تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۸/۲۴ - ۰۷:۵۲ | کد خبر : 1367

بسته های طلایی تنبیه

به بهانه اجرای نمایش «درس» اثر اوژن یونسکو اختلاف‌نظر بین شاگرد و استاد، عدم درک و ایجاد ارتباط با یکدیگر، استدلال‌های غیرقابل پذیرش و تنبیه، همه و همه بخشی از روندی است که منجر به یک جنایت می‌شود. یونسکو، نویسنده نام‌دار این اثر، می‌گوید نمایشنامه «درس» یک کمدی است که بر اثر شرایط موجود تبدیل […]

به بهانه اجرای نمایش «درس» اثر اوژن یونسکو

اختلاف‌نظر بین شاگرد و استاد، عدم درک و ایجاد ارتباط با یکدیگر، استدلال‌های غیرقابل پذیرش و تنبیه، همه و همه بخشی از روندی است که منجر به یک جنایت می‌شود. یونسکو، نویسنده نام‌دار این اثر، می‌گوید نمایشنامه «درس» یک کمدی است که بر اثر شرایط موجود تبدیل به یک تراژدی می‌شود. این تراژدی –کمدی در حال حاضر در تماشاخانه استاد انتظامی به روی صحنه است و گروه اجرایی به کارگردانی پریناز آل‌آقا تلاش کرده‌اند بر خلاف اجراهای گذشته این گروه رویکرد کمدی اثر را تقویت کنند. گفت‌وگویی که می‌خوانید، چکیده‌ای است از نگاه کارگردان و بازیگران این نمایش.

سید مهدی احمد پناه ، الهه حاجی زاده

عکس: زهره صفی نور

شما خودتان تدریس هم می‌کنید؟
پریناز آل‌آقا: بله، من تدریس می‌کنم. سابقه تدریس من به یک دهه رسیده. از آموزشگاه آزاد کلاس‌های کنکور هنر تا به امروز و تدریس در دانشگاه‌های هنری. بنابراین با طیف گسترده‌ای از دانش‌آموز و هنرجو و دانشجو برخورد داشته و دارم.
آیا تا به حال حوصله‌تان از شاگردتان سر رفته؟
پریناز آل‌آقا: بله، به‌شدت گاهی شاگردها و حتی کلاس‌ها حوصله سربر می‌شود، به‌طوری‌که از روز قبل از آن کلاس عزا می‌گیرم تا این‌که روز کلاس تمام شود. تا هفته بعد هم خدا بزرگ است و امیدوارم اتفاقی بیفتد که یک هیجانی در کلاس ایجاد شود و به من انگیزه برای تحمل کلاس را بدهد. وگرنه که آدم‌ها همان‌ها هستند و تغییر نمی‌کنند.
تا به حال برای این‌که شاگرد را وادار به گوش کردن به صحبت‌هایتان بکنید، چه فکرهایی از ذهنتان گذشته؟
پریناز آل‌آقا: یکی از مشکل‌ترین کارها نگه داشتن تمامی حواس شاگرد در مدت تدریس است. البته اگر نیمی از حواسشان هم در کلاس باشد، جای شکر خواهد داشت. ولی سعی می‌کنم از ترفندهای مختلف بر حسب نوع شرایط استفاده کنم. گاهی سکوت طولانی ما بین مباحث درسی، گاهی زدن روی میز با انگشتان دست و ایجاد ریتم و… این مسئله کاملا بستگی به شرایط جوی و شاگردهای همان کلاس دارد.
پرنیان گودرزی: فکر کنم بستگی به شخصیت آن آدم داره، بعضی‌ها را با احترام بیشتر می‌شود مجاب کرد، بعضی را با کمی خشونت و بعضی را هم باید احتمالا رها کرد.
تینا بخشی: تغییر شیوه تدریس، تعطیل کردن بحث به شکل تئوری و ادامه دادنش با راه‌کار‌های سرگرم‌کننده مثل بازی و قصه که خوشبختانه در حوزه تدریس من مورد استقبال واقع می‌شود.
ترجیح می‌دهید شاگردهایتان را چگونه تنبیه کنید؟
پریناز آل‌آقا: تنبیه‌های من مثل بسته‌های ایرانسل تعریف‌های خاص خودش را دارد. بسته‌های طلایی که شامل تنبیه‌های فرهنگی است. یعنی اگر دانشجویی اشتباهی بکند که نباید با سن و سال و سوادی که دارد آن خطا از او سر بزند، باید به دیدن یک تئاتر یا فیلم برود، یا این‌که یک کتاب نمایشی یا نمایشنامه را تا هفته آینده بخواند و بعد به سر کلاس بیاید. جالب این‌که یکی از دانشجوهای من که الان در شرف فارغ‌التحصیلی است، تا روزی که تنبیهش کردم، کتابی نخوانده بود، کتابی خارج از کتاب‌های درسی ١٢ ساله مدرسه! ولی با همین تنبیه فرهنگی حالا میانگین در هفته سه کتاب می‌خواند. و این برای من باعث افتخار است و خوشحالم از این‌که می‌توانم تاثیرات کوچکی روی نسل بعدی بگذارم. ترجیح می‌دهم تنبیه‌هایم طعم تشویق داشته باشد که نه‌تنها غرور دانشجو خدشه‌دار نشود، بلکه شوق و اشتیاقش دو چندان بشود. و شعار معروف تشویق برای یک نفر تنبیه برای همه معمولا در تمامی کلاس‌های واحد عملی و کارگاهی من وجود دارد.
پرنیان گودرزی: به نظرم صرف هزینه و زمان برای شاگردی که از درسش چیزی یاد نمی‌گیرد، خودش بدترین تنبیه باشد.
فکر می‌کنید این متن از یونسکو چه تناسبی با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، دارد؟
پریناز آل‌آقا: از قضا به دلیل تناسب فراوانی که در متن با جامعه دیدم، مجددا انتخابش کردم. در جامعه امروز کسی به حرف کسی درست گوش نمی‌دهد. کسی به کسی درست نگاه نمی‌کند و اساسا کسی با کسی درست رفتار نمی‌کند. همه در روابطشان دچار مشکل و معضل هستند. از یک خانواده کوچک شامل پدر و مادر و فرزندان بگیر تا سایر روابط اجتماعی، همه و همه به نوعی درگیر هستند. به نظر من عمده این خلأ از ناتوانی ما از درک شرایط یکدیگر است. کافی بود کمی شرایط یکدیگر را درک می‌کردیم تا این‌قدر متوقع و پرانتظار از هم نمی‌شدیم.

پرنیان گودرزی: مشخصا اعتقاد دارم که یونسکو این نمایشنامه را در مذمت نظام غالب آموزشی نوشته، اگرچه طبیعتا نمایشنامه ابعاد دیگری هم دارد، اما در حال حاضر به نظر من همین اصلی‌ترین حرف نمایشنامه بیشترین تشابه را با جامعه امروز ما دارد؛ سیستم آموزش ناکارآمد و در بیشتر بخش‌ها کهنه و حتی نادرست.
تینا بخشی: مردم فقط در برقراری ارتباط روزمره با هم مشکل ندارند، به محض این‌که تخصصی و پیچیده‌تر می‌شود و نوع ارتباط گسترده‌تر است، دچار مشکل در برخورد و فهم یکدیگرند.
به نظر می‌رسد نسبت به اجرای گذشته، این اثر کمی به سمت کمدی گرایش پیدا کرده. چرا در این اجرا روی بخش کمدی نمایش تاکید بیشتری گذاشتید؟
پریناز آل‌آقا: در اجرای قبلی تراژدی را امتحان کردیم، نوبتی هم که باشد، نوبت کمدی است. اصلا کل زندگی یک جریان کمدی است، پس چرا به آن نخندیم؟!
در مورد هدایت بازیگران، چرا تلاش کردید از رئالیست نمایش‌های معمول دور شوید؟
پریناز آل‌آقا: از روز اول و جلسات اول تمرین با تیم اجرایی مبنا را بر این گذاشتیم که همه با نگاهی غیررئالیستی پیش‌روی کنیم، از طراحی صحنه و گریم و… همه و همه. در حال حاضر هم نمی‌توانم بگویم صددرصد موفق بودیم. اما به‌هرحال تلاشمان هم برای رهایی از بندهای واقع‌گرایانه بی‌ثمر نبوده.
آیا طراحی صحنه سرد و مکانیکی نمایش در تضاد با رویکرد کمیک اثر قرار نگرفته؟
پریناز آل‌آقا: اتفاقا از تمامی امکانات دکور در راستای رویکرد اجرای کمدی کمک گرفتیم، تا جایی که الان به‌شدت نگران سلامتی بازیگران و خدای ناکرده آسیب دیدنشان هستم. به دلیل نگرانی‌های بیش از حد خیلی از ایده‌های اجرایی دکور را حذف کردیم، چون به‌خاطر نوع جنس دکور، تمامی بازیگرها به خطر می‌افتادند. به‌عنوان مثال از سیم‌کشی‌هایی در بدنه دکور استفاده می‌شد که جای کار برای طنازی و کمدی بازی کردن بازیگران به‌خصوص بازیگر نقش خدمتکار را به‌شدت زیاد می‌کرد، اما به دلیل احتمالات، از قید تصویرهایی که می‌توانست کار را به جهت بصری زیباتر کند، گذشتیم. طبیعتا جان بازیگرها در اولویت قرار دارد و توان پرداخت دیه‌های سنگین را هم نداشتیم. اگر یکی از آن‌ها را برق می‌گرفت، دومینووار همه را برق می‌گرفت، زیرا سرتاسر نمایش روی صفحه‌های آهنی اجرا می‌شود.
دوست دارید واکنش تماشاگر بعد از دیدن این اثر در زندگی شخصی‌اش، چه باشد؟
پریناز آل‌آقا: در وهله اول واقعا امیدوارم بتواند از نمایش تاثیری بگیرد و صرفا برای فرار از باد و باران به سالن پناه نیاورده باشد. با توجه به فصلی که ما اجرا داریم. شعار و پیامی در کار نمایش ما اغراق‌آمیز نیست که متوقع باشم بعد از دیدن نمایش، مخاطب حتما به آن برسد، اما دوست دارم با حال خوش و انرژی مثبت از سالن بیرون برود، نه عبوس و خسته.
فکر می‌کنید نتیجه بحرانی شدن ارتباط میان انسان‌ها چه خواهد بود؟
پریناز آل‌آقا: به قول ماری، خدمتکار نمایش «درس» که می‌گوید: «بارها نگفتم که کار حساب به زبان‌شناسی و کار زبان‌شناسی به جنایت می‌کشه؟!» و درجواب استاد می‌گوید: «گفتی به جاهای بد.» و بعد ماری می‌گوید: «خب چه فرقی داره؟! همه‌شون عین هم هستند.»
بله، این واقعیت دارد که انجام سلسله رفتارهای ما خواسته و ناخواسته منجر به اتفاقاتی خواهند شد که شاید حتی تصورش را هم نمی‌کردیم. استاد تصور نمی‌کرد که با چاقو شاگردش را بکشد، ولی سرانجام این کار را کرد، ولی بعد از آن پشیمان شد. حالا حکایت روزگار ماست. بحران روابط روزبه‌روز شدیدتر می‌شود، ما دیگر حوصله کسی جز خودمان را و کم‌کم حتی حوصله خودمان را هم شاید نداشته باشیم، و این زنگ خطری است برای ما که یکدیگر را درنمی‌یابیم. ما یکدیگر را در روز روشن گم خواهیم کرد و این یعنی…
سردرگمی. کاش قدر بودن‌ها را بدانیم تا حسرت نبودن‌ها را نخوریم.

شماره ۶۸۵

خرید نسخه الکترونیک

کتابفروشی الکترونیک طاقچه

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟