فریدون شهبازیان کارهای یزد را که شنیده بود، از مهارت سینه‌زنان تعجب کرده بود و گفته بود انگار است که گروه کر تالار وحدت دارد جواب می‌دهد، یعنی این‌قدر حرفه‌ای هستند، و این یکی از جاذبه‌های عزاداری یزد است.
آقای حافظی! شما گفتید در این محله بزرگ شدید و طبیعتا در کودکی آن کسی را که آن بالا می‌خوانده، همیشه می‌دیدید. هیچ‌وقت تخیل می‌کردید که یک روزی خودتان بشوید تک‌خوان و خواننده؟
حافظی: از بچگی عشق این کار را داشتم و آن کسی که الان بالا می‌خواند، مثلا آقای نخل‌بندی که در بچگی ما می‌خواندند، من وقتی شش هفت سالم بود، تمام نوحه‌هایشان را از حفظ بودم. اما هیچ‌موقع به این قضیه فکر نمی‌کردم که شاید یک روزی من در همین هیئت بخوانم. فکرم بیشتر به سمت آواز خواندن بود.
یعنی خود هیئت تاثیرگذار بود که شما به خواندن علاقه‌مند شوید؟
حافظی: بله، خود هیئت خیلی موثر بود و من دوست داشتم فضای هیئت را. من در مدرسه هم فعالیت داشتم در حوزه سرود و تک‌خوان سرود بودم.
نکته ویژه در مورد نوحه‌خوانی یزد ارجاعش به آواز دستگاهی ایرانی است. این ارجاع در نوحه‌خوانی پایتخت بسیار کم‌رنگ شده و دیگر تقریبا وجود ندارد. شما در آاغاز نوحه امسال از استاد شجریان نام بردید و برای سلامتی ایشان دعا کردید و در آخر نوحه امسال هم گردشی می‌کنید به تصنیف مرغ سحر که برای بسیاری از افراد با روایت شجریان شناخته می‌شود. این سنتی که از طریق شجریان خودتان را به آن منتسب می‌کنید، در نظر شما چه شناسنامه‌ای دارد؟
حافظی: پس از رمضان بود که خبری خواندم که استاد شجریان دوباره حالشان وخیم شده و به بیمارستان منتقل شده‌اند. یک مقدار دلم گرفت که چرا چنین اسطوره‌ای این روزها این‌قدر مظلوم واقع شده؟ اول از همه با استاد شهاب تماس گرفتم و موضوع را مطرح کردم و ایشان هم استقبال کردند و سپس در اتاق فکر هیئت مطرح شد. دیدیم یک کار شدنی‌ است، ولی ورود به تصنیف مرغ سحر خیلی مشکل است. یعنی ما باید در ماهور کار را می‌ساختیم. من یک ملودی هم ساختم در ماهور که خیلی گیرا نبود، چون ماهور یک دستگاهی است که یک فضای آرام و شادی دارد و خیلی سخت بود که آن صلابت و کوبندگی را در ماهور پیاده کنیم. آمدیم در نوا کار کردیم. استاد گفتند شما خودت را زیاد درگیر مرغ سحر نکن، بگذار برویم جلو، درست می‌شود، می‌رسیم به آن‌جایی که وصلش کنیم. ساعت‌ها و روزها برای اتصال قسمت آخر به مرغ سحر کار شد. هیئت‌ها بسترهای سنتی هم دارند، یعنی وارد شدن به یک پدیده نو یا کار جدید ممکن است با یک گاردی هم همراه باشد. ولی علتی که ما خیلی راحت توانستیم برویم سراغ این موضوع، این است که معتقدیم آقای شجریان الان دیگر متعلق به خودش نیست، صدای یک ملت است، یک صدای ملی است، صدای توده مردم است. ما هم این تناسب را داشتیم که ما هم صدای مردم هستیم، ما هم داریم حرف و درددل مردم را از زبان خود مردم می‌گوییم. هم استاد شجریان به‌ عنوان یک سمبل هنرمند اجتماعی، هم خود ترانه به‌ عنوان یک شعار اجتماعی است که از چند دهه تکرار شده و زبان خود مردم است…
امروز که به واسطه اینترنت و رسانه‌ها، تصویر هیئت بعثت از تمام ایران پخش می‌شود، خیلی از جوان‌ها به سنت عزاداری یزد علاقه‌مند می‌شوند، و احتمالا شما هر سال بینندگان بیشتری از خارج یزد داشته باشید. این بیننده‌ها دوست دارند از قالب گردشگر خارج شوند و بتوانند بخشی از جریان باشند و مثل بچه‌های خود هیئت در مراسم عزاداری مشارکت کنند. از آن‌جایی که هیئت بعثت همیشه پیش‌رو بوده و چندین دهه است که دارد جریان‌سازی می‌کند و زن‌ها هم در ایران، مخصوصا دخترهای جوان خیلی پیش‌رو هستند در مسائل اجتماعی، اگر دوست داشته باشند مشارکت کنند در هیئت بعثت، غیر از تماشاچی ‌بودن در بالکن‌ها، آیا فکر می‌کنید این تفکری که اصلاح و صلح را دارد تبلیغ می‌کند، می‌تواند برای آن‌ها نقش متفاوتی قائل باشد؟
عزآبادی: بعثت شاید اولین هیئت به معنای یک هیئت عزاداری است که یک زن آمده و در حسینیه‌اش سخنرانی کرده است. خانم آقای دکتر شریعتی در اولین سالگرد دکتر شریعتی که در یزد و در همین حسینیه بعثت گرفته شد، آمدند، البته خیلی کوتاه و در حد تشکر سخنرانی کردند. در یک جای بسیار سنتی و مذهبی به اسم حسینیه که اصلا یک تابوشکنی بزرگ بوده، آمدند و سخنرانی کردند و پشت میکروفون رفتند. سه سال پیش خانم دکتر سوسن شریعتی هم که این‌جا آمده بود، همین نکته را در نظر داشتند. دغدغه ما در هیئت هم جذب تمام جوانان و همه افرادی است که ممکن است به هر دلیلی فاصله پیدا کرده باشند با شرکت در آیین‌های مذهبی. اهداف ما مشخص هستند و تاریخچه هیئت بعثت نشان می‌دهد که ما تا چه اندازه پای‌بند به آرمان‌هایمان هستیم. عملی شدن آن‌ها بستگی دارد به ظرف زمانه، اتفاقات و جریانات و حالا ظرفیتی که ما در اجرای این هدف و رسیدن به این هدف داشته باشیم. اگر توانایی داشته باشیم، مسلما به آن هدفی که برای خودمان مشخص کردیم، می‌رسیم. حالا اگر توانایی‌اش را هم نداشته باشیم یا زمانه و موقعیت اجتماعی ایجاب نکند، ما تلاش خودمان را کرده‌ایم.

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟