تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۲۰ - ۱۱:۴۰ | کد خبر : 442

به‌جای واژه غریب و نامانوس…

نقدی بر واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی جلال امانت تصویرگر:مسعود رئیسی حدیث بخش‌نامه و فرمان تا پیش از این فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای بیشتر ایرانیان یادآور شوخی‌‎هایی مثل کش‌لقمه (که البته از سوی فرهنگستان رد شد) و «برگک» یا تراژدی‌های خنده‌داری مانند «نان داغ شکلات داغ» به جای «نوتلا بار» بود. نهاد […]

نقدی بر واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

جلال امانت

تصویرگر:مسعود رئیسی

حدیث بخش‌نامه و فرمان

تا پیش از این فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای بیشتر ایرانیان یادآور شوخی‌‎هایی مثل کش‌لقمه (که البته از سوی فرهنگستان رد شد) و «برگک» یا تراژدی‌های خنده‌داری مانند «نان داغ شکلات داغ» به جای «نوتلا بار» بود. نهاد کم‌آزاری که اگرچه بخش قابل توجهی از بودجه ناچیز فرهنگی کشور را به خود اختصاص می‌داد، اما خوشبختانه مصوبات آن چندان الزام عملی نداشت و می‌شد آن را نادیده گرفت. نهادی که می‌شد آن را فراموش کرد و به فکر ارگان‌های دیگری برای پاسداشت زبان فارسی بود. این‌بار اما قضیه کم و بیش متفاوت است. فرهنگستان زبان و ادب این‌بار تصمیم جدی گرفته است تا حوزه کاری‌اش را از لغات بیگانه مصطلح میان مردم کوچه و خیابان فراتر ببرد و به جای واژه‌های علمی و تخصصی هم معادل‌های فارسی ابداع کند. واژه‌هایی در حوزه‌های فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و حتی ریاضی که برای سال‌ها در میان دانش‌آموزان و دانشجویان جا افتاده‌اند و به بخشی از زبان علمی رشته تبدیل شده‌اند.

از طرف دیگر به نظر می‌رسد که فرهنگستان تصمیم گرفته تا از پوسته نمایشی همیشگی خود بیرون بیاید و با استفاده از تنها ابزاری که نهادهای رسمی در ایران آن را به‌خوبی می‌شناسند، یعنی بخش‌نامه‌های اداری، به نهادی اثرگذار تبدیل شود. فرهنگستان این‌بار بعد از آن‌که به نیروی انتظامی حکم کرد «نوتلا بار»های سطح تهران را به تغییر نام مجبور کنند، به وزارت آموزش و پرورش هم دستور داده است تا کتاب‌های درسی زیر چاپ یا در آستانه چاپ را بازگردانند و تغییرات موردنظر را در آن‌ها اعمال کنند. تغییرات در واژه‌هایی بسیار جاافتاده و تخصصی مانند «راکیزه» به جای «میتوکندری»، «کریچه» به جای «واکوئل»، «کافنده تن» به جای «لیزوزوم»، «پادزی» به جای «انتی بیوتیک»، «فام تن» به جای «کروموزوم»، «فروغ آمایی» به جای «فتوسنتز»، «آویزه» به جای «آپاندیس» و «آویز آماس» به جای «عفونت آپاندیس».

از هم‌اکنون دانش‌آموزانی که پیش از این از مقاطع تحصیلی سوژه تغییر عبور کرده‌اند، نگران تغییر واژگان کتاب‌های درسی هستند. کتاب‌های متعدد دانشگاهی که طبعا هنوز با همان واژه‌های پیشین منتشر می‌شوند، برای دانش‌آموزانی که قرار است با این واژگان جدید آموزش ببینند، دردسرساز خواهد بود. معلمان ناچار به دوره‌های بازآموزی خواهند بود و تمام این هزینه‌ها در حالی انجام می‌شود که واژه‌های تخصصی عموما سهم زیادی از زبان هرروزه مردم ندارند و اگر زبان در معرض تهدید آسیبی باشد، این تهدید به احتمال قریب به یقین از سوی واژه‌ای مانند لیزوزوزم نخواهد بود.

 

در بند نقش ایوان…

«مسافرین محترم! از نزدیک شدن افراد ناآشنا به شما در ایستگاه‌های بی‌آرتی و داخل اتوبوس خودداری نمایید.»

این عبارت برای مدت‌های طولانی قرار بود مسافران خطوط اتوبوس بی‌آرتی را از دستبرد سارقان مصون نگه دارد. نوشتن چنین جمله‌ای احتمالا برای مردود شدن در درس ادبیات و زبان فارسی در هر پایه تحصیلی کفایت می‌کند، اما از دید کارشناسان روابط عمومی شهرداری تهران همین عبارت صلاحیت نصب شدن روی شیشه تمام اتوبوس‌های تندرو را داشت. (شاید هنوز هم این نوشته سر جایش باشد. دیگر مدت‌هاست چشم‌ها حساسیتشان را به این قبیل مهملات از دست داده‌اند.) عبارتی که مترو تهران برای راهنمایی مسافران هنگام تغییر خط استفاده می‌کرد (و شاید هنوز هم می‌کند) شامل یک مجموعه کامل از کلمات حشو و زاید بود که هر ویراستاری با یک نگاه آن‌ها را تشخیص می‌دهد، اما این عبارت از دید کارشناسان رسمی شهرداری قرار بود مانع گمراهی مسافران مترو شود. زبان نوشته‌های اداری هم‌چنان به اندازه دوره قاجار سرشار از تکلف و زواید و ناهنجاری است. مردم در نامه‌های اداری هنوز به جای «سلام کردن» «سلام عرض می‌کنند»، به جای بستن «در» «درب» را می‌بندند و به جای خطاب کردن «رئیس» یک اداره با «مقام محترم ریاست» آن حرف می‌زنند. مجریان تلویزیونی از زبانی استفاده می‌کنند که اگر در یک گفت‌وگوی عادی استفاده شود، قطعا موجب خنده و تمسخر دیگران خواهد شد.

با همه این اشتباهات عجیب و ابتدایی در نگارش و انشای فارسی، اصلی‌ترین متولی محافظت و پاسداری از زبان پارسی، فرهنگستان زبان و ادب، هم‌چنان بخش عمده وقتش را صرف پالایش زبان از لغات بیگانه می‌کند. لغات بیگانه‌ای که دیگر از حد چند لغت رایج و مصطلح میان مردم از قبیل «کامپیوتر» و «پیتزا» نیز گذشته‌ است و حالا فرهنگستان در حال تغییر دادن لغات تخصصی علمی در علوم پایه تجربی است. لغاتی که به واسطه آن‌که به‌طور مستقیم از زبان بیگانه وام گرفته شده‌اند، طی نزدیک به یک قرن گذشته کاملا جا افتاده‌اند و تغییر در آن‌ها، اگر ناممکن نباشد، به هزینه و وقت فراوان نیاز دارد.

زبان مردم کوچه و خیابان که طبعا باید مورد هدف فرهنگستان زبان و ادب باشد، مسلما بیش از آن‌که از واژگان کتاب  فیزیک و زیست‌شناسی دبیرستان تاثیر بپذیرد، از زبانی تاثیر می‌گیرد که هر روز در کوچه و خیابان می‌خواند و می‌شنود. زبانی که رسانه‌های رسمی مانند صدا و سیما به آن تکلم می‌کنند، بخش عمده‌ای از ذهنیت زبانی مردم را می‌سازد. به‌علاوه باید این حقیقت را در نظر گرفت که انشای نادرست و ساختارهای معیوب نگارشی و دستوری به صورت مستقیم ساختار زبانی را تهدید و محدود می‌کنند و نه فقط سره یا ناسره بودن یک زبان را.

مسئله اصلی این است که آیا صرف هزینه گزاف فرهنگستان برای ایجاد تغییرات عموما غیرممکن در اصطلاحاتی که به قشر خاصی تعلق دارد، کار به‌صرفه‌ای است؟ آیا فرهنگستان واقعا جدی‌ترین تهدید حال حاضر برای زبان فارسی را وجود واژه‌هایی مانند «آپاندیس» و «ترمودینامیک» در کتاب‌های درسی و دانشگاهی می‌داند؟ این‌که زبان بیهوده و فاسد اداری به‌سرعت در حال بلعیدن زبان طبیعی مردم کوچه و خیابان است، تهدید جدی‌تری برای زبان فارسی نیست؟ آیا فرهنگستان تنها مطابق معمول به در دسترس‌ترین جزو ارکان زبان حمله نبرده است؟

 

جدال با آسیاب‌های بادی

دروس ادبیات فارسی دبستان تا دبیرستان و سه واحد اجباری ادبیات فارسی در دانشگاه برای بسیاری از ایرانیان تنها مواجهه زندگی‌شان با ادبیات فارسی است. آن‌ها قرار است با همین چند واحد درسی آشنایی مختصری با تاریخ ادبیات فارسی پیدا کنند، از سبک‌های مختلف آگاه شوند و البته با فارسی درست آشنا شوند.

نگاه مختصری به فهرست دروس ادبیات به‌خوبی می‌تواند سهم این درس را در از بین رفتن زبان فارسی سلیس روشن کند: دانش‌آموزان ایرانی ممکن است از دانشگاه و مدرسه فارغ‌التحصیل شوند، بدون آن‌که یک شعر از فروغ فرخزاد یا احمد شاملو خوانده باشند. چهره‌هایی مانند بیضایی و گلشیری و بهرام صادقی تقریبا به‌تمامی در کتاب‌های درسی نادیده گرفته شده‌اند. با وجود آن‌که بار اصلی زبان فارسی را، حداقل در ۳۰ سال گذشته، مترجمان به دوش کشیده‌اند، اما تقریبا هیچ دانش‌آموزی از طریق کتاب‌های درسی‌اش با زبان خلاق، سالم و سرزنده محمد قاضی، منوچهر بدیعی، سروش حبیبی، عبداله کوثری، عزت‌الله فولادوند یا نجف دریابندری آشنا نمی‌شود.

حتی اگر بتوان با دغدغه فرهنگستان برای تغییر واژگان بیگانه کتاب‌های درسی تخصصی هم‌دلی داشت، سوالی که باقی می‌ماند، این است که این حجم بی‌سلیقگی و بی‌اعتنایی نسبت به کتاب‌های ادبیات فارسی را چگونه می‌توان درک کرد. چطور می‌توان از دانش‌آموزی که یک سطر از نمونه‌های مدرن ادبیات فارسی نخوانده است، انتظار داشت بعد از فارغ‌التحصیلی فارسی را درست حرف بزند؟ شاید فرهنگستان باید کمی سایه سنگین ایدئولوژی و سیاست را از سر وظایفش کنار بزند و یک بار برای همیشه به جای جنگیدن با آسیاب‌های بادی واژه‌های بیگانه با اژدهای واقعی که در حال بلعیدن زبان فارسی است، روبه‌رو شود.

 

واژه‌های بدون تبار

واژگان هم‌معنا با هم لزوما نمی‌توانند به جای هم استفاده شوند. بسیاری از واژگان برای خود تباری زنده و معنی‌دار دارند. عبارت «قرن‌های میانه» شاید کاملا هم‌معنی با «قرون وسطی» باشد، اما لزوما نمی‌تواند همیشه به جای آن به کار برود. عبارت قرون وسطی با سابقه چنددهه‌ای استفاده در ادبیات فارسی برای خود تبار و معنایی مجزا تولید کرده است که واژه دیگری به جای آن نمی‌تواند همان معنا را داشته باشد. عبارتی مانند «گزاره‌گرایی» اگرچه ممکن است معنای دقیق «اکسپرسیونیسم» باشد، اما نمی‌تواند تمام بار معنایی این واژه با نقاشانی مانند ادوارد مونک و کته کلویتس و نویسندگانی مانند ارنست تولر را یک‌جا به زبان فارسی منتقل کند. بسیاری از واژگان تخصصی بر اثر کثرت استفاده برای خود پیشینه‌ای جدی در زبان مربوط به رشته تخصصی آن واژه دست‌وپا کرده‌اند و پیدا کردن واژه‌ای که از لحاظ ظاهری همان معنا را در خود داشته ‌باشد، لزوما نمی‌تواند جای آن را به همان راحتی پر کند.

ممکن است احساس شود که چنین تباری به واژگان تخصصی علوم پایه و تجربی ربط چندانی ندارد، اما این نمی‌تواند چیزی را درباره این تغییر دهد که زبان این علوم به هر حال بیگانه است. فارسی کردن واژگان خارجی نمی‌تواند وزن خارجی این رشته‌ها را تغییر دهد. حقیقت این است که زبان علوم پایه و تجربی هم‌چنان انگلیسی است و واژگان آن دقیقا همراه با خود آن به ایران وارد شده‌اند. حجم عمده تولیدات علمی در رشته‌های تخصصی هم‌چنان به زبان‌های بیگانه است و از قضا یکی از علل عمده دور ماندن از سطح علمی روز جهان بیگانگی زبانی ما با آن‌هاست. تغییرات واژه‌های تخصصی حتی اگر باعث از میان رفتن معنای دقیق این واژگان تخصصی نباشد، لااقل به دور ماندن بیشتر از زبان جدی آن علم منجر خواهد شد.

 

با صاحبان زبان

بیمارستان، فرودگاه، هواپیما، داروخانه و… امروز برای همه ما واژه‌هایی آشنا هستند. واژه‌هایی که در میانه درهم‌جوش واژه‌های عربی و انگلیسی و فرانسه به جای واژه‌های منسوخی مانند «مریضخانه»، «هوسپیتال»، «دراگ‌استور»، «طیاره» و «آئروپلان» شدند و برای همیشه ماندگار شدند. امروز دیگر برای ما استفاده از این واژگان به قدری نامانوس است که حتی نمی‌توان آن را تصور کرد.

حقیقت این است که زبان مردم را خود مردم یک کشور می‌سازند. واژه‌های مصوب فرهنگستان فارغ از کیفیت احتمالی‌شان تا زمانی که از آزمون زبان مردمی با موفقیت عبور نکنند، جایی در زبان عادی مردم نخواهند داشت. مردم هستند که تصمیم می‌گیرند رفته‌رفته با «پیامک» به جای «اس.ام.اس» و «رایانه» به‌جای «کامپیوتر» کنار بیایند، اما کمترین نرمشی در برابر استفاده از «خوشاب» به جای «کمپوت» نشان ندهند. حتی اگر تمام کارخانه‌های کمپوت‌سازی مجبور شوند به جای واژه کمپوت روی قوطی‌هایشان بنویسند «خوشاب» مردم از مغازه‌ها هم‌چنان «کمپوت» می‌خرند.

فرهنگستان اگر حقیقتا قصد دارد تغییرات معنی‌داری در روند تغییرات منفی زبان فارسی ایجاد کند، ناچار است از ابزارهایی بهتر از دستور اداری به وزیر آموزش و پرورش استفاده کند و البته آن‌ها را علیه دشمنانی جدی‌تر از چند واژه تخصصی در کتاب‌های زیست‌شناسی استفاده کند.

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظرات شما

  1. نامم عربی است میترسم عوضش کنن?
    27, مرداد, 1395 14:21

    کجای دنیا آخه اسامی تغییر داده میشه،مگر میشه مثلا اسم حداد رو یه جای دنیا دنیل و یه جا پیتر ویه جا هر چیزی دیگه گفت ،اسامی علمی شاخصه های جهانی هستند
    خدایا به اونها که فکر میکنن علامه دهرن واقعا عقل بده

  2. فرهاد قربان‌زاده
    12, آذر, 1397 04:50

    ۱. برخلاف تصور عوام و غیرمتخصصان، ازجمله نویسندۀ این مطلب، در اغلب کشورهای پیشرفته، مانند اسپانیا، آلمان، اتریش، فرانسه، چین، کرۀ جنوبی، ایسلند، و ایتالیا، واژه‌گزینی برای وام‌واژه‌ها (واژه‌های بیگانه) رواج تام دارد. دوستان وقتی می‌گویند «دنیا» منظورشان فقط آمریکا و انگلیس است!
    ۲. وظیفۀ فرهنگستان این نیست که «جمله»های به‌کاررفته در مترو و اتوبوس را ویرایش کند، وظیفۀ آن «واژه»سازی است.
    ۳. هر واژۀ جدیدی برای مردم غریب و نامأنوس است و به‌کارگیری بردن آن است که موجب طبیعی شدن آن می‌شود. پیش‌تر هم چنین مطالبی دربارۀ «پیامک» و «دانشگاه» و «دانشکده» و «رایانه» مطرح می‌شد، ولی دیدیم که در میان مردم رواج یافتند.
    ۴. تمرکز فرهنگستان بر معادل‌سازی برای واژه‌های تخصصی علوم است، نه آنچنان که مؤلف فرموده‌اند واژه‌های عمومی. ظاهراً ایشان هیچ شناختی از کارکرد فرهنگستان ندارند.

  3. المیرا
    2, اردیبهشت, 1398 08:18

    واقعا این حجم از کوته فکری و خود خواهی مایه تاسف است.
    چیزی که بیشتر باعث ناراحتی است این مساله است که این امر معترض چندانی هم نداشته که کتاب درسی به مرحله چاپ و تکثیر رسیده.
    امیدوارم توطئه هاشون به خودشون برگرده که رسما تیشه به ریشه میهن عزیزم میزنن.

  4. مهدی بیات
    11, آبان, 1398 14:07

    زدن کتابامونو خراب کردن طرف چند سال ازمایش کرده DNA رو کشف کرده عمرشو گذاشته اینا بیان اخر سر بگن دنا یا به سلول بگن یاخته

  5. نگار
    19, بهمن, 1398 02:39

    فروغ امایی://///چه غلطا

  6. پارسا
    19, فروردین, 1399 05:09

    فرهاد قربانزاده دستات اتیش گرفت پسرجون، برو یه آب به دستات بزن.
    راستی شما از این کشورایی که نام بردی چن تارو رفتی اصلا؟ پاتو از ایران بیرون گذاشتی اصلا؟ دلار چنده الان؟ حق کاملا با نویسنده مطلب است و السلام!

  7. علیرضا
    9, تیر, 1399 06:46

    به آقای فرهاد قربان زاده میگم پس احتمالا انتظار داشته باش وقتی میری اروپا بهت بگن help honor borned چون واژه سازی میخان بکنن

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟