تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۸/۰۵ - ۰۵:۱۵ | کد خبر : 1172

جبران کسری بودجه با نوبل اقتصاد

اعطای نوبل اقتصاد به معلم شلاق‌زن! محمد علی مومنی توهین‌دانتان را تنظیم کنید! چه رونق روغن‌داری پیدا کرده احساس «توهین‌شدگی». صبح چشم‌ باز می‌کنید، یک احساسی دارید که فکر می‌کنید به شما توهین شده! همان‌طور که شما هی احساس می‌کنید بهتان توهین شده، بقیه هم همین احساس را دارند دیگر. خون شما که از بقیه […]

اعطای نوبل اقتصاد به معلم شلاق‌زن!

محمد علی مومنی

توهین‌دانتان را تنظیم کنید!
چه رونق روغن‌داری پیدا کرده احساس «توهین‌شدگی». صبح چشم‌ باز می‌کنید، یک احساسی دارید که فکر می‌کنید به شما توهین شده!
همان‌طور که شما هی احساس می‌کنید بهتان توهین شده، بقیه هم همین احساس را دارند دیگر. خون شما که از بقیه رنگین‌تر نیست که شما احساس بکنید، بقیه نکنند. پس مراقب باشید یک‌وقت به کسی توهین نکنید که کسی نیست پشتتان بایستد. عینهو هندوانه و طالبی و خیار چمبر شما را می‌فروشند!
احساس توهین شدن چند تا حالت دارد که از هیچ‌کدامش راه دررو ندارید. فکر نکنید انواعش را بشناسید، می‌توانید یک‌جوری در بروید. همین‌جوری می‌گویم که دور هم خوش باشیم. آیندگان هم بدانند ما در چه میدان مینی زندگی می‌کردیم و این همه هم خوش بودیم.

۱. توهین زراعتی
چند روز پیش عضو کمیته محیط زیست شورای شهر تهران از احتمال آلودگی هندوانه‌های ورامین خبر داد.
تعدادی از سایت‌ها و کانال‌های تلگرامی چه قشقرقی که نکردند. تیتر زدند «توهین عضو شورای شهر تهران به مردم ورامین!»
خب وقتی آدمیزاد را عین هندوانه می‌شود فروخت، حتما نگاه چپ به هندوانه یک‌جور توهین به آدمیزاد حساب می‌شود دیگر!
یعنی اگر هیتلری آن دوروبر بود، جنگ جهانی سوم از همان ورامین سر هندوانه شروع می‌شد.

۲. توهین نوستالژیک
پخش این کارتون زمانی سرگرمی نسل ما بود. اما به دلیل لطافت ایجادشده در ارواح بعضی از مخاطبان، حالا یک پا توهین حساب می‌شود. نهایت بشود سه، چهار دقیقه از این کارتون را به شکل صحنه آهسته‌های مسابقه والیبال و با صدای جواد خیابانی پخش کرد. وگرنه توهین است.

۳. توهین اتویی
چند روز پیش تا اتو را زدم به برق که لباسم را اتو کنم، پدر جان چند بار ناحیه بین انگشت اشاره‌ و شستش را تف‌مالی کرد و فی‌الفور اتو را از برق کشید و گفت: توهین اوتویی؟
پرسیدم: مگه ایتویی هم داریم؟
جواب نداد!

۴. توهین ادبی
ما با لهجه خودمان هم که حرف می‌زنیم، هی می‌گویند «توهین نکن!» با زبان فارسی حرف بزنیم، که بدتر. به دلیل توهین به فارسی‌زبانان ما را بفرستند مدرسه رودبار کرمان که همان‌جا هم شلاقمان را بخوریم، هم هزینه مربوط را پرداخت کنیم و هم ادب شویم و برگردیم.

۵. توهین مطالعاتی
اگر جرئت دارید در جر و بحثتان به طرف مقابل پیشنهاد کنید «برو یه کم مطالعه کن».
خون جلو چشمش را می‌گیرد. شنیده بودم تیراژ کتاب شده ۵۰۰ تا. ولی نشنیده بودم که دعوت به مطالعه یک‌جور توهین بی‌شرمانه است.

۶. توهین هوایی
حتی اگر سرتان را بالا بگیرید که حرف شما خدای ناکرده به کسی و چیزی اصابت نکند که توهین‌گاهش متورم بشود، خودش کم توهینی نیست. همین سربه‌هوا بودن و بی‌توجهی به مردم توهین است.

۷. توهین سایلنت
وقتی دهنتان را ببندید که خط تولیدتان بخوابد، همین سکوت یعنی منتظران شنیدن توهین را قاق حساب کرده‌اید. در ضمن از قدیم هم می‌گفتیم جواب ابلهان خاموشی‌ است.

۸. توهین تصویری
از مسئول مربوط عکس می‌گیرید، یک‌راست می‌رود دادگاه از شما شکایت می‌کند که به او توهین کرده‌اید. بعد که جویا می‌شوید، می‌بینید چون توی عکس زشت افتاده و کم لایک گرفته.

۹. توهین مستند
فیلم‌ساز هستید و یک فیلم مستند می‌سازید. همین که فیلم مستند ساخته‌اید، خودش توهین است. حالا اگر این فیلم مستند جایزه هم بگیرد که دیگر توهین اندر توهین.

۱۰. توهین عینی
برایش آینه می‌گیرید که لباسش را مرتب کند که سوژه جماعت نشود، رأیش بیاید پایین. یکهو شاکی می‌شود و یقه‌تان را می‌گیرد که «چرا توهین می‌کنی مرد حسابی؟ چرا من این‌جوری‌ام؟!»
حالا هر چی بگی این آینه است، بی‌فایده است. پوستر دی‌کاپریو بگیرید جلویش بگویید «این هم آینه!»

راه پیش‌گیری از توهین
برای خنثی کردن توهین از گزینه «روم به دیوار» استفاده کنید. اگر شش طرفتان دیوار باشد که هر طرف چرخیدید «روم به دیوار» قشنگ شما را پوشش بدهد، حل است و دیگر توهین نیست. فقط باید مواظب باشید دیوارها نشتی، سوراخی، دری، پنجره‌ای چیزی نداشته باشد که بزند بیرون.
با آرزوی موفقیت برای شما توهین‌کننده محترم!
اقتصاد ترکانی با تعطیلی بیشتر!
فکرش را می‌کردم که یک روز اقتصاد ما بارور می‌شود. اما نه تا این حد که با خیال راحت بخوابیم و هی اقتصادمان جلو چشممان رشد بکند و برای خودمان یک قدرت اقتصادی بشویم. البته ما قبل از این هم می‌خوابیدیم که پول خودش بیاید، ولی گاهی دل‌شوره‌ای هم داشتیم که البته با یک لیوان عرق بیدمشک برطرف می‌شد.
اما حالا به جایی رسیده‌ایم که کارشناسان می‌خواهند یک روز به تعطیلی در هفته اضافه کنند که بیشتر سود کنیم!
به جان خودم خیلی بدید اگر فکر کنید شوخی می‌کنم. طرحی ارائه شده که پنج‌شنبه‌ها هم کلا همه با هم تعطیل باشیم که هم خودمان کیف کنیم، هم اقتصادمان حال بیاد.
این‌که ما همه چیزمان برعکس است، خیلی هم بد نیست‌ها. چون معمولا همه هی باید بیشتر کار کنند، تا یک پخی بشوند. ولی ما هی باید تعطیلی زیاد کنیم که اقتصادمان بهتر بشود.
حالا چرا با یک روز تعطیلی بیشتر اقتصاد ما بهتر می‌شود؟
۱. همین که بعضی از کارمندان زحمت‌نکش، کار نمی‌کنند، واقعا باعث پیشرفت کشور است. وقتی قرار باشد با زور و و پشت چشم نازک کردن کار کنند، پرونده و هست و نیست ما را به‌شکل کاملا غیرعمد گم و گور می‌کنند. اگر نباشند، لااقل در این زمینه ما سود کرده‌ایم.
۲. طبق آمار پول قند و چایی بعضی از ادارات با پول قند و چایی قهوه‌خانه‌های کشور برابری می‌کند. در روزهای اوج کار حتی بیشتر هم می‌شود. یعنی شما چه تشریف ببرید قهوه‌خانه، چه اداره مذکور هیچ فرقی نمی‌کند.
بنابراین اگر نباشند، در طول سال چند میلیون دلار پول قند و چایی صرفه‌جویی ارزی می‌شود.
۳. آمار دور دورک کردن در خیابان‌ها کمتر می‌شود. درست است که ایشان در این ساعت باید سر کار باشد، ولی به‌هرحال الان دور ششمش را هم در تهران زده و دور بعدی دیگر به طرف خانه می‌رود تا خستگی یک روز پر دور دورک را در کنار خانواده از تن به در کند. تعطیل که باشد در خانه می‌خوابد پول بنزین صرفه‌جویی می‌کنیم.
۴. با یک روز تعطیل بیشتر، آمار جلسه اداره مذکور هم می‌کشد پایین. این‌جوری ما در طول سال فقط چند میلیون دلار پول موز صرف‌جویی ارضی می‌کنیم.
۵- یکی از کارهای مهم کارمندان بعضی از ادارات صاف کردن نقاط ناصاف تلفن اداره است. معمولا آمار روابط انسانی به وسیله تلفن در ساعات اداره به طرز خیلی آبروریزیانه‌ای افزایش پیدا می‌کند. در باقی ساعت روز با همان چت و پیامک هم کار جماعت راه می‌افتد. صرفه‌جویی در پول تلفن یکی از سنت‌های ماست.
۶. با یک روز تعطیلی تریبون‌ها هم کمتر آتش‌بازی می‌کنند و کمتر روی دست هم خرج می‌گذارند. معمولا این تریبون روی دست آن اداره خرج می‌گذارد. آن تریبون در اقدامی تلافی‌جویانه و انتحاری روی دست این اداره. در خانه باشند، لااقل تریبون مفت ندارند که هی خرج‌تراشی کنند.
۷. دیگر این هم لازم به گفتن نیست که با افزایش تعطیلی فرصت کمتری برای اختلاس و هدیه دادن کوه و دریاچه و زمین و این‌ها وجود دارد.
به امید روزی که هر هفت روز هفته تعطیل باشد که اقتصادمان بترکاند.
سد بدون آب چیز ملسی است!
محمد درویش، مدیرکل مشارکت‌های مردمی سازمان حفاظت به نقل از وزیر نیرو گفت: ما در پروژه‌های سدسازی افراط کردیم و با این‌که کل توانمندی آب قابل تنظیم کشور حدود ۴۶ میلیارد متر مکعب است، هم‌اکنون مجموع سدهای ساخته‌شده و در دست ساخت کشور ما توان تنظیم ۷۶ میلیارد مترمکعب آب را دارند که این یعنی ما تا الان برای ۳۰ میلیارد مترمکعب آبی که نداریم نیز سد ساخته‌ایم یا در دست ساخت داریم!

به نظر شما چرا ما برای چیزی که نداریم، چیز می‌سازیم؟!
۱. ذخیره‌سازی دریاها
با ساختن سد می‌توانیم دریاها را ذخیره‌سازی کنیم. یعنی اول دریا را منتقل کنیم، ببریم بریزیم توی سد. خودش چند تا فایده دارد.
الف- اگر خلیج فارس را ببریم بریزیم توی سد، جماعت توی خماری می‌مانند که اسم چه چیزی را بگذارند خلیج عربی!
ب- دیگر چیزی هم نیست که آمریکایی‌ها هی بیایند این‌جا پرسه‌زنی که ما هم بگیریمشان، گریه کنند! برای آبروی خودشان هم بهتر است ما سد بسازیم!
پ- با آمدن دریا توی کشور دریاها را بین استان‌های مختلف تقسیم می‌کنیم که هی جماعت نروند شمال و جنوب. همان‌جا بیخ گوششان دریا باشد، بروند آن‌جا. هر کار هم می‌خواهند بکنند، همان‌جا بکنند. می‌خواهند فاضلاب توی دریا بزنند، می‌خواهند آشغال بریزند، می‌خواهند غرق بشوند… همان‌جا بکنند!
توزیع امکانات را حال ‌کنید. همین حالا سد گتوند آب شوری دارد که از آب دریای عمان هم شورتر است. آب دریا داخلش نیست‌ها. خودمان شورش کردیم که این توانمندی‌ را هم نشان بدهیم که ما حتی بلدیم آب دریا تولید کنیم!
۲. صادرات سد
اصلا به فرض که ما سد زیاد داریم، زیادی‌اش را صادر می‌کنیم که کمک بشود به صادرات غیرنفتی. این هم گفتن داشت؟!
۳. همین که عده‌ای برای خودشان سرشان گرم است و هی سد می‌سازند، خوب است دیگر. حالا حتما باید جماعتی بی‌کار بشوند و عده‌ای هم از نان خوردن بیفتند؟! حسادت تا به کی؟!
۴. نشان‌دهنده «ما می‌توانیم»
اصلا هیچ فایده‌ای هم که نداشته باشید، نشان می‌دهد که «ما می‌توانیم، داداش!»
جبران کسری بودجه با شلاق!
ما صد بار گفتیم همه چیز را توی کتاب‌ها ننوشته. صد بار گفتیم خودمان باید سبک‌هایی اختراع بکنیم که لااقل خودمان کیفور شویم.
مثلا همین کسری بودجه و نبودن مایه تیله. یک عده اقتصاددان بی‌کار نشسته‌اند، سر توی کتاب کرده‌اند و هی از آدام اسمیت و آنتونی ساموئلسون نظریه در می‌کنند که ببینند چطوری این وامانده را جمع کنند.
تا این‌که بالاخره یک معلم مهربان در رودبار کرمان یک سبک بومی و مفید برای کسری بودجه اختراع کرد.
ما فکرش را نمی‌کردیم با «شلاق» بشود کسری بودجه را جبران کرد. ما فکر می‌کردیم با استقراض از بانک‌ها، فروش نفت بیشتر، افزایش مالیات و این‌جور قرتی‌بازی‌ها ردیف است. اما وقتی می‌شود با شلاق کسری بودجه را جبران کرد، چرا این همه زحمت و دردسر بکشیم؟
اتفاقا آموزش را باید از همان مدرسه جدی گرفت. بچه وقتی توی مدرسه شلاق بخورد و برود مثل بچه آدمیزاد هر چه پول و پله دارد را بردارد بیاورد، تقدیم کند، بزرگ هم که بشود، خودش این کار را می‌کند.
جا دارد همین امسال جایزه نوبل اقتصاد را دو دستی ببرند بدهند به معلم مدرسه رودبار کرمان که یک راه جدید برای اقتصاد ما باز کرد خفن.

شماره ۶۸۲

تهیه نسخه الکترونیک

کتابفروشی الکترونیک طاقچه

برچسب ها: ,
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟