تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۱۶ - ۰۹:۴۴ | کد خبر : 260

با اسلحه دیگران

«ایستاده رو به دریا، پشت پنجره به شقیقه‌اش شلیک کرده است.» این تمام چیزی بود که پزشکی قانونی کالیفرنیا درباره نویسنده معروف نسل بیت برای گفتن داشت. بیست و چند سال پس از روزی که ارنست همینگوی دولول محبوبش را به سمت سرش نشانه گرفت نویسنده دیگری همان روش را به کار گرفت که جز […]

«ایستاده رو به دریا، پشت پنجره به شقیقه‌اش شلیک کرده است.»
این تمام چیزی بود که پزشکی قانونی کالیفرنیا درباره نویسنده معروف نسل بیت برای گفتن داشت. بیست و چند سال پس از روزی که ارنست همینگوی دولول محبوبش را به سمت سرش نشانه گرفت نویسنده دیگری همان روش را به کار گرفت که جز تولد و مرگ در آمریکا شباهت دیگری به او نداشت. نویسنده و شاعری که به همان سرعت که به شهرت رسید افول کرد و درنهایت در حالی که با ثروت قابل توجه حاصل ۱۵ سال اوج شهرتش زندگی آرام و آسوده‌ای می‌گذراند در خانه راحتش در شمال کالیفرنیا با اسلحه‌ای که از یکی از دوستانش قرض گرفته بود، خودکشی کرد.
ریچارد گری براتیگان در ۱۹۳۵ در واشنگتن به دنیا آمد. دوران کودکی او در هاله‌ای از راز که کم و بیش خودخواسته به نظر می‌رسد فرو رفته است. قابل ذکرترین اتفاق دوران جوانی او شکستن شیشه پاسگاه پلیس و اقامت یک هفته‌ای در زندان ایالتی است. برخلاف دیگر نویسندگان و شاعران سبک بیت این آخرین نشانه شورش او علیه مظاهر علنی قدرت آمریکایی بود. این البته تنها تفاوت او با دیگر سرشناسان نسل بیت نبود. برخلاف سبک خشن و برانگیزاننده دیگر شاعران نسل بیت زبان نخستین شعرهایی که او در دوران جوانی نوشت شاعرانه و تا حدود زیادی خیال‌انگیز بود. حتی زبان دو مجموعه شعر شناخته‌شده بعدی او بازگشت رودخانه‌ها و اتواستاپ‌زن بزرگ هم با وجود غیرعادی بودن چندان به زبان زمخت شاعران سرشناس این نسل شباهتی نداشت. در دورانی که استقبال به شاعران نسل بیت در آمریکا به یک سنت جوانانه تبدیل شده بود، طبیعتا از شعرهای او استقبال زیادی نشد. خود او شعرهایش را تنها کلیدی برای ورود به رمان‌هایی تلقی می‌کرد که بعدتر نوشت: «من مدت هفت سال فقط شعر نوشتم تا یاد بگیرم رمان بنویسم، چون واقعا می‌خواستم رمان بنویسم و معتقد بودم اگر نتوانم جمله بنویسم رمان هم نمی‌توانم بنویسم.»
با نوشتن صید قزل‌آلا در آمریکا بود که جامعه آمریکا او را به‌عنوان نویسنده‌ای صاحب‌سبک و شورشی به رسمیت شناخت. صید قزل‌آلا در آمریکا مجموعه غریبی از قطعه‌های کوتاه است که نه می‌توان آنها را به درستی داستان کوتاه نامید و نه مجموعه آن‌ها به یک رمان در معنای مرسوم کلمه تبدیل می‌شود. داستان‌ها از زبان اول شخص نوشته شده‌اند و اگر ملزم به ارائه یک توصیف مختصر از آن‌ها باشیم، درباره فردی به نام «کوتوله صید قزل‌آلا در آمریکا» هستند که به گفته راوی یک الکلی آس و پاس است. عبارت «صید قزل‌آلا در آمریکا» به طور هوشمندانه‌ای در طول خرده داستان‌ها به اشخاص، اشیا و مکان‌های مختلف نسبت داده می‌شود و ترکیب‌های شیطنتامیز و طنزآلودی می‌سازد که به کلیت داستان‌ها وحدت محسوسی می‌بخشد.
صید قزل‌آلا… ضمنا هجویه‌ای قدرتمند علیه سنت‌های فرهنگی آمریکای پس از جنگ جهانی نیز بود. راوی داستان با گشتن در نقاط مختلف آمریکا تمامی عادات زندگی آمریکایی را به سخره می‌گیرد و تقریبا هیچ یک از آن‌ها را محترم یا جدی به حساب نمی‌آورد. در یکی از قطعه‌ها نویسنده از مغازه‌ای سخن می‌گوید که تکه‌های یک رودخانه و چمن‌های اطراف آن را می‌فروشد. برای منتقدان فرهنگ آمریکایی این قطعه هجویه‌ای جدی علیه سرمایه‌سالاری جامعه آمریکا تلقی می‌شد که معتقد به قابل خرید و فروش بودن هر چیزی بود که از آن می‌توان سودی به دست آورد. برای خود براتیگان این «روترین و ساده‌لوحانه‌ترین تعبیر»ی بود که می‌شد از یک قطعه ادبی هوشمندانه داشت. نویسنده جوان ترجیح می‌داد کسی نتواند او را در قالب تفسیرها به بند بکشد.
استقبال جامعه جوان آمریکا به حدی بود که عملا توانست آینده اقتصادی براتیگان را بیمه کند، اما او در رمان بعدی‌اش در قند هندوانه نیز تقریبا از همان الگوی آزمایش‌شده استفاده کرد. داستان بار دیگر مجموعه‌ای از قطعات کوتاه با پیوندی محکم‌تر از رمان قبلی است که به اتفاقات پیرامون یک کمون ساکن در جنگل می‌پردازد که بیشتر انرژی و مصالح لازمشان را از قند هندوانه به دست می‌آورند.
جامعه منتقدان ادبی دانشگاهی آمریکا که در قبال رمان اول سکوت کرده ‌بود، این بار نتوانست ساکت بماند و سبک نوشته‌های او را ساده و بی‌ارزش توصیف کرد. به نظر منتقدین ادبی سبک او در استفاده از عبارات «صید قزل‌آلا در آمریکا» و «در قند هندوانه» بر ساده‌ترین نوع ممکن از استعاره استوار بود و به زودی جذابیتش را برای مخاطبین عادی نیز از دست می‌داد. پیش‌بینی که هرچند نه به آن زودی که منتقدان انتظار داشتند درنهایت نیز اتفاق افتاد.
خود براتیگان همیشه با تمسخر از این اظهارنظرهای منفی منتقدان یاد می‌کرد اما تاثیر نوشته‌های آن‌ها بر آثار بعدی او دور از ذهن به نظر نمی‌رسد. براتیگان سعی کرد از الگویی که پیشتر آن را آزموده‌بود فاصله بگیرد و فضاهای تازه‌ای را تجربه کند. دو رمان بعدی او سقط جنین و هیولای هوکلاین شاید به دلیل همین فضاهای تازه نتوانستند موفقیت آثار قبلی را تکرار کنند. آخرین رمان محبوب او در رویای بابل بود که به شرح وقایع یک روز از زندگی کارآگاه خصوصی آس و پاسی می‌پردازد که همیشه ناخواسته به رویا فرو می‌رود. رویای همیشگی او در شهر بابل باستان می‌گذرد که او در آن اتفاقات عجیبی را تجربه می‌کند. همین رویاهای روزانه باعث می‌شود او از کار کارآگاهی‌اش بازبماند. داستان‌های بعدی او چیز زیادی برای افزودن به شهرتش نداشتند.
امواج براتیگان به فاصله چهار دهه پس از تلاطمی که در ادبیات آمریکا ایجاد کردند، راه ایران را نیز پیدا کردند. برای جبران این غفلت ۴۰ ساله مترجمان در طول نزدیک به یک دهه پس از ترجمه اولین رمان او تقریبا تمامی آثار کوتاه و بلند نظم و نثر او را به فارسی ترجمه کردند. استقبال از براتیگان به حدی بود که تعدادی از آثار پرطرفدار او را گاه چند مترجم مختلف به فارسی برگرداندند. نویسنده سنت‌شکن حالا از بافت سنتی که در آن رشد کرده‌ بود، جدا شده ‌بود. در فضای فرهنگی تازه براتیگان دیگر آنقدرها هم اهل شورش به چشم نمی‌آمد. این یک براتیگان تازه بود. یک براتیگان سم‌زدایی شده.
اگر شمایل براتیگان برای جوانان متولد پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا می‌توانست سمبلی از برآشوبیدن علیه هنجارهای رسمی زندگی آمریکایی باشد در ایران بیشتر شبیه وصله‌ای به نظر می‌آمد که به زحمت به وضعیت موجود چسبانده شده باشد. در بافت فرهنگی تازه زیست ادبیات نویسنده یکسره دچار دگردیسی شد. نسخه ایرانی براتیگان بیشتر از آن‌که شورشی علیه وضعیت موجود را به خاطر بیاورد تلاشی بود برای پیوستن به امواج جهانی. جمله برآشوبنده مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیست که «هر آن‌چه سخت و استوار است، دود می‌شود و به هوا می‌رود» در فضای فرهنگی ایران طنینی دگرگونه یافته بود «هرآن‌چه تند و برآشوبنده است تثبیت می‌شود و آرام می‌گیرد». نویسنده‌ای که روزگاری در میان آمریکایی‌های نسل بیت نمادی از شورش علیه هنجارهای سرمایه‌داری بود حالا در دستان جوانان طبقه متوسط ایرانی به نمادی از امواج جهانی سرمایه تبدیل شده‌بود. براتیگان ایرانی درست چیزی بود که براتیگان آمریکایی علیه آن شوریده بود. اگر براتیگان آمریکایی قرار بود چیزهایی را به سخره بگیرد که در میان طبقه متوسط همه‌گیر بودند نسخه ایرانی خود تبدیل به همه‌گیرترین عادت طبقه متوسط شد.
شاید برای خود براتیگان این می‌توانست شوخی بامزه‌ای باشد. اسلحه‌ای که براتیگان از دوستش قرض گرفته ‌بود توانست شقیقه او را متلاشی کند. در مقابل اما اسلحه‌ای که ادبیات ایران از آمریکا وام گرفت بسیار زنگ‌زده‌تر از آن به نظر می‌رسد که بتواند چیزی را متلاشی کند. آنقدر زنگ‌زده‌ که حتی بعید است بتواند چیزی را برآشوبد.
.
ابراهیم قربانپور

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟