تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۷/۰۴ - ۰۷:۲۸ | کد خبر : 890

دکتر را بالا نکش

نشانه‌شناسی سقف‌پیمایی یک آقای دکتر محمدعلی مومنی بالا کشیدن یک جوری شده که روز روشن دکتر این مملکت را بالا می‌کشند‍! یعنی کار از زمین و کوه و دریا و جنگل گذشته. دکتر را بالا می‌کشند! با توجه به اسامی که در جیب آقای دکتر است این بالا کشیدن از آن بالا کشیدن‌های اساسی است. […]

نشانه‌شناسی سقف‌پیمایی یک آقای دکتر

محمدعلی مومنی

بالا کشیدن یک جوری شده که روز روشن دکتر این مملکت را بالا می‌کشند‍! یعنی کار از زمین و کوه و دریا و جنگل گذشته. دکتر را بالا می‌کشند! با توجه به اسامی که در جیب آقای دکتر است این بالا کشیدن از آن بالا کشیدن‌های اساسی است.
احتمالا تا این لحظه هزار بار این تصویر را دیده‌اید که آقای دکتر محمود احمدی‌نژاد، دارنده ۶۳ درصد از آراء مردم چگونه، از لا و لوی در خودرو به‌دست توانمند آن آقاهه (محافظش) بالا کشیده می‌شود که برود روی سقف برای مردم بای‌بای بنماید.
بار دیگر انگشت ما حیرت‌وار به دهان رسید. البته اگر به آقای دکتر باشد، انگشت ما هی باید کار کند.

ما خیلی زور زدیم که یک نشانه‌شناسی چیزی از کارهای آقای دکتر بکنیم. ولی آخرش هم نمی‌فهمیم چرا دکتر چنین کرد؟! حتی چند بار از خود آقای دکتر پرسیدم. آقای دکتر گفت «من از شما می‌پرسم!» یعنی معلوم بود آقای دکتر خودش هم نمی‌داند چرا همچین عمل نادخی مرتکب شده.
با این حال ما زور زدیم و نشانه‌شناسی مختصر از سقف‌پیمایی آقای دکتر ارائه کردیم.

آقای دکتر لای در گیر کرده است:
آقای دکتر از فشارها و سختی‌های مردم باخبر است و گیر کرده است که بیاید یا نیاید. مخاطبان هم هی می‌خوانند «بیا بیا/ نرو نرو/ بمون پیشم / آخه دارم عاشقت میشم» چون ایشان اصلا میلی به این قدرت‌بازی‌ها ندارد.

آقای دکتر نمی‌تواند برود بالا:
آقای دکتر چون خیلی خاکی است ترجیح می‌دهد یک جایی باشد که بالاخره برای دوا هم که شده یک مشت خاک موجود باشد. حالا این که خاک را چگونه استعمال می‌کند به ما مربوط نمی‌شود. ولی به‌هر حال باید یک مشت خاک باشد.

آقای دکتر بالا کشیده می‌شود:
آقای دکتر در یک پارادوکس ناجوانمردانه گیر کرده. او هم دوست دارد این پایین نزدیک خاک و لای در گیر کند که مردم بتوانند عکس بگیرند و معلوم بشود که دکتر چقدر مردمدار است که لای در گیر کرده. هم اینکه از آن بالا می‌شود برای جمع بزرگتری بای‌بای کرد که معلوم بشود باز هم چقدر با مردم قاطی است.
شعار همیشه این است که «ما می‌توانیم» ولی در چنین این مورد ایشان نمی‌تواند. بنابراین یک نفر دوست او را می‌گیرد و بالا می‌کشد. آقای دکتر کلا از این جور بالا رفتن‌ها خیلی دوست دارد که بالاخره یک نفر باید این کار را بکند!

آقای دکتر کمربندش را سفت می‌کند:
این یکی از حساس‌ترین نشانه‌هاست که مردم خیال‌شان راحت باشد که کمربند آقای دکتر سفت است!

غر شدن سقف:
این سقف آرزوهاست که آقای دکتر روی آن رفته. ولی همانطور که می‌بینید این سقف زیر پای آقای دکتر لت و پار گشته و به یک صافکاری اساسی نیاز دارد. در این صحنه همانطور که می‌بینید شعار «ما می‌توانیم» کاملا انجام شده است و سقف خودرو غر شده است.
یک سری آدم حسود و ایرادی گفتند اگر «ما می‌توانیم» این شکلی باشد ما هم می‌توانیم.
ولی واقعا آنجور که آقای دکتر می‌تواند، هیچکش نمی‌تواند!

بای‌بای کردن آقای دکتر:
این بای‌بای کردن معلوم نیست یعنی «من آمده‌ام وای وای» یا اینکه «روزای روشن خداحافظ، سرزمین من خداحافظ، خداحافظ»
آقای دکتر دست حافظ و سعدی را هم از پشت بسته. هر حرکتش ده بیست تا معنی می‌دهد لااقل.

چلچراغ ۶۷۹
? رادیوچل

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟