تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۰۲ - ۱۴:۲۳ | کد خبر : 4505

مربع خاطرات

حکایتی «چلچراغی» از دیروز تا امروزِ میدان مشقِ تهران صدیقه ثنایی «اکنون این میدان عظیم کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد و در موقعی که من آن‌جا را دیدم، زمین بازی برای بچه‌ها شده ‌بود.» این را ویلیامز جکسون در سفرنامه‌اش با عنوان «ایران در گذشته و حال» نوشته‌ است؛ درباره جایی که از گذشته‌های دور […]

حکایتی «چلچراغی» از دیروز تا امروزِ میدان مشقِ تهران

صدیقه ثنایی

«اکنون این میدان عظیم کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد و در موقعی که من آن‌جا را دیدم، زمین بازی برای بچه‌ها شده ‌بود.» این را ویلیامز جکسون در سفرنامه‌اش با عنوان «ایران در گذشته و حال» نوشته‌ است؛ درباره جایی که از گذشته‌های دور به آن «میدان مشق» می‌گفتند و هنوز هم به آن میدان مشق می‌گویند، اما سال‌هاست که خبری از مشق نظامی در آن نیست. زمان احداثش که به‌درستی مشخص نیست. برخی می‌گویند در دوره فتحعلی ‌شاه این میدانِ مربع‌شکل تاسیس شد و برخی هم می‌گویند در دوره ناصرالدین‌شاه؛ عده‌ای دیگر هم معتقدند در دوره ناصرالدین‌شاه صرفا مرمت و بازسازی شده ‌است. مربوط به هر دوره که باشد، وقتی میرزا محمدحسن خان سپهسالار مرکز قزاق‌خانه را در آن راه‌اندازی کرد، رسما تلاش داشت آن را به جایی برای مشق نظامی تبدیل کند؛ محیطی پنج هکتاری که تقریبا در مرکز شهر قرار داشت و اکثر مردم تهران به‌راحتی به آن دسترسی داشتند. میدان مشق، میدان مشق نماند، پادگان نظامی نشد، یک روز با آوردن چند صد اصله درخت بخشی از آن را به باغ ملی تبدیل کردند که عمری نکرد، روزی دیگر به قول جکسون به جایی برای بازی بچه‌ها تبدیل شده ‌بود تا جایی که دو پسربچه انگلیسی آمدند و با نمایش دوچرخه‌سواری از آن محلی برای بازاریابی دوچرخه‌ها ساختند. کمی بعد اولین بالن را در میدان مشق هوا کردند. وقتی هم می‌خواستند پرواز نخستین هواپیما را به رخ مردم بکشند، جایی بهتر از همین میدان مشق پیدا نکردند. یک روز ارتش ایران در این میدان مربعی مارش نظامی می‌داد و روزی دیگر دسته‌های عزاداری از وسعت میدان برای نمایش منظم‌ترین مراسم عزاداری استفاده می‌کردند. حتی پای مسابقات ورزشی از اسب‌دوانی گرفته تا خردوانی هم به این میدان باز شد. یک روز هم «حفظکم‌الله» که جزو خطاطان شیرین‌قلم و شیخ شوریده تهرانی بود، در آن زمان که مرکز تهران با برف سفیدپوش می‌شد، با پارو به جان برف‌ها افتاد و تمرین خط درشت روی برف در میدان مشق کرد. امروز هم که شبیه به موزه‌ای فراخ است، مربعی از خاطرات که چند ساختمان و وزارت امور خارجه در آن جا خوش کرده‌اند و خدا می‌داند فردا چه حکایتی داشته‌ باشد. اما بدون تردید باید آن را حفظ کرد. این‌جا مربع خاطرات چندین نسل است؛ مربعی که از گذشته و حال برای آیندگان حکایت می‌کند.

این‌جا کجاست؟

سال ۱۳۷۷ بود که میدان مشق با شماره ۲۱۳۰ در فهرست آثار ملی به ثبت رسید. محیطی پنج هکتاری که از جنوب به خیابان امام خمینی(ره)، از شمال به خیابان سرهنگ سخایی، از شرق به خیابان فردوسی و از غرب به خیابان سی ‌تیر محدود می‌شود. میدان مشق مربوط به دوره قاجار است، اما آن دوره‌ای که قاجار دیگر آه نداشت با ناله سودا کند؛ همان زمان که رضا شاه با کودتا و هم‌زمان با تاسیس سردر میدان مشق وارد میدان شد؛ باغ ملی را در آن ساخت و پس از رسیدن به سلطنت و تاسیس حکومت دیوان‌سالار پای مراکز و دوایر دولتی را به این میدان باز کرد. زمانی منطقه‌ای نظامی بود، روزی بخشی از آن باغ ملی نام داشت و اکنون هم جایی است که ساختمان‌هایی نظیر ساختمان وزارت امور خارجه، کتاب‌خانه و موزه ملک، موزه ایران باستان، کاخ وزارت امور خارجه، عمارت قدیمی قزاق‌خانه و موزه ارتباطات در آن قرار دارند. نامش میدان مشق باقی ماند، اما خودش دیگر میدان مشق نیست، میدان خاطرات است.

از شهربانی تا دفترخانه غُربا
چند آقا با چهره‌های شبیه به چهره‌های شرق آسیا روبه‌روی طرح‌های هخامنشی پایین ساختمان ایستاده‌اند و به آن‌ها نگاه می‌کنند. یکی از آن‌ها با زبان انگلیسی از عابری ایرانی درخواست می‌کند از آن‌ها عکس بیندازد. عابر دوربین را می‌گیرد، آن‌ها جلوی طرح‌های هخامنشی می‌ایستند و اصرار دارند که طرح‌های سنگی حتما در عکس دیده شوند. این‌جا دقیقا دیوار پایینی وزارت امور خارجه است، یکی از ۱۸ وزارت‌خانه کشور که ساختمانش در میدان مشق قرار دارد. ناگفته نماند که اولین وزارت‌خانه ایرانی است که در زمان آقامحمدخان قاجار برای برقراری روابط سیاسی با سایر دولت‌ها بنا شد. اوایل به آن دفترخانه غُربا می‌گفتند، اما حالا نام وزارت امور خارجه حسابی بر سر زبان‌ها افتاده و خارجی‌ها آن‌قدر هم غریبه نیستند، مثل همین آقایان شرق آسیا که با نمای بیرونیِ وزارت‌خانه عکس یادگاری می‌اندازند. این فقط دیوار پایینی وزارت‌خانه نیست که سربازان هخامنشی با نیزه‌هایی در دست روی سنگ بر آن نقش بسته، ستون‌های ساختمان هم ستون‌های هخامنشی هستند، شبیه به همان ستون‌هایی که می‌توان در تخت‌جمشید دید. فضا برای خیلی از ایرانی‌ها می‌تواند آشنا باشد، چراکه لوکیشن بسیاری از فیلم‌ها هم بوده ‌است. اما حکایت وزارت امور خارجه چیست؟ این ساختمان چه بود و از کجا به این‌جا رسید؟ ماجرا به کاخ شهربانی بازمی‌گردد؛ کاخی که در سال ۱۳۱۵ در میدان مشق بنا شد و اداره امور شهربانی تهران به آن سپرده شد. البته در ابتدا به آن «اداره تشکیلات نظمیه» می‌گفتند. سال ۱۳۸۱ بود که وزارت امور خارجه ایران موفق شد کاخ شهربانی را از نیروی انتظامی جمهوری اسلامی خریداری کند و پس از بازسازی با عنوان «ساختمان شماره ۹ وزارت‌خانه» از آن بهره‌برداری کرد.

روزهایی که قلم بر کاغذ می‌نشست

پسربچه‌ای سرتاسر سبزپوش در حال انداختن یک پاکت نامه در صندوق پستیِ زردرنگی است که دیگر به‌ندرت اثری از آن در شهر دیده می‌شود. حالا دیگر پیام‌های مجازی جای نامه‌های کاغذی و اینباکس‌های پرنشدنیِ ای‌میل جای صندوق‌های پستیِ زردرنگ با کلاهک و پایه قرمز را گرفته‌ است. این پسربچه تنها نمادی است از روزگاری نه‌چندان دور که کاغذ مثل امروز کمیاب نبود و شاید دو دل‌باخته درددل‌های عاشقانه خود را با قلم روی آن جاری می‌کردند و بعد هم آن را در پاکتی می‌گذاشتند، تمبری پشت آن می‌چسباندند و در دل صندوق پستی می‌انداختند تا به دست دل‌دار برسد. حالا که خبری از نامه و صندوق پست نیست، موزه‌ای بر پا شده تا مردم فراموش نکنند زمانی پست و تلگراف و نامه و حتی چاپار و تمبر و کبوتر نامه‌بر وجود داشت. درست در گوشه چپ منتهی به خیابان امام خمینی در میدان مشق، ساختمان موزه ارتباطات سرپا ایستاده ‌است. این موزه نخستین بار در سال ۱۳۶۹ افتتاح شد. کسانی‌ که مایل‌اند بدانند روند پیشرفت ابزارهای ارتباطی در ایران چطور بوده، بد نیست سری به این موزه در میدان مشق بزنند. نخستین باری که بنای موزه ارتباطات ساخته شد (البته در آن زمان موزه ارتباطات نبود، عمارت پست بود)، مربوط به سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۳ است که می‌گویند تنها با ۵۰۰ هزار تومان هزینه کل بنای ۱۵هزار مترمربعی با معماری نیکلای مارکف، معمار ایرانی گرجستانی، تامین شد. این بنا در سال ۱۳۸۴ نیز یک بار دیگر به صورت نهایی مرمت شده و به شکل امروزی‌اش درآمده ‌است. حالا هر کسی بخواهد از روزگار رفته نامه‌رسانی و پست و ارتباطات بداند، بهتر است به این موزه برود.

Picture5

یادآور کاخ آپادانا
ورودی ساختمان شماره ۹ وزارت امور خارجه، یعنی همان ساختمانی که توریست‌ها با آن عکس می‌گرفتند و عنوان «وزارت امور خارجه» با رنگ سفید روی کاشی‌های آبی بر بالای آن نقش بسته، یادآور معماری کاخ آپاداناست. گویا معمارها در آن زمان می‌کوشیدند «شکوه ازدست‌رفته» ایران را با الگو گرفتن از معماری باستانی، به‌ویژه معماری هخامنشی، بازسازی کنند. مطالعات سازمان زیباسازی شهر تهران در کتابچه «میدان مشق» نشان می‌دهد میرزا علی‌خان مهندس ساختمان شهربانی، بر اساس طرح‌های متداول بناهای دولتی با نمایی برگرفته از معماری دوران هخامنشی بوده ‌است. برخی به این سبک «معماری نئوکلاسیک ایرانی» هم می‌گویند. بر پایه این‌گونه از معماری، درون و سازه ساختمان بر پایه معماری مدرن طراحی شده، اما در تزیینات و نماسازی‌هایش از معماری ایران باستان بهره گرفته می‌شد. کاخ شهربانی یکی از نمونه‌های برجسته در این شیوه از معماری است. نما، سرستون‌های با نماد جانوران اساطیری، سنگ‌تراشی‌ها و نقش سربازان هخامنشی و سنگ‌نبشته‌های این ساختمان کاملا مطابق با معماری دوران هخامنشی است و از تخت جمشید الگوبرداری کرده. همان‌طور که گفته شد، حتی پلکان دوسویه سنگی این ساختمان یادآور کاخ آپاداناست. در واقع این ساختمان کامل‌ترین نمونه‌برداری از کاخ‌های پارسه و تخت ‌جمشید است. گرچه معماری کاخ شهربانی از خیابان ملل متحد در نمای غربی، خیابان فروغی در نمای شمالی و خیابان پروفسور رولن در نمای جنوبی، معماری پرکار و پرتزیینی به نظر می‌رسید، اما نمای ساختمان از داخل محوطه نمای ساده‌ای بود که در قسمتی با آجر و در بخش‌هایی با سیمان ساده و یک‌دست پوشانده شده ‌بود. این تفاوت آرایش نما در داخل و خارج بنا به همراه برخی نکات ساختمانی دیگر، نشانه‌ای از کمبود اعتبارات مالی مورد نیاز به هنگام اجرای طرح است که در این سال‌ها دولت برای سرعت و کثرت ساخت‌وسازها با آن دست‌به‌گریبان بود. کاخ شهربانی چندین بار مورد مرمت‌های جزئی قرار گرفت، اما در دو دهه اخیر ساختمان آن به دلیل مشکلات مختلف رو به فرسودگی شدید نهاد، تا این‌که در اوایل دهه ۱۳۸۰ وزارت امور خارجه آن را خریداری کرد و پس از تعمیرات اساسی، به یکی از ساختمان‌های وزارت امور خارجه و میدان مشق تبدیل کرد.

Picture4

عمارتی باشکوه زیر پوست خانه ارواح
درست روبه‌روی سردر باغ ملی، در انتهای شمالی میدان مشق، عمارتی شبیه به یک خرابه کفِ زمین نشسته ‌است. روبه‌رویش چند کلاغ جنجال به پا کرده‌اند و گربه‌ای تپل با پاهای کوتاه خیز برداشته تا سربه‌سر کلاغی بگذارد که هم‌اندازه خودش است. نه کلاغ‌ها و نه گربه‌ها نمی‌دانند روبه‌روی چه عمارتی با چه قدمتی قدم می‌زنند و ورجه وورجه می‌کنند. این‌جا عمارت قزاق‌خانه است؛ عمارتی دوطبقه که جزو اصلی‌ترین ساختمان‌های آن دوران بوده ‌است. سقف کلاه‌فرنگی آن از دور هم پیداست، پرچم ایران هم بر فراز آن در باد می‌رقصد. ظاهر متروکه‌ای دارد، پنجره‌ها یک‌ در میان یا باز هستند یا بسته و یک لنگه آن‌ها باز و یک لنگه دیگر بسته است. پنجره‌های طبقه بالایی شیشه‌هایی دارد که با وجود خاک‌گرفته بودن می‌توان تشخیص داد رنگی‌اند؛ یکی نارنجی، یکی سبز و دیگری قرمز؛ یکی مربع، یکی لوزی و دیگری مستطیل. طبقه بالا روبه‌روی پنجره تراس‌هایی قرار دارد که می‌توان حدس زد چه کاربردی داشته‌اند؛ آن زمان که سربازها مشق نظامی خود را در میدان انجام می‌دادند، صاحب‌منصبانی که برای بازدید از مراسم نظامی دعوت شده‌ بودند، به ایوان‌ها می‌آمدند و از آن‌جا مراسم را نظاره می‌کردند. معماریِ این بنا قدری متفاوت از سایر بناهای میدان مشق است. می‌گویند نوعی «شیوه معماری روسی» بوده که در آن زمان در تهران تازگی داشته و شکل متفاوتی به میدان مشق بخشیده ‌است. در اطلاعاتی که روبه‌روی عمارت قزاق‌خانه نوشته شده، این‌طور آمده که: «این بنا شاخص‌ترین بنای واقع در مجموعه میدان مشق و قدیمی‌ترینِ آن‌هاست. عمارت قزاق‌خانه از دو بخش قاجار و پهلوی تشکیل شده‌ است.» ظاهرا این بنا در دوره قاجاری چندین بار مورد تغییر و تحول قرار گرفته تا بالاخره به شکل ساختمان امروزی درآمده ‌است. در سال ۱۲۷۱ نیز که مربوط به سال‌های پایانی حکومت ناصرالدین‌شاه است، بخش پهلوی ساختمان به مرور ساخته می‌شود. این ساختمان در حقیقت تلفیقی از معماری ایرانی و اروپایی است. در کتاب «میدان مشق» که از مجموعه مطالعات سازمان زیباسازی شهر تهران است، این‌طور آمده که نام این عمارت یعنی «قزاق‌خانه» با شیوه معماری‌اش هم‌خوانی دارد. کاربرد پله‌های عریض و کم‌ارتفاع اگرچه قبل از این در ایران به کار می‌رفت، اما در معماری شهر تهران تازگی داشت. شاید بتوان گفت عمارت قزاق‌خانه نخستین ساختمان اداری دولتی در ایران است که به شیوه معماری اروپایی، آن هم از نوع روسی، در ایران احداث شده‌ است؛ طرحی که بعدها در ساختمان‌هایی مانند اداره ثبت اسناد و اداره نظمیه تهران با کمی تفاوت به اجرا درآمد. عمارت قزاق‌خانه از شمال به محوطه وسیعی ختم می‌شد که فاصله زیادی با کوچه برج نوش (سرهنگ سخایی فعلی) داشت. علاوه بر عمارت اصلی، بناهای دیگری نیز در داخل محوطه مستقر بودند که به انبار مهمات، کالسکه‌خانه، اصطبل و سربازخانه اختصاص داشتند. دورتادور میدان هم با دیوار آجری و طاق‌نما محصور بود. گفته‌اند هر روز سرکردگان عالی‌مقام نظام، همچون محمدخان سپهسالار یا شاهزاده حمزه میرزا حشمت‌الدوله و دیگران که مقام بالای فرماندهی داشتند، به این میدان می‌آمدند و ناظر بر اعمال سربازان می‌شدند. ناصرالدین ‌شاه هم هفته‌ای یک بار در بالاخانه قزاق‌خانه از رژه قشون سان می‌دید. اما به مرور با کم‌رنگ شدن قدرت قاجار، نقش میدان مشق هم کم‌رنگ شد، تا جایی‌ که دیگر به پاکیزگی آن هم اهمیت چندانی داده نمی‌شد. بعدها که رضا شاه به عنوان شاهی رسید، سعی کرد این میدان و این عمارت را هم زنده کند. اما عمارت قزاق‌خانه هنوز به مثابه خانه ارواح است و نیاز دارد به آن رسیدگی بیشتری شود؛ البته از سمت راست به نظر می‌رسد تعمیراتی در آن صورت گرفته و گویا مرمت آن در حال انجام است. از سال ۱۳۸۰ نیز دانشگاه هنر تملک این عمارت را در اختیار گرفت. اکنون که کلاغ‌ها و گربه بازیگوش روبه‌روی این عمارت جنجال می‌کنند و از در و دیوار آن بالا می‌روند، قطعا نمی‌دانند از دیوار عمارتی بالا می‌‌روند که بیش از یک قرن عمر دارد و روزگاری محل سان دیدن از قشون نظامی بوده ‌است.

Picture3

پیاده‌روی در کوشک مصری تا توپ مروارید
«کوشک مصری»؛ این نامی است که روی دیوار آجری با پلاک آبی نوشته شده. درست در امتداد عمارت قزاق‌خانه، عمارت دیگری قرار دارد که اجازه ورود به آن نیست. بیرون آن روی تابلوی توضیحات نوشته: «باشگاه افسران». از بیرون می‌توان داخل حیاط را دید، توپ بزرگ آهنیِ قدیمی در میان درختان سرسبز و گل‌های رنگارنگ به سمت بیرون نشانه رفته که خودش نام و نشان و حکایتی دارد. نگهبان اجازه ورود نمی‌دهد، نامه می‌خواهد. اجازه عکاسی هم نمی‌دهد، اما می‌گوید: «این‌جا دیگر باشگاه افسران نیست. وزارت امور خارجه این ساختمان را هم خریده و الان هم یکی از ساختمان‌های وزارت‌خانه است.» بیرون ساختمان، روی تابلوی اطلاعات نوشته شده: «در سال ۱۳۱۶ شمسی بازرسی امور مالی ارتش، مامور به احداث باشگاه افسران می‌شود. محل احداث ساختمان را در شمال شرقی میدان مشق، هم‌جوار با سایر ساختمان‌های نظامی در غرب عمارت قزاق‌خانه در نظر گرفتند. طراح ساختمان، گابریل گورکیان، همان طراح وزارت امور خارجه است، اما او فرصت نظارت بر اجرای طرح را نیافت و وارطان هوانسیان، دیگر معمار ارمنی‌تبارِ ایرانی، این ساختمان را به پایان رساند.» ظاهرا باشگاه افسران یک عمارت چهارطبقه است. نمای آن ترکیبی از سطوح آجری و سنگی است. اما استفاده از ستون‌های دوقلو و افراشته سنگی در ایوان‌های طرفین سردر ورودی و بهره‌گیری از الواح کاشی رنگین که به صورت نواری افقی در نمای ساختمان به کار رفته‌اند، از گرایش این طرح به تاریخ و هویت معماری ایرانی در قالب طرحی مدرنیست حکایت دارد. در ابتدا به آن «کانون افسران» می‌گفتند، اما بعدا نام «باشگاه افسران» را روی آن گذاشتند. ساختمان مربوط به دوره رضا شاه است و اکنون با نام «ساختمان شماره ۷ وزارت خارجه» شناخته شده و مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. می‌گویند فضل‌الله زاهدی ملقب به بصیر دیوان مأمور ساختن این باشگاه شد. او بعد از کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ و ۱۳۳۳ نخست‌وزیر ایران نیز بود. در واقع او همان کسی بود که جای محمد مصدق را به عنوان نخست‌وزیر گرفت. بنا بر شواهد تاریخی او پس از کودتا دولت تازه‌اش را هم در همین مکان، یعنی باشگاه افسران، تشکیل داده ‌بود. باشگاه افسران شاهد رویدادهای مهمی بوده، یک بار حضور محمد مصدق بعد از کودتا در آن بوده که زاهدی با او در همین باشگاه افسران دیدار کرده و گفت‌وگویی داشته و در آن دیدار از مصدق درخواست کرده خودش از نخست‌وزیری کناره‌گیری کند. رویداد مهم دیگر هم مربوط به امام خمینی(ره) می‌شود که می‌گویند پس از رخدادهای خرداد ۱۳۴۲ دستگیر و ابتدا به بازداشتگاه «باشگاه افسران» فرستاده شده‌‌اند، اما غروب روز بعد به زندان قصر تهران منتقل می‌شوند. توپی که در میان حیاط این ساختمان قرار دارد، همان «توپ مروارید» معروف است؛ یک توپ نظامی بزرگ که در میدان ارگ تهران روبه‌روی نقاره‌خانه قدیم جای داشته و بعدها به محوطه ساختمان باشگاه افسران وزارت جنگ در شمال میدان مشق آورده می‌شود. برخی می‌گویند چون چند رشته مروارید به دهانه توپ آویزان بوده، به آن توپ مروارید می‌گفتند. می‌گویند فتحعلی ‌شاه دستور ساخت توپ مروارید را داد و نوشته برجسته حک‌شده در داخل ترنج روی توپ نام سازنده آن را که یک ریخته‌گرِ نام‌دار اصفهانی است، به نام استاد اسماعیل ریخته‌گر نشان می‌دهد. آن‌طور که می‌گویند، باشگاه افسران یک عمارت تشریفاتی تمام و کمال است که تا زمان انقلاب اسلامی در اختیار ستاد ارتش بود و پس از آن برای استقرار دفتر رئیس‌جمهوری کاملا بازسازی شد، اما درنهایت ساختمان بازسازی‌شده برای بهره‌برداری در اختیار وزارت امور خارجه قرار گرفت. به این ترتیب، همان‌طور که نگهبان دم در هم گفت، حالا فقط نامی از باشگاه افسران باقی مانده و آن توپ مرواید هم صرفا یاد و خاطره‌ای از باشگاه افسران است. حدفاصل عمارت قزاق‌خانه تا باشگاه افسران در خیابان کوشک مصری تنها چند قدم است، اما تاریخ در همین فاصله‌های کوتاه رقم می‌خورد و سرنوشت ملت گاهی به‌کلی دگرگون می‌شود.

Picture2

موزه‌ای برای همیشه
روزی پنج هزار نفر از مردم تهران در میدان مشق جمع شدند و به دار آویختن میرزا رضا عقدایی معروف به میرزا رضا کرمانی، قاتل ناصرالدین ‌شاه، را تماشا کردند. می‌گویند دو روزِ تمام جسد او بر دار ماند تا همه ببینند و احتمالا درس عبرت بگیرند. زمانی دیگر شیخ فضل‌الله نوری در همین میدان به دار آویخته شد. میدان مشق جایی تنها برای رژه ارتشی‌ها و نظامی‌ها نبود؛ این‌جا یک موزه از انبوه خاطرات تلخ و شیرین است. زمانی هم «طرح بزرگ‌ترین مجموعه موزه آسیا» برای همین میدان مشق مطرح شد. بنا بر برخی اخبار غیررسمی، در سال‌های آغازین دهه ۸۰ طرحی در دولت تصویب شد که با گسترش موزه ملی ایران در گستره‌ای ۲۸ هکتاری، این منطقه به بزرگ‌ترین موزه آسیا و یکی از پنج موزه بزرگ جهان تبدیل شود. بر پایه این طرح، علاوه بر این‌که آثار تاریخی و فرهنگی در ساختمان‌های میدان مشق به نمایش درمی‌آید، این میدان می‌تواند خودش موزه معماری ایران در دوره گذار از دوره سنتی معماری به دوران مدرن آن باشد. فضای نمایشی این مجموعه بیش از ۴۱ هزار متر مربع برآورد می‌شود که دربرگیرنده فضای موزه‌ها، اداری، خدماتی و پشتیبانی خواهد بود. با پیاده‌سازیِ این طرح، مجموعه میدان مشق در کنار موزه‌های بزرگی چون موزه بریتانیا، موزه لوور، موزه آرمیتاژ و موزه متروپولیتن نیویورک جای خواهد گرفت. جایی که زمانی برای حفاظت و دفاع از شهر و در قالب یک پادگان نظامی ساخته شد، اکنون به موزه خاطره‌ها تبدیل شده‌ است. تاریخ شهادت می‌دهد که میدان مشق تنها یک میدان نظامی نبود، بلکه بخشی از اوقات فراغت مردم شهر را هم پر می‌کرد و از فضای گسترده و بازِ آن استفاده‌های متعددی می‌شد. این‌جا مربع خاطرات است و تا همیشه مربع خاطرات باقی خواهد ماند؛ این‌جا میدان مشق است.

Picture1

موقوفه‌ای در هیاهوی طوطی‌ها

تنها کلاغ‌ها نیستند که در میدان مشق قیل و قال می‌کنند، طوطی‌های خوش‌رنگی هم هستند که گاهی می‌توان امتداد دم‌های باریک و درازشان را آویزان از شاخه‌های لخت درختان محوطه میدان مشق دید. دیدنی‌ها و خاطرات میدان تمامی ندارد. تازه از کوشک مصری به سمت جنوب شرقی میدان می‌توان ساختمان‌های دیگری دید که اهمیتشان اگر بیشتر از وزارت امور خارجه نباشد، کمتر هم نیست. نمونه‌اش همین کتاب‌خانه و موزه ملی ملک است که ظاهرش شبیه به کتاب‌خانه نیست؛ یعنی دست‌کم معماری‌اش خیلی با معماری ساختمان‌های آن محوطه تفاوت دارد. ورودی موزه ملک شبیه به ورودی یک مسجد یا یک جای زیارتی است، که البته بی‌دلیل هم نیست. آن‌طور که می‌گویند، در سال ۱۳۱۶ حسین آقا ملک این موزه و کتاب‌خانه را تاسیس و درنهایت آن را به همراه املاک و مستغلاتش وقف آستان قدس رضوی کرد. پس بی‌دلیل نیست که معماری ورودی آن نیز شبیه به اماکن زیارتی باشد. در تابلوی ورودی این موزه نوشته شده: «این بنا در سال ۱۳۷۵ شمسی در مجموعه میدان مشق ساخته شده ‌است. محل احداث ساختمان قبل از آن قسمتی از باغ وزارت امور خارجه بود و قبل از شکل‌گیری وزارت امور خارجه، باغ ملی در این محل قرار داشته ‌است.» سال ۱۳۲۳ بوده که حاج حسین‌آقا ملک این بخش از اراضی باغ ملی را برای توسعه کتاب‌خانه و موزه ملک، وقف آستانه حضرت رضا(ع) کرد، اما این نیت واقف ۵۲ سال بعد و پس از انقلاب اسلامی به اجرا درآمد و آستان قدس رضوی به‌ عنوان متولی موقوف ملک این امکان را یافت که از سال ۱۳۶۴ عملیات احداث کتاب‌خانه و موزه ملک را در این محل آغاز کند و در سال ۱۳۷۵ آن را به اتمام برساند. طراحی بنا را به فردی به نام رضا دیشیدی سپردند؛ معماری که به ساختن بناهای مذهبی تسلط دارد. البته بعد از ساخت در چند مرحله در طرح اولیه تغییراتی داده شد تا به صورت فعلی درآمد. اما حاج حسین‌آقا ملک چه کسی بود؟ طبق اطلاعات موجود در ورودی این کتاب‌خانه، او یکی از تجار صاحب‌نام ایرانی بود که علاقه‌مندی فراوانی به جمع‌آوری نسخه‌های خطی، سکه، اسکناس، تابلوهای نقاشی، کتاب‌های چاپ سنگی، تمبر، فرش و آثار خوش‌نویسی داشت. گویا ابتدا تمامی آثار را در خانه شخصی خود که در بازار بین‌الحرمینِ تهران قرار داشت، جمع‌آوری و نگه‌داری می‌کرد. در سال ۷۵ این مجموعه از بازار تهران به ساختمان فعلی در میدان مشق منتقل شد تا طالبان علم و هنر از این گنجینه گران‌بها بهره ببرند. در مورد ساختمان موزه باید گفت این ساختمان دارای دو طبقه اصلی و یک زیرزمین است، اما در برخی از بخش‌ها تعداد طبقات آن به شش طبقه هم می‌رسد. طرح از یک محور میانی رو به خیابان و دو بازوی کناری که در شمال و جنوب محور میانی قرار گرفته‌اند، شکل گرفته ‌است. به‌هرحال زمانی چند صد اصله درخت در همین محوطه جا خوش کرده‌ و پارکی را شکل داده ‌بودند که به آن باغ ملی می‌گفتند. از آن درختان اکنون تنها چند درخت باقی مانده و از آن باغ تنها نامش؛ بااین‌حال خاطراتش می‌تواند هنوز هم زنده باشد.

برچسب ها: ,
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟