تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۶/۰۹ - ۰۵:۳۳ | کد خبر : 3724

حمام عمومی

نوستالژی مرتضی قدیمی آن سال‌ها یعنی دهه ۶۰ و حتی اوایل دهه ۷۰، حمام رفتن برای خودش ماجراهای عجیب و غریبی داشت. به نظرم یکی از بخش‌های جالبش نظم در حمام رفتن، مثل مسواک زدن بود. اگر حالا فرض بر این است که باید یک بار در روز مسواک زد و این مسئولیت خطیر از […]

نوستالژی

مرتضی قدیمی

آن سال‌ها یعنی دهه ۶۰ و حتی اوایل دهه ۷۰، حمام رفتن برای خودش ماجراهای عجیب و غریبی داشت. به نظرم یکی از بخش‌های جالبش نظم در حمام رفتن، مثل مسواک زدن بود. اگر حالا فرض بر این است که باید یک بار در روز مسواک زد و این مسئولیت خطیر از دوش برداشته شده، آن دوران هم حمام رفتن هفته‌ای یک بار بود. مثلا اگر بچه‌ای در مقابل رفتن به حمام مقاومت می‌کرد، به او می‌گفتند هفته‌ات شده. و البته اگر فصل تابستان بود، حتما اشارات دیگری هم می‌شد، چون پشت گردنت را ببین، یا پشت یقه‌ات را ببین و فلان. بگذریم.
البته این نظم هفتگی حمام رفتن نه به دلیل دوری از بهداشت بود، بلکه کمبودها و مشکلات آن ایام چنین شرایطی را ایجاد کرده بود که مهم‌ترینش سوخت بود. هنوز گاز به صورت لوله‌کشی وجود نداشت و نفت و گازوییل هم کوپنی بود که خود همین کوپن کلی ماجرا دارد که یک کوچولو تعریف می‌کنم تا بدانید از چه قرار بود.
آن سال‌ها همه چیز کوپنی بود؛ از قند و شکر گرفته تا گوشت و خیلی چیزهای دیگر.
هر سال پدر خانواده به همراه شناسنامه اعضا، به بانک می‌رفت و چند ورق بزرگ می‌گرفت که شامل کوپن به رنگ‌های مختلف بود. باید این ورق بزرگ را از جاهای مشخص جدا می‌کردیم تا مثلا تبدیل به ۲۰۰ کاغذ کوچک اندازه بلیت‌های اتوبوش شوند که دیگر وجود ندارد.
حالا این برگه‌ها یا کوپن‌ها سرمایه آن خانواده بود و روی هرکدام یک عدد نوشته شده بود به همراه این‌که خانواده چند نفره است.
ماجرا این‌طور بود که به صورت هفتگی یا ماهانه از وزارت بازرگانی توسط اخبار اعلام می‌شد کدام کوپن برای چه چیزی در نظر گرفته شده است. مثلا کوپن ۲۴۵ برای برنج که حالا بسته به چند نفره بودن کوپن، مقدار مشخصی می‌شد از فروشگاه‌های مشخص خریداری کرد. خرید و فروش کوپن‌ها هم ماجرایی بود و این زمینه برای خودش شغلی ایجاد کرده بود تا برخی را به کوپنی بشناسند. مثلا جمشید کوپنی که شایع شد با همین شغل یعنی خرید و فروش کوپن صاحب چند نمایشگاه ماشین تو عباس‌آباد شد.
اما از ماجرای حمام دور نشویم. همین کمبودها باعث شده بود تا مردم نتوانند مرتب گاز و نفت و گازوییل داشته باشند تا اگر در خانه حمام داشته باشند، هفتگی حام بروند. ضمنا آن دوران چیزی به اسم آپشن برای خانه‌ها وجود نداشت تا خیلی از خانه‌ها حمام یا پارکینگ نداشته باشند که خیلی هم مهم نبود.
بنابراین برای حمام رفتن باید می‌رفتیم حمام بیرون که هر محل حداقل یک حمام داشت که این حمام‌ها از دو بخش مجزا تشکیل می‌شد. حمام عمومی و حمام نمره. حمام نمره اسمی بود که برای حمام‌های خصوصی انتخاب کرده بودند، چراکه به علت شلوغی باید می‌رفتی از صاحب یا متصدی شماره یا نمره می‌گرفتی تا نوبتت شود. شکل حمام نمره هم به این صورت بود که دوتا در داشت. در اول که وارد شده و می‌بستی و وارد فضای رخت‌کن می‌شدی. فضایی تقریبا دو متر مربع که نصف آن سکویی به ارتفاع یک متر بود که بروی بالا و لباس دربیاوری و آویزان کنی از رخت‌آویز. آن طرف در بعدی خود حمام بود با همان شکل بخش رخت‌آویز… اصلا حمام نمره را بگذاریم برای وقت دیگر و برویم سراغ حمام عمومی. اغلب حمام‌ها دو تا حمام عمومی داشتند؛ یکی برای مردها و یکی برای زن‌ها. در غیر این صورت یک روز در میان می‌شد و این‌طور بود که خیلی‌ها به اشتباه یا عمد وارد حمام عمومی روز زنانه می‌شدند.
حمام عمومی هم دو بخش بود، بخش رخت‌کن محوطه بزرگی بود پر از کمدهای باریک دورتادورش که روی در آن‌ها آینه بود. و محوطه خود حمام. واقعا اگر تجربه نکرده‌اید، هنوز حمام‌هایی در تهران یا برخی شهرها هست که می‌شود رفت. حس‌وحال جالبی دارد. مردها اغلب لنگ به تن می‌بستند که می‌شناسید این پارچه‌های قرمز را که مدتی آن‌قدر محبوب شد تا طرح برخی مدل‌های مانتو شود.
جوان‌ها و طبیعتا پسربچه‌ها بدون لنگ وارد حمام می‌شدند.

شماره ۷۱۶

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟