تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۸/۰۲ - ۱۹:۳۶ | کد خبر : 8473

در عاجز دانستن خلق

قابوس‌نامه، اثر امیر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وُشمگیر بن زیار، قرن پنجم هجری قمری مهرو ملالی اینکه در منظومه زبان فارسی، ادبیات مطبوعاتی ما چه نسبتی با ادبیات کهن دارد چیزی نیست که به این راحتی بشود درباره‌اش نظر داد. اما قدر مسلم اینکه جای خالی ادبیات کهن آن‌قدر توی ذوق می‌زند […]

قابوس‌نامه، اثر امیر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وُشمگیر بن زیار، قرن پنجم هجری قمری

مهرو ملالی

اینکه در منظومه زبان فارسی، ادبیات مطبوعاتی ما چه نسبتی با ادبیات کهن دارد چیزی نیست که به این راحتی بشود درباره‌اش نظر داد. اما قدر مسلم اینکه جای خالی ادبیات کهن آن‌قدر توی ذوق می‌زند که هوشنگ ابتهاج، سایه عزیز ادبیات ایران، در دیدار کوتاهی که با چند تن از تحریریه چلچراغ داشت سفارش کرد چنین صفحه‌ای به مجله اضافه شود. این صفحه را به سفارش سایه ایجاد کردیم تا فراموش نکنیم که ادبیات کهن چه سهمی در امروز ما دارد.

چنان شنیدم که بوالفضل بلعمی(۱) سهل خجندی را صاحب‌دیوانی سمرقند داد، پس منشورش(۲) توقیع(۳) کرد و خلعتش بداد. روزی که بخواست رفتن، به سرای خواجه رفت به وداع کردن و فرمان خواستن، چون خدمت وداع بکرد و دعای خیر بگفت و آن سخنی که خواست گفت به ظاهر بگفت، پس خلوت خواست. خواجه در حال جای خالی کرد. سهل گفت بقای خداوند باد، من بنده همی‌روم چون به سر شغل رسم، به ناچار از این‌جا فرمان‌ها روان شوند. خداوند با بنده نشانی کند که کدام فرمان باشد که پیش باید بردن، تا بنده بداند که فرمانی که نباید کردن کدام بود و آن‌چه بباید کردن کدام. بوالفضل گفت ای سهل نیکو گفتی، دانم که این به روزگاری اندیشه کرده باشی، ما را نیز اندیشه بباید که در وقت جواب نتوان داد. تو روزی چند توقف کن. سهل خجندی با خانه رفت. در وقت سلیمان ‌بن یحیی ‌الچغانی را صاحب‌دیوانی سمرقند دادند و منشور و خلعتش راست کردند و به راهش کردند، و سهل را فرمود یک سال از خانه بیرون مَیای. سهل در بخارا یک سال در خانه خویش در زندان بود، بعد از سالی پیش خویش خواند و گفت ای سهل ما را کی دیده بودی با دو فرمان، یکی راست و دیگری دروغ؟ بزرگان جهانیان را به شمشیر فرمان‌برداری آموزند، در ما چه احمقی دیدی که ما کهتران خویش را بی‌فرمانی آموزیم و گوییم که به فرمان ما کار مکن؟ فرمان یکی باشد.
آن‌چه خواهیم کردن، بفرماییم و آن‌چه نخواهیم کردن، خود نفرماییم، که نه ما را از کسب بیمی ‌است و اندر شغل عاجزیم و این گمان که تو بردی بر ما کار عاجزان باشد، تو ما را عاجز دانستی، ما نیز تو را از آن عمل پیاده کردیم، تا تو بر آن دل نروی که فرمانی بود ما را که کسی را زهره بود که بر آن کار نکند.

  1. ابوالفضل بلعمی در زمان امیراسماعیل سامانی به مقام وزارت رسید و در زمان سلطنت امیر نوح بن نصر وفات یافت.
    ۲. فرمان
    ۳. حکم نوشتن بالای فرمان و احکام مانند آن.

چلچراغ ۸۱۵

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟