تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۱/۱۹ - ۰۶:۵۰ | کد خبر : 8165

تولیدگران فروتن محتوا

ابراهیم قربان‌پور هر شغلی مزایا و معایب خاص خودش را دارد. بی‌کاری هم از این قاعده مستثنا نیست. یک بی‌کار واقعی فرصت کافی برای انجام بیشتر کارهای فوق برنامه را دارد، چون اساسا برنامه‌ای ندارد. به اندازه کافی وقت برای استراحت دارد، فقط ممکن است خستگی لازم برای آن مقدار استراحت را نداشته باشد. به […]

ابراهیم قربان‌پور

هر شغلی مزایا و معایب خاص خودش را دارد. بی‌کاری هم از این قاعده مستثنا نیست. یک بی‌کار واقعی فرصت کافی برای انجام بیشتر کارهای فوق برنامه را دارد، چون اساسا برنامه‌ای ندارد. به اندازه کافی وقت برای استراحت دارد، فقط ممکن است خستگی لازم برای آن مقدار استراحت را نداشته باشد. به قدری وقت فراغت دارد که ترجیح می‌دهد با آن هیچ کاری نکند و مزایای زیاد دیگر. البته از آن‌جا که هیچ‌کس کامل نیست، بی‌کاری هم معایب خودش را دارد. مثلا این‌که آدم پولی درنمی‌آورد، ممکن است برای بعضی‌ها آزاردهنده باشد. من یکی از آن بعضی‌ها بودم.
برای مدت یک سال من در میان آگهی‌های روزنامه دنبال شغلی متناسب با توانایی‌هایم می‌گشتم. متاسفانه دنیای بی‌رحم تجارت برای توانایی‌هایی از قبیل نوشیدن فراوان چای یا توانایی خوابیده انجام دادن همه کارها شغلی تدارک ندیده است. بعد از یک سال متوجه شدم که دیگر مدت‌هاست کسی از طریق روزنامه کار پیدا نمی‌کند و در واقع یکی از توانایی‌های لازم برای انجام هر کاری این است که بفهمی نمی‌توانی در روزنامه کار پیدا کنی و باید سراغ اینترنت بروی. متاسفانه دنیای پست‌مدرن هم برخلاف زرق و برقش به اندازه دنیای سنتی بی‌رحم و وحشی است و برای توانایی‌های خاص برنامه‌ای ندارد. درنهایت با توجه به سوابق درخشانم در زمینه نویسندگی تصمیم گرفتم از این یکی مهارتم استفاده کنم و سراغ کاری رفتم که از همه نظر نویسندگی به نظر می‌رسید؛ تولید محتوا.
تقدیر این بود که اولین چت‌های زندگی من به جای کارکرد متداول چت تلاش برای استخدام به عنوان تولیدکننده محتوا باشد. از خلال این چت‌ها متوجه شدم به عدد شرکت‌هایی که برای تولید محتوا آدم استخدام می‌کنند، تعریف مختلف از این شغل وجود دارد. هیچ دو کارفرمایی نیستند که وقتی می‌گویند تولید محتوا، منظورشان یک چیز باشد. چتنده یکی از شرکت‌هایی که برای استخدام با او صحبت کردم، پرسید: «از محصولات ما استفاده کردید؟» نمی‌دانستم پاسخ درست این‌طور وقت‌ها چیست. بعد از شیر یا خط ذهنی گزینه «بله» را انتخاب کردم. چتنده بلافاصله گفت: «بی‌شعور.» و بلاکم کرد. شرکت مذکور تولیدکننده لباس زیر زنانه بود. چت دوم کم‌وبیش موفق‌تر بود. این‌بار با خیال راحت اعلام کردم که تابه‌حال از محصولات شرکتشان استفاده نکرده‌ام. چتنده این‌بار بدون این‌که درباره شعورم نظر بدهد، بلاکم کرد.
به تجربه فهمیده‌ام که معمولا آزمایش سوم همیشه بهتر از دو آزمایش اول است. شرکت سومی که برای استخدام در آن تلاش کردم، یک شرکت مسافرتی بود. چتنده مورد نظر برایم توضیح داد که بخش عمده‌ای از تولید محتوایشان درباره کشورهای مختلف دنیاست. بعد از من خواست توضیح بدهم تا حالا کدام کشورها را دیده‌ام. وقتی توضیح دادم یک بار پایم را با اقتدار از خط مرزی جمهوری آذربایجان آن طرف‌تر گذاشته‌ام، پرسید: «ولی قطعا به زبان انگلیسی مسلط هستید؟» ربطش را متوجه نشدم، اما برای آن‌که خودی نشان داده باشم، نوشتم: «یس.» شخص مذکور ظاهرا از حاضرجوابی‌ام خوشش آمد، چون بلافاصله پرسید: «بی‌کاری؟» فقط متوجه نشدم چرا قبل از این‌که دوباره بنویسم «یس»، از چت خارج شد.
عادت کرده‌ام که از شکست‌های کوچک ناامید نشوم، چون همیشه پشت سر آن‌ها یک موفقیت بزرگ سنگر گرفته است. موفقیت بزرگ در این مورد خاص چهارمین شرکت بود. شرکت تولید یراق‌آلات فلزی جواهری. شرکت یراق‌آلات جواهری به نیرویی کارآمد نیاز داشتند که مدیریت همه فضاهای مجازی شرکتشان را به عهده بگیرد. همه فضاهای مجازی در واقع عبارت بود از یک کانال تلگرامی که در آن آقای جواهری صبح به صبح یک استیکر «صبح به‌خیر» و شب به شب یک استیکر «روز خوبی را پشت سر گذاشته باشید» می‌فرستاد. قرار شد از آن به بعد فرستادن استیکرها را من به عهده بگیرم. وقتی روز دوم با خلاقیت خودم، ظهر هم یک استیکر «چه روز خوبی!» توی گروه فرستادم، آقای جواهری واقعا ذوق‌زده شد، طوری که تصمیم گرفت حقوقم را دو برابر کند. البته حقوق پیشنهادی اولیه فقط ۵۰ هزار تومان بود و دو برابر شدنش تاثیر چندانی در کیفیت زندگی‌ام نداشت، اما برای یک روز پیشرفت بزرگی محسوب می‌شد. تصمیم گرفتم از آن به بعد هر روز قابلیت‌های بیشتری نشان دهم. روز دوم ساعت دو بعدازظهر یک استیکر «خسته نباشید» فرستادم. ظاهرا کارگران تولیدی یراق‌آلات جواهری معتقد بودند استیکر «خسته نباشید» اسم رمز تعطیلی است، چون بلافاصله لباس‌های کارشان را عوض کردند و رفتند. همین سوءتفاهم مختصر باعث شد آقای جواهری بدون آن‌که یک روز و نیم فعالیتم را با من حساب کند، از شرکت اخراجم کند. متاسفانه خلاقیت زیاد همیشه هم باعث پیشرفت نمی‌شود.

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟