تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۳/۲۲ - ۰۷:۰۰ | کد خبر : 3146

معرفی کتاب

تاریخچه رمان پلیسی فریدون هویدا ترجمه مهستی بحرینی نشر نیلوفر ابراهیم قربان‌پور فضای نشر در ایران برای ما پلیسی‌خوان‌ها آن‌قدرها فضای گشوده‌ای نیست. کتاب‌های پلیسی نه می‌توانند شبیه نمونه‌های سانتی‌مانتال باب روز این روزها محبوب عامه کتاب‌خوان‌ها شوند و نه می‌توانند طبقه روشن‌فکرتری را به خود جلب کنند که خواندن رمان پلیسی را کسر شأنش […]

تاریخچه رمان پلیسی
فریدون هویدا
ترجمه مهستی بحرینی
نشر نیلوفر
ابراهیم قربان‌پور
فضای نشر در ایران برای ما پلیسی‌خوان‌ها آن‌قدرها فضای گشوده‌ای نیست. کتاب‌های پلیسی نه می‌توانند شبیه نمونه‌های سانتی‌مانتال باب روز این روزها محبوب عامه کتاب‌خوان‌ها شوند و نه می‌توانند طبقه روشن‌فکرتری را به خود جلب کنند که خواندن رمان پلیسی را کسر شأنش می‌داند بی‌آن‌که در نظر بگیرد همان نویسندگان محبوبش ممکن است چه ستایش‌ها از رمان پلیسی کرده باشند. به‌هرحال در این فضا نشر کتاب فریدون هویدا، آن هم با ذکر نامش روی جلد غنیمت بزرگی است.
فریدون هویدا برای بیشتر ایرانی‌ها نام غریبه‌ای نیست. ایرانی‌الاصل فرانسه‌زبانی که رمان «قرنطینه»‌اش هنوز هم کم‌وبیش قابل دفاع به نظر می‌رسد، اما خواندن «تاریخچه رمان پلیسی» او تا پیش از آن لذتی دور از دسترس به نظر می‌رسید. هویدا یک شیفته رمان پلیسی است که در این کتاب مشخصا از عشقش می‌گوید. کار او یک پژوهش دانشگاهی جدی نیست، بلکه دقیقا به‌عکس مروری است بر خاطرات او از خواندن آثار محبوبش و دسته‌بندی کردن آن‌ها به روشی که به نظر خودش معقول می‌رسد و بس. مقدمه ستایش‌‌آمیز ژان کوکتو در ابتدای کتاب هم دقیقا در ستایش معشوق مشترکی است که هویدا و کوکتو هر دو دل در گروش داشتند؛ رمان پلیسی.
حسن بزرگ کار هویدا آن است که تنها به شاخص‌ترین چهره‌های رمان پلیسی که همه جا از آن‌ها سخن می‌رود، قناعت نمی‌کند و به نویسندگان و کارآگاه‌هایی می‌پردازد که فقط یک پلیسی‌خوان حرفه‌ای ممکن است با نام آن‌ها آشنا باشد. هویدا از قضا گاه با نویسندگان محبوب این ژانر که چندان مورد پسندش نیستند، بی‌رحمانه برخورد می‌کند. چندان نظر مساعدی درباره آگاتا کریستی ندارد و درباره پاتریشیا های‌اسمیت با زبانی پرطعنه حرف می‌زند و گراهام گرین را از مسندی که کتاب‌های کلاسیک برایش در نظر گرفته‌اند، پایین می‌کشد. درعوض نویسندگان گمنامی را به عرش می‌برد که لااقل در فضای فارسی‌زبان کمتر شناخته شده‌اند.
ترجمه مهستی بحرینی ترجمه خوب، روان و قابل دفاعی است که کتاب را همان اندازه که انتظار می‌رود، خواندنی حفظ می‌کند، اما گاه مخاطب را با ترجمه‌هایی از آثار خاص روبه‌رو می‌کند که حتی اگر هم درست باشند، غریبه به نظر می‌رسند. این‌که او نداند یا نخواهد بنویسد که کسی که او «بورگز» ترجمه‌اش کرده است، همان «بورخس» محبوب ایرانی‌هاست، یا فیلمی که هیچکاک از کتاب «از میان مردگان» بوآلو و نارسژاک اقتباس کرده است، به «سرگیجه» شناخته می‌شود، نه «حال به‌هم‌خوردگی» کمی به کلیت ترجمه آسیب‌زده است. بااین‌حال مطمئنا پلیسی‌خوان‌ها قدر مترجمی مانند او و انتشاراتی مانند نیلوفر را می‌دانند که در این بازار نحیف یکی از کتاب‌های جذاب درباره این ژانر را در اختیار آنان قرار داده است.

شماره ۷۰۹

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟