تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۲۳ - ۱۲:۴۱ | کد خبر : 7758

ما سده چهار دهمی های خورشیدی

آغاز یک قرن شگفت محمدعلی مومنی قرن ۱۴ خورشیدی در سالی که آغاز می‌شود، تمام می‌شود. این یادداشت را می‌شد در پایان سال ۹۹ بنویسم. وقتی که دیگر قرن به پایان رسیده. اما خواستم پیش از پایان به قرنی که پشت سر گذاشتیم، نگاه کنیم. پیش‌دستی کردن مطبوعاتی نیست. برخاستن علیه عادتی است که به […]

آغاز یک قرن شگفت

محمدعلی مومنی

قرن ۱۴ خورشیدی در سالی که آغاز می‌شود، تمام می‌شود. این یادداشت را می‌شد در پایان سال ۹۹ بنویسم. وقتی که دیگر قرن به پایان رسیده. اما خواستم پیش از پایان به قرنی که پشت سر گذاشتیم، نگاه کنیم. پیش‌دستی کردن مطبوعاتی نیست. برخاستن علیه عادتی است که به رفته نگاه می‌کنیم، نقد و تحلیل می‌نویسیم. به گمانم خوب است درحالی‌که هنوز زمان داریم و در حال‌وهوای این قرن زندگی می‌کنیم، آن را نگاه کنیم. چراکه قرنی که پشت سر می‌گذاریم و ماه‌های پایانی آن را می‌گذرانیم، با همه چهره‌های مهمی که در آن قرن ظهور کردند و وقایع مهمی که سپری شدند، مهم و سرنوشت‌ساز بود و حتی مسیر تاریخ را تغییر دادند.

شاید فکر کنید «هم‌قرن» بودن دیگر چه صیغه‌ای است؟ باز هم ترکیب‌سازی ژورنالیستی و رسانه‌ای است. شاید بگویید هر قرن چهره‌های نام‌داری به خود می‌بیند و وقایعی در آن شکل می‌گیرد. چه اهمیت دارد که قرن به قرن را از هم جدا کنیم و آن را بررسی کنیم؟
قرنی که پشت سر گذاشتیم، تحولات عجیبی داشت که مثلا نسبت به قرن گذشته خورشیدی، با همه اهمیتش، اهمیت بیشتری دارد و تغییرات بیشتری به وجود آورد.
می‌شود این قرن را سال به سال بررسی کنیم و بگوییم چه کسی در چه سالی به دنیا آمد و احتمالا در چه سالی از قرن از دنیا رفت؟ اتفاق‌ها در چه سالی رخ دادند. اما وقتی از قرن گذر می‌کنیم و کم‌کم تقسیم‌بندی‌هایی مثل سال در منظر یک تاریخ بلند نادیده می‌ماند و کوچک‌ترین واحد‌های تقسیم و مطالعه تاریخ قرن می‌شود، آن وقت همه ما، همه کسانی که از تتمه سال‌های حیات دوره قاجار زندگی می‌کردند، تا کسانی که در دوره پهلوی و جمهوری اسلامی زندگی می‌کردند و می‌کنند، همه کسانی که از آغازین روز همین قرن یعنی دوشنبه، ۱/۱/۱۳۰۰ که به قرن ۱۲ چسبیده بود، تا کسانی که در ماه‌های پیش رو به دنیا می‌آیند، زیستمندان یک قرن به شمار می‌آییم و همه ما وقتی نگاه تاریخ مدام بالا و بالاتر می‌رود، در پهنه تاریخ گم می‌شویم و معدلی از روحیات، خلقیات و کردار ما به عنوان مردم قرن ۱۴ خورشیدی ساخته می‌شود. بگذریم که الان شاید فکر کنید حتی با پدر و مادرتان اختلاف سلیقه دارید. در پهنه تاریخ حتی مردمان سر و ته قرن هم چندان تفاوتی با هم ندارند. البته که قرن را باید مثل یک طیف رنگ دید که از رنگی به‌تدریج به سوی رنگ دیگر می‌رود.
ما با همه آدم‌های مشهور و بزرگ این قرن، با همه آدم‌های شرور، با همه آدم‌های معمولی در یک ظرف زمانی نشسته‌ایم و می‌رویم.
وقتی آیندگان بخواهند از ما یاد کنند، می‌گویند: «او، اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و رضا پهلوی» در قرن ۱۳ زندگی می‌کردند.
مثل حافظ، عبید زاکانی و سیف فرغانی که هر سه در قرن هشتم زیست می‌کردند. هر چند که سیف فرغانی به نیمه قرن نرسید و عبید هم ۲۰ سال زودتر از حافظ به دنیا آمد و ۲۰ سال هم زودتر درگذشت.
آیندگان معدلی خواهند گرفت از همه ما ساکنان قرن چهاردهم و ما در خوبی‌های بزرگان این قرن و در کژتابی‌های افراد شرارت‌جو سهیم می‌شویم.
خیلی هم عجیب نیست. زمانه هم خود ویژگی‌های شبیه به هم در ما می‌گذارد. ما سرنشینان یک قرن تقریبا با آب‌وهوایی مشابه رشد می‌کنیم، وقایع مشابهی را پشت سر می‌گذاریم و خلاصه این‌که ما حتی در زمان حیات هم نسخه‌های شبیه همیم. اما مثل این است که با ذره‌بین ریز قرن را درشت‌نمایی کنی که همه جزئیاتش هم مشخص شود و تفاوت‌هامان هم با همدیگر معلوم شود.
دلم می‌خواست تا از این قرن رد نشده‌ایم و هم‌چنان به چهره‌های بزرگ و سرشناس این قرن نزدیکیم، نگاه کنم و ۱۲ ماه برای خودمان وقت بگذاریم که با آن‌ها خداحافظی همسایگی کنیم. چون ما بارمان را بسته‌ایم که به قرنی دیگر برویم.

سه سلسله
ما در قرنی که سال پایانی‌اش را پشت سر می‌گذاریم، سه سلسله یا نظام حاکمیتی را در ایران تجربه کردیم. از قاجاریه که آخرین شاهش به‌ صورت غیرحضوری بر ایران سلطنت می‌کرد، تا رضا پهلوی که داشت از رنگ قاجاری به رنگ پهلوی می‌رفت. تا جایی که روز ۹ آبان ۱۳۰۴ پایان قاجاریه در مجلس شورای ملی به تصویب رسید و ماه بعد حکومت پهلوی آغاز شد. و جمهوری اسلامی ایران هم که اینک آن را می‌گذرانیم.

هم‌قرنی با توپ‌زن مجلس
خلع پایان شاه نیست! خیلی از شاهان در تاریخ ایران و جهان آن‌قدر دودستی تخت و تاج را می‌چسبیدند که عملا امکان جدا کردنشان از آن نبود؛ جز به همکاری با جناب عزراییل. پادشاهان عموما برای انتقال قدرت و چرخش نخبگان کشته می‌شدند و پادشاه بعدی به تخت خونی می‌نشست.
محمدعلی شاه از معدود شاهانی بود که از این قاعده تاریخی جان سالم به در برد. او آن‌قدر زنده ماند که خلع پسرش احمد شاه، و حتی پایان سلسله قاجارشان و برآمدن رضا خان را هم دید. او پس از روزهای پادشاهی به ایتالیا رفت و از آن‌جا همه این اتفاق‌ها را دید. پس ما با آن‌ که استبدادش زبانزد شد و فرمان داد مجلس شورای ملی را به توپ ببندند هم یک‌جورهایی نفس‌های مشترک قرنی کشیده‌ایم.

قرن خورشیدی
این قرن که ما در آن زندگی می‌کنیم، بعد از ۱۳ قرن دوباره تقویم ما خورشیدی شد. پیش از آن، تقویم قمری در ایران کاربرد پیدا کرد. اما سال ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی قانون گاه‌شماری هجری شمسی را تصویب کرد. البته پیش از این در قرن قبل دو اتفاق افتاد. سال ۱۲۸۸ قانونی در مجلس دوم مشروطه تصویب شده بود که از آن به بعد مبادلات و معاملات با تقویم خورشیدی ثبت شود. ۱۵ سال قبل از آن هم میرزا عبدالغفار اصفهانی برای اولین بار پس از ۱۳ قرن کنار تقویمی که خودش استخراج کرده بود، نوشت: ۱۲۶۴ هجری خورشیدی. اما خب تا تصویب و مرسوم شد، رسید به قرن ۱۴ ما. یعنی این اولین بار است که یک قرن درست و درمان خورشیدی داریم.

جهان سومی شدیم
ما تا این قرن خورشیدی جهان سومی نبودیم. جهان دومی و اولی هم نبودیم. برای خودمان زندگی می‌کردیم. تا این‌که چند تا کشور با چند تا کشور دیگر بینشان دعوا شد و برای ما هم دردسر درست کردند. با این‌که ایران اعلام بی‌طرفی کرده بود، اما بعد از جنگ هم نشستند برای خودشان تقسیم‌بندی‌هایی کردند. آمریکا و دوستانش شدند جهان اولی، شوروی و دوستانش جهان دومی، بقیه هم جهان سومی. اصطلاح دوره جنگ سرد که حتی بعد از پایان این دوره در سال ۱۹۹۱ باز هم ما بی‌خیال نشدیم و هم‌چنان خودمان هم به خودمان می‌گوییم جهان سومی.
قرن‌های قبل هم جنگ و بزن بزن کم نداشتیم. نسخه اول جنگ جهانی در قرن قبل بود. اما جنگ‌های گذشته به این شکل بود که جنگ شروع می‌شد، یکی برنده می‌شد، تمام می‌شد می‌رفت پی کارش. اما این‌بار پایان جنگ شروع یک نظام جدید جهانی بود که پرش ما را هم گرفت!

قرن خانوادگی
این قرن چون آغاز پروژه مدرنیسم در ایران بود، خیلی از قاعده‌های سنتی هم بر هم خورد. چندین سده مردم با صفت‌هایی شناخته می‌شدند که یا به شغلشان اشاره داشت، یا به محل تولد و زندگی‌شان، یا به ویژگی‌های جسمی و اخلاقی و…
اما از سال ۱۳۱۳ استفاده از القاب کنار رفت و قرار شد مردم شناسنامه بگیرند و در شناسنامه یک نام خانوادگی داشته باشند.
البته همان سنت صفت و لقب به شناسنامه هم راه پیدا کرد. اسم شهر و قوم و شغل و ویژگی‌های شخصی به‌ عنوان نام خانوادگی در شناسنامه‌ها ثبت شد.

هم‌قرنی با پدر شعر نو
خیلی‌ها نگاه عجیبی به آدم‌های شناخته‌شده دارند. گویی که این‌ها در یک فاصله تاریخی دور زندگی می‌کردند. آدم‌هایی‌اند که از جنس آن‌ها نیستند و شاید هم از آسمان آمده باشند. می‌دیدم که دانش‌آموزها در نمایشگاه کتاب، از دیدن کسی شبیه به اخوان ثالث چقدر متعجب شده بودند.
به‌هرحال، ما در قرنی زندگی می‌کنیم که نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی هم در آن می‌زیسته و وقتی ما به قرن بعد وارد شویم، دیگر او یک قرن با ما فاصله دارد. ما مردمانی هستیم که در زمانه‌ای زیستیم که او هم زیست. هر چند او زیستی شبیه ما نداشت و از آمدن به شهر متنفر بود و این تنفرش را بارها در نامه‌هایی که به برادرش و دیگران نوشت، ابراز کرد و مدام ابراز کرد که او اهل کوهستان است.

مشروطه‌سرایان قرن ما
جنبش مشروطه اتفاق مهمی بود در قرن گذشته. چهره‌های سرشناسی به‌ عنوان مشروطه‌چی و شاعران مشروطه و روزنامه‌چی‌های مشروطه شناخته شدند.
فرخی یزدی، دهخدا، عارف قزوینی، میرزاده عشقی، ایرج میرزا، سید اشرف‌الدین حسینی گیلانی (نسیم شمال) و ملک‌الشعرای بهار از شاعران شناخته‌شده جنبش مشروطه بودند که البته پا به قرن ما هم گذاشتند. هر چند خیلی کوتاه. میرزاده عشقی که از شاعران مشروطه بود و نمایش‌نویسی هم می‌کرد. او تا سال ۱۳۰۳ زنده بود.
ایرج میرزا هم که شاعر شناخته‌شده‌ای برای علاقه‌مندان اشعار طنز است، تا یک سال بعد از میرزاده عشقی، یعنی تا سال ۱۳۰۴ زنده بود.
در بین مبارزان مشروطه‌خواه هم میرزا کوچک خان جنگلی توانست خودش را به درگاه قرن ما برساند. او ۱۱ آذر ۱۳۰۰ بر دوش دوستش که او را در برف می‌کشید، درگذشت.

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟