تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۱۳ - ۰۹:۳۷ | کد خبر : 5127

خانه‌تکانی در یک عمارت

گزارش میدانی «چلچراغ» از گذشته  و مرمت خانه و مجموعه اتحادیه نسیم بنایی سردر آجریِ خانه با قاب اسماء جلاله در انتهای بن‌بست پشت غول بدشَمایلی خودش را قایم کرده ‌است. اما قرار نیست تا ابد مخفی بماند؛ به‌زودی پرده از رخ برمی‌دارد و روحی تازه به خیابان لاله‌زار می‌بخشد. قلب خانه اتحادیه دوباره به […]

گزارش میدانی «چلچراغ» از گذشته  و مرمت خانه و مجموعه اتحادیه

نسیم بنایی

سردر آجریِ خانه با قاب اسماء جلاله در انتهای بن‌بست پشت غول بدشَمایلی خودش را قایم کرده ‌است. اما قرار نیست تا ابد مخفی بماند؛ به‌زودی پرده از رخ برمی‌دارد و روحی تازه به خیابان لاله‌زار می‌بخشد. قلب خانه اتحادیه دوباره به تپش درآمده؛ قلبی که در انتهای بن‌بست اتحادیه پشت یک مجتمع امروزیِ بزرگ در خیابان لاله‌زار ایستاده بود و گذر زمان گَرد فراموشی بر سر خاطرات و تاریخش می‌پاشید. حالا این خانه خودش را برای رویدادهایی فرهنگی در دل پایتخت آماده می‌کند. از ورودیِ خانه که به بن‌بست اتحادیه راه دارد، چیز زیادی دیده نمی‌شود. تنها سردر بزرگی با آجرکاریِ اسلیمی است به همراهِ ترکیب رنگ‌های قرمزِ آجرها و سبزِ فلزاتِ در و سفیدِ قاب اسماء جلاله که همگی با هم حکایت از تاریخ خفته‌ای در پسِ خود می‌کند. خانه زمانی مربوط به نخستین صراف ایران بود و بعدها لوکیشن سریالی برگرفته از ادبیات این سرزمین شد و چند سال بعد به حال خود رها ماند تا اقامتگاه کارتن‌خواب‌ها و تبعه بی‌خانمان بشود، یا نخاله‌های ساختمان‌های خراب‌شده خیابان لاله‌زار را در خود جای بدهد. حالا سازمان زیباسازیِ شهرداری این خانه را به همراه چند خانه دیگر خریداری کرده و سعی در مرمت و بازسازیِ آن دارد. این خانه‌تکانی قرار است غبار فراموشی را از چهره عمارت اتحادیه بزداید و روحی تازه در آن بدمد. عمارتی که بیش از یک قرن عمر دارد، جان تازه می‌گیرد تا بخشی از هویت و تاریخ شهر را زنده کند و گوشه‌ای از تهران قدیم را به مردم بشناساند.

عمارت مخفی

Picture2
از یک‌ سو به خیابان لاله‌زار انتهای بن‌بست اتحادیه راه دارد و از سوی دیگر به کوچه هنر در خیابان فردوسی. ورودیِ اصلیِ خانه اتحادیه که از خیابان لاله‌زار است، فعلا بسته مانده تا مرمت فاز اولِ خانه به پایان برسد. از آن‌جا تنها می‌توان سردر خانه را با آجرکاری‌های اسلیمی‌اش دید و از پشتِ شیشه‌هایی که روی در کار شده، نگاهی به درون عمارت انداخت، چیز زیادی از داخلِ عمارت در زاویه دیدِ چشم‌ها قرار نمی‌گیرد. ورودیِ دیگر طبق آدرس می‌شود خیابان فردوسی، کوچه هنر. آدرس به نظر سرراست می‌آید. بی‌توجه به پلاک‌ها وارد کوچه هنر می‌شوم، اما کوچه دو شاخه می‌شود؛ یکی به راست و یکی به چپ، سرم را پایین می‌اندازم و بدون دلیل به سمت چپ می‌روم، آفتاب سرظهر تابستان کلافه‌ام کرده، با بی‌حواسی و گیجی نگاهی به اطرافم می‌اندازم و در خیالم فکر می‌کنم کدام خانه شبیه به پشت عمارت اتحادیه است. یک نفر که سرگرم تعمیر ماشینش است، نگاهی می‌اندازد و گویی متوجه می‌شود دنبال کجا هستم؛ با دست انتهای کوچه را نشان می‌دهد. خوشحال می‌شوم که یک ساکنِ احتمالیِ کوچه از خانه تاریخی مطلع است، اما در انتهای کوچه با باشگاهِ ورزشیِ یکی از بانک‌ها مواجه می‌شوم. تلفن همراهم را بیرون می‌آورم و آدرس را دوباره می‌خوانم: پلاک ششم. باید به عقب برگردم؛ پلاک ۱۲، ۱۰، ۸ و بالاخره پلاک ۶، اما به جای در با حصارهای فلزی مواجه می‌شوم که نقش دیوارک‌های موقت دورِ یک کارگاه را دارد و از درزهای آن تنها می‌توان شاهد یک گودبرداری عمیق بود. از سر استیصال با دکتر احمد غریبی، مدیر پروژه موزه مشاهیر، تماس می‌گیرم؛ درست آمده‌ام، اما ورودیِ فعلی، پلاک ۴ است، جایی با در و پنجره‌های آبی و سفید که نشان می‌دهد این‌جا زمانی متعلق به راهنمایی‌رانندگی بوده و حالا سازمان زیباسازی آن را خریداری کرده تا مجموعه اتحادیه را وسیع‌تر کند. آن‌طور که شنیده‌ام، نه‌تنها قرار است خانه اتحادیه را بازسازی کنند، بلکه قرار است آن را به موزه مشاهیر تبدیل کنند. هر یک از خانه‌های کوچک درون عمارت اتحادیه هم قرار است به یک موزه تبدیل شود؛ موزه هنر، موزه کودک، موزه سینما، موزه بین‌الملل و حتی قرار است در مجموعه اتحادیه یک موزه دفاع مقدس دیگر هم به موزه‌های دفاع مقدس پایتخت اضافه شود. ظاهراً بالاخره به عمارت مخفی راه پیدا کرده‌ام.

Picture3

از خانه اتحادیه تا موزه مشاهیر
به مجموعه اتحادیه راه پیدا کرده‌ام، اما هنوز داخل حیاط خانه اتحادیه نیستم؛ این‌جا بیشتر به یک کارگاه شباهت دارد. به گود عمیقی خیره می‌شوم که کف آن آرماتوربندی شده و دو تا از دیواره‌ها بتن‌ریزی، چند کارگر هم در آن مشغول به کار هستند. مهندس افضل‌خان، مشاوره پروژه موزه مشاهیر، برای ارائه توضیحات همراهم می‌شود. با یکدیگر از راه باریکی در کنار گود عبور می‌کنیم، به ارتفاع زیر پایم نگاه می‌کنم و سه طبقه‌ای را تصور می‌کنم که به گفته غریبی مدیر پروژه، قرار است زیر زمین ایجاد شود و از درون آن گالری‌ها و فضاهای فرهنگی بیرون بیاید. فضایی که ظاهرا نزدیک به هفت‌هزار متر خواهد بود. از پشت دیوار بالاخره قدم به حیاط عمارت می‌گذارم. از دور می‌توانم سردر را ببینم، اما این‌بار از داخلِ عمارت. سردر به گفته مهندس افضل‌خان تنها نقطه تاریخی خانه است که به پیش از سال ۱۳۰۰ مربوط می‌شود؛ کمترین دخل و تصرف در آن صورت گرفته و تلاش شده شمایل تاریخی‌اش را حفظ کند. روبه‌روی در تا انتها حیاطی بوده که کالسکه از آن عبور می‌کرده و در انتهای باغ اتحادیه، جایی برای نگه‌داری کالسکه‌ها و اسب‌ها بوده؛ چیزی شبیه به پارکینگ که اکنون کاملا بازسازی شده و قرار است موزه‌ای به جای آن ساخته شود. وارد خانه‌ای شده‌ام که دو قصه بزرگ را پشت سر گذاشته و حالا وارد قصه سومش شده‌ است. قصه اول مربوط به خاندان اتحادیه می‌شود. رحیم اتحادیه نخستین صراف ایران ملکی حدودا هشت‌هزار متری را خریداری می‌‌کند که امروز ارزشی تاریخی پیدا کرده و فعالانِ حفظ بنا به دنبال احیای آن هستند. هرچند نخستین مغازه صرافی که اتحادیه تاسیس کرد، اکنون به یک آبگوشت‌خوری در بازار تهران تبدیل شده، خانه‌اش قرار است سرنوشت متفاوتی داشته ‌باشد. او در این خانه بچه‌دار شد و هر بار برای بچه‌هایش خانه‌ای ساخت و قصه خانه‌سازی‌ها ادامه پیدا کرد تا زمانی‌که اتحادیه بزرگ از دنیا رفت. قصه دوم مربوط به زمانی است که اتحادیه بزرگ از دنیا رفته و ناصر تقوایی کارگردان ایرانی این خانه را که به آن خانه امین‌السلطان هم می‌گفتند، برای ساخت سریال «دایی ‌جان ناپلئون» اجاره می‌کند. ظاهرا در دهه ۳۰ خورشیدی این خانه به مدت پنج سال برای ساخت سریال در دست افراد بوده و پس از آن به حال خودش رها شده و وُراث هر کدام پراکنده شده‌اند. خانه هم به جایی برای انبار کردنِ نخاله‌های ساختمانیِ خیابان لاله‌زار یا خوابگاه کارتن‌خواب‌ها و تبعه خارجیِ غیرقانونی تبدیل می‌شود. در این سال‌ها عده زیادی تلاش کردند خانه را حفظ کنند، در مقابل عده‌ای هم در پی تخریب آن بودند. ملک کناریِ این خانه به مجتمع بزرگی تبدیل شده که با سروشکل درازش بر حیاط عمارت اتحادیه سایه می‌اندازد. ناگفته نماند که این مجتمع نباید مجوز ساخت دریافت می‌کرد، اما به‌هرحال ساخته شده و ظاهرا صاحب آن قصد داشته این خانه را هم خریداری کند و یک مجتمع تجاریِ دیگر در کنار دسته‌گلش بکارد، اما موفق نمی‌شود. افراد بسیاری برای حفظ خانه اتحادیه تلاش کردند، هنرمندان زیادی هم نامه‌نگاری کردند تا بالاخره در سال ۹۴ سازمان زیباسازی این خانه را به قیمت ۲۸ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان از حدود ۱۰۰ ورثه خریداری کرد. خانه اتحادیه در قصه سوم قرار است به موزه مشاهیر تبدیل شود؛ ماجرایی که سازمان زیباسازی برایش رقم زده ‌است.

اینجا موزه معماری است

موزه مشاهیر تنها بخشی از ماجرایی است که سازمان زیباسازی سعی در اجرای آن در خانه اتحادیه دارد. قرار نیست هیچ دخل و تصرفی در گذشته این ساختمان صورت بگیرد. حتی اگر بخش جدیدی هم به این ساختمان اضافه شود، به گونه‌ای خواهد بود که برای بازدیدکننده فریاد بزند: «من الحاقی‌ام.» مشاور پروژه توضیحاتش را شروع می‌کند: «خانه اتحادیه در دوره سومِ لاله‌زار ساخته می‌شود، یعنی در دوره‌ای که عوام هم به این خیابان ورود می‌کنند. محل سکونت رحیم اتحادیه در انتهای غربیِ عمارت بوده‌ است.» نگاهی به ضلع غربی عمارت می‌اندازم که ظاهرا بازسازی و مرمت آن تکمیل شده‌ است. گچ‌بُری‌ها با پنجره‌های ایرانی در نگاه اول چشم‌هایم را به خود خیره می‌کند. اما چیزهایی هم به چشم می‌خورد که ظاهرا نامتجانس با برخی از دیگر عناصرِ بناست. مهندس پروژه از آن‌ها می‌گوید: «این‌جا یک حوض‌خانه کاملاً ایرانی داریم، اما در کنارش ناگهان تزیینات و سرستون‌های اروپایی را می‌بینیم.» معماری این خانه تلفیقی از فضای کاملا سنتی ایرانی با فضایی اروپایی است که ظاهرا مالک هر یک از خانه‌های درون عمارت از سفرهایشان به فرنگ الهام گرفته‌اند و آن را با فضای ایرانی گره زده‌اند. درواقع خانه از همان ابتدا معماریِ پیچیده‌ای داشته، بعدا که دخترها و پسرهای رحیم اتحادیه ازدواج می‌کنند و خانه‌ای در این عمارت برایشان ساخته می‌شود، قضیه پیچیده‌تر هم می‌شود. این پیچیدگی در ابتدا ماجرای مرمت خانه را سخت می‌کند. درنهایت همه کسانی که در این پروژه دخیل بوده‌اند، به صورت جمعی تصمیم می‌گیرند اصالت خانه را حفظ کنند، به همین خاطر است که اکنون یک پنجره ایرانی با معماری روسی یا رمی در حاشیه آن به چشم می‌خورد. همین هم باعث شده خانه خودش به‌تنهایی یک موزه معماری باشد.
Picture4

معماری بی‌کیفیت با ارزش تاریخی
معماری عمارت تنها بخشی از کلِ ماجراست. این‌جا بخشی از «تاریخ شهری» است و به همین خاطر ارزشِ حفظ دارد. ساخت خانه در برخی موارد جالب توجه است. برای مثال پی‌ریزیِ خانه خودش حکایتی دارد. به گفته مهندس افضل‌خان، خانه اتحادیه یک بنای تاریخی بی‌کیفیت است: «هیچ‌یک از بناهایی که در این عمارت ساخته شده‌اند، فندانسیون نداشته‌اند. هیچ‌یک از دیوارها زیرسازی نداشته‌اند. کیفیت اجراییِ معماری بسیار پایین بوده، الگوها هم نشان می‌دهد که استاد معمارهای مختلفی این‌جا کار کرده‌اند.» اما چرا پی‌ریزی‌ها بی‌کیفیت بوده؟ دو دلیل به نظر می‌رسد، یکی گذشت دوران است و دیگری هم هزینه که از گذشته حتی در خاندانی متمول مثل خاندان اتحادیه هم مسئله‌ای درخورِ توجه بوده‌است. «در این عمارت خانه‌ای را تخریب می‌کردند و با مصالح آن خانه‌ای دیگر را می‌ساختند. از تجهیزات اضافیِ داخلیِ مجموعه برای پر کردن چاله‌ها استفاده می‌کردند. فضایی را پیدا کرده‌ایم که پر از قاب چوبی است؛ حتی در بین آن‌ها یک چرخ خیاطی است که ظاهرا در آن زمان به کارشان نمی‌آمده. هر چیز شکسته و خرابی را برای پر کردنِ چاله‌ها به کار می‌بردند.» البته این اشیای تاریخی که به‌عنوان ابزاری برای شالوده خانه به کار برده شده‌اند و اکنون در کاوش‌ها بیرون آمده‌اند، به همراه برخی از دیگر اشیای باقی‌‌مانده قرار است در یک موزه جداگانه به نمایش گذاشته شوند. به‌هرحال این اشیا به‌عنوان ابزاری در معماری خانه کاربرد داشته‌اند که به نظر قدری عجیب می‌آید. معماری این خانه تنها به‌خاطر کاربرد این اشیا پیچیده نیست، دلایل مهم‌تری هم دارد. بررسی‌های تاریخی از ۱۱ دوره مختلف در این عمارت حکایت می‌کند، در هر یک از این دوره‌ها نیز تغییرات و تحولاتی در این بنا رخ داده‌ است. برای مثال زمانی‌که تقوایی خانه را خریداری می‌کند، مسیرهای حرکت آب را در خانه تغییر می‌دهد، چراکه بخش اصلیِ ماجرای سریال بر پایه همین تغییر مسیر آب است. حوض‌خانه‌ای که اکنون مرمت شده، بین سال‌های ۳۰ تا ۳۵ فرو می‌ریزد، در آن دوره مالکان بخش‌هایی از خانه را زیر زمین دفن می‌کنند که اکنون با کاوش‌های صورت‌گرفته در زمین، آن‌ها را پیدا کرده‌اند. برای مثال برخی ستون‌ها یا یک فواره آب متعلق به حوض‌خانه از زیر خاک پیدا می‌شوند. شاید این‌ها ارزش مادی نداشته‌ باشند، اما ارزش حفظِ این بنا را دارند. «ستون‌هایی که می‌بینید، پوک بودند؛ چندین سال پیش ایتالیایی‌ها کاری را برای ستون‌های عالی‌قاپو کردند که ما همان کار را برای ستون‌های این‌جا کردیم.» یک شرکت خارجی با ظرافت ستون‌ها را از وسط نصف کرده، داخل آن را خالی کرده و با فلز پر کرده و به این ترتیب سازه‌ای که هیچ استحکامی نداشت، به یک بنای مقاوم تبدیل شده ‌است. «این کار را کردیم تا اگر زلزله‌ای هم رخ بدهد، کمترین آسیب را داشته ‌باشیم. به همین خاطر در مرمتِ این‌جا به غیر از معماری، مقاوم‌سازی را هم داشته‌ایم.»

عمارتی که عاقبت‌به‌خیر می‌شود
رحیم ستون خانواده بود، وقتی از میان رفت، خانواده از هم پاشید، خانه هم همین‌طور؛ اما حالا سازمان زیباسازی با صرف هزینه سعی دارد عمارت را عاقبت‌به‌خیر کند. رحیم اتحادیه که از میان رفت، باغِ سرسبزش با درخت‌های کشیده‌قامت و گل‌های نسترن به انبار نخاله تبدیل شد. یک بار تا مرز پاساژ شدن پیش رفت تا بالاخره به قیمت ۲۸ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان، جان سالم به در برد. اما وقتی سازمان زیباسازی این خانه را خرید، به بیمار بی‌جانی شباهت داشت که باید هرچه سریع‌تر احیا می‌شد. به گفته مشاور پروژه، تا کنون حدود ۲۰ میلیارد تومان صرف مرمت و توسعه این مجموعه شده و حدود ۳۰ میلیارد هم برای خریداری زمین و چند خانه و ملکِ کناری هزینه شده است. به این ترتیب ۵۵ میلیارد تومان هزینه شده تا فضایی فرهنگی برای تنفس در دل شهر ایجاد شود. پیمان‌کارهای مختلفی در این پروژه ورود کردند. شهردار پیشین تهران، در روزهای پایان کارش خبر از افتتاح این مجموعه داد، با حضور خبرنگاران آن را در مرداد ماه سال گذشته افتتاح کرد، اما آن‌طور که مدیر پروژه می‌گوید، فاز اول این پروژه احتمالا اواخر امسال به مرحله بهره‌برداری می‌رسد و می‌توانند بلیت‌فروشی را آغاز کنند. مدتی این کار تعطیل بود، اما چند ماهی است که کار دوباره از سر گرفته شده و قرار است تا پایان ادامه پیدا کند تا به مرحله افتتاح حقیقی برسد. برنامه‌ها حتما اجرایی می‌شود و خانه با این وضعیتی که پیش می‌رود، به‌طور کامل مرمت می‌شود، اما مشکل‌ترین بخش کار مربوط به بعد از مرمت است؛ هنگامی که مردم باید با چنین فضایی در انتهای بن‌بستی در خیابان لاله‌زار آشنا شوند و به آن سر بزنند. عمارت مخفی، باید پرده از رخ بردارد و با ظاهری نو، تهران قدیم را به نمایش بگذارد. میلیاردها تومان هزینه‌ای که صرف خودنمایی این عمارت شده، باید به‌درستی در معرض دید مردم قرار بگیرد. تازه آن‌ موقع است که می‌توان با قاطعیت گفت: «عمارت اتحادیه عاقبت‌به‌خیر شد.»

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟