تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۸/۲۰ - ۰۸:۲۱ | کد خبر : 1323

مهمانان ناخوانده

چگونه نقش اصلی فیلم «شغل ایتالیایی» به مینی ماینر رسید؟ نوید حمیدی تا صحبت از ماشین می‌شود ناخودآگاه انگشت اشاره‌مان را به سمت ماشین‌های حساس و گران‌قیمت آلمانی و ایتالیایی دراز می‌کنیم و با به به کردن و تعریف‌های معمول، ارادتمان را به آن‌ها نشان می‌دهیم. گاهی هم در این میان به فرانسوی‌ها سر می‌زنیم […]

چگونه نقش اصلی فیلم «شغل ایتالیایی» به مینی ماینر رسید؟

نوید حمیدی

تا صحبت از ماشین می‌شود ناخودآگاه انگشت اشاره‌مان را به سمت ماشین‌های حساس و گران‌قیمت آلمانی و ایتالیایی دراز می‌کنیم و با به به کردن و تعریف‌های معمول، ارادتمان را به آن‌ها نشان می‌دهیم. گاهی هم در این میان به فرانسوی‌ها سر می‌زنیم و از ماشین‌های عجیبشان، با اسامی عجیب‌تر استقبال می‌کنیم. اما نه؛ یک لحظه صبر کنید. الان در دهه ۶۰ میلادی زندگی می‌کنیم و انگار انگلیس‌ها از خواب خرگوشی بیدار شده‌اند. خبرهایی از گوشه و کنار می‌آید که یک برند از بریتانیا می‌خواهد در دنیا سروصدا کند و رقیب آلمان‌ها و ماشین محبوب فولکس واگن یعنی بیتل جذاب و دوست داشتنی شود و بازار فروش‌اش را بدجور کساد کند و آلمان‌ها را از کار اندازد. خبر خنده‌داری است و سال‌ها می‌توانیم از این انگلیسی‌های مغرور و پرمدعا؛ تشکر کنیم که در تیتر خبرهای روزنامه‌ها جاخوش کردند و سوژه به دستمان دادند.
برای انگلیسی‌ها همه چی به سرعت انجام شد. کوتاه نیامدند و واقعا ساخته شد. در دهه ۵۰ میلادی، لئونارد لورد از مدیران BMC به دنبال ساخت محصولی بود که توان رقابت با فولکس واگن بیتل را داشته باشد و بدجور کلِ آلمان‌ها را بخواباند و انتقام باخت تیم‌های انگلیسی از آلمان‌ها را در میدان دیگر بگیرد؛ به‌خصوص لیورپول! او مدام به طراحان خود تاکید می‌کرد که این نکات را رعایت کنند و یادشان نرود که به دنبال چه کاری هستند. ماشینی با ابعاد کوچک، مصرف بنزین کم، موتوری چابک و از همه مهم‌تر زیبایی که بتواند بیتل آلمانی را به جاده خاکی بفرستد و خودش در صدر فروش قرار بگیرد. این بلندپروازی مدیران این کمپانی انگلیسی دور از ذهن بود. مسیر آغاز ساخت این موش انگلیسی زرد و آبی و قرمز از مرحله کاغذ و مداد و خودکار به تولید رسید و تا آن‌جا جلو رفت که در دهه ۹۰ میلادی، اتکینسون کمدین نقش مستربین از بینِ تمامی ماشین‌ها این ماشین را انتخاب می‌کند و بر فروش این ماشین در این دهه نقش مثبت ایفا می‌کند.
طراحی این ماشین از شیوه‌‌ای در صنعت هواپیماسازی با نام Monocoque Shell الهام گرفته که در آن، اتصالات ماشین برای افزایش جای بیشتر سرنشینان از رو بسته شده و فاقد سازه داخلی است. نسل اول هرچه تلاش کرد به در بسته خورد و سال‌ها فروش زیر قیمت بازار را تجربه کرد و سود رسان نبود. نسل دوم اما با فیلم «شغل ایتالیایی» جان گرفت و دیده شد، شناخته شد، برایش فرش قرمز پهن کردند، تحویلش گرفتند، در آگهی‌های تلویزیونی در کنار مردان و زنان شیک‌پوش دیده شد و تبدیل به ستاره تازه دنیای سینما شد. اما گاهی برای کنجکاوی بیشتر در محافل عمومی کمتر حضور پیدا می‌کرد. این کار باعث دیده شدن رفقایش از جمله استون‌مارتین هم شد و آن‌ها را مشهورتر کرد. رفته رفته فروشش چنان اوج گرفت که مدیران ارشد را انگشت به دهان گذاشت و هاج و واج این صحنه را نگاه می‌کردند و سیلی به خودشان می‌زدند که خواب هستند یا بیدار! خوشحال بودند و این موفقیت برایشان تمامی نداشت.
در فیلم‌های تلویزیونی انگلیسی زبان نیز هرجا مینی حضور پیدا می‌کرد باید در ادامه فیلم یک صحنه تعقیب و گریز می‌دیدیم و همین‌طور هم می‌شد و زیاد منتظرمان نمی‌گذاشتند. مینی کم‌کم به شخصیت ثابت فیلم‌های تلویزیونی تبدیل شده بود و آلمان‌ها در آن سو؛ با ب.ام.و و مرسدس بنز به دنبال رقابت بودند و فهمیدند این انگلیسی‌ها را باید جدی گرفت. شاید نقشی که مینی در سریال‌سازی پلیسی/ ماجراجویی آن دهه در شبکه‌های مهم اروپایی ایفا کرد را نتوان نادیده گرفت.

شغل ایتالیایی، فیلم دهه شصتی
دزدی‌های پرزرق و برق فیلم‌های امروزی از بانک‌ با نهایت سیستم‌های امنیتی و جادوی جلوه‌های‌ویژه با صحنه‌های حیرت‌آور بدلکاری در تعقیب و گریزها ماشین‌ها را فراموش کنید. خلاقیت به خرج دهید و ذهنتان را آماده کنید. مینی به میدان آماده تا چهار میلیون دلار شمش را برای گروهی خلافکار به دست آورد و آن‌ها را در این راه موفق کند. به آن‌ها گفته روی من حساب کنید و خیالتان راحت. شخصیت‌های فیلم دزدی‌های دقیق و حساب‌شده‌شان را انجام می‌دهند و در این بین حتی قطره خونی از دماغ کسی نمی‌ریزد. مینی خودش را آماده کرده تا از راه برسند و آن‌ها را ثروتمند کند. این فیلم تمام کلیشه‌های آن روزهای سینما را کنار زد و ساب ژانری جدید را رشد و پرورش داد. فیلمی که جذابیت صحنه‌ها را به کف خیابان و نبرد بین ماشین‌ها کشاند و از گلوله و اسلحه خودش را جدا کرد. روندی که در سال‌ها قبل از ساخت این فیلم هرچند اندک شروع شده بود و با فیلم «شغل ایتالیایی» بیشتر دیده شد. شخصیت‌ها آن‌چنان دقیق مهره‌ها را کنار هم می‌چینند و غافل‌گیرت می‌کنند که از دیدنش هیجان‌زده می‌شوی. این فیلم، همان فیلمی است که فرصت نفس‌کشیدن را به شما نمی‌دهد و یک‌نفس تا آخر فیلم نگهتان می‌دارد. برخلاف نسخه بازتولید آمریکایی آن در دهه اخیر، نسخه اول آن در ۱۹۶۹ میلادی با مینی‌ماینرهای سه رنگ پرده‌ها را تسخیر کرد و به وجه ماشین‌های بریتانیایی و صنعت ماشین‌سازی این جزیره پرمُدعا رونقی تازه داد.
فیلم «شغل ایتالیایی» قواعد این ژانر را به بازی گرفت و آن‌قدر ادامه داد تا کارگردان‌ها و نویسندگان تازه کار برای دیده شدن هنرشان به این ژانر روی‌ آوردند. ژانری مختص به کلاه‌برداری و دزدی‌هایی که با استفاده از نقشه‌های یک شخص اصلی به‌عنوان مغز متفکر گروه و گردآوری نخبه و استعدادها در زمینه‌های مختلف جلو می‌رود.

مینی‌ماینر، جریان‌ساز چابک
تا قبل از فیلم «شغل ایتالیایی» در سال ۱۹۶۹، شخصیت‌های منفی فیلم‌های آن دوران با استفاده از ماشین‌های قلچماق و عریض و طویل عموما آمریکایی دست به دزدی می‌زدند و هرچه ماشین بزرگ‌تر، گروه و نقشه آن‌ها هم مهم‌تر و بااهمیت‌تر. تصویری همیشگی که با شلیک گلوله در ابتدای فیلم آغاز می‌شد و با شلوغ کاری و گروگان‌گری و قتل ادامه پیدا می‌کرد و جلوتر می‌رفت. اما «شغل ایتالیایی» نشان داد کمی تیزهوشی لازم است تا قُلدر معابی! نیازی به چهره‌های زخمی و آدم‌های از زندان برگشته لزوما نیست و همه چیز به مغزمان برمی‌گردد تا قد و هیکل و زور بازو. می‌شود از پاستوریزه‌های دانشگاه و دوران دبیرستان یا همسایه هم استفاده کرد که بزرگ‌ترین خلاف سنگین‌شان در کل زندگی پیچاندن مدرسه و غیبت کردن بوده است.
«شغل ایتالیایی» در میان تمام این فیلم‌ها نور بالا می‌زند و اعلام می‌کند من را ببینید! مغزتان را بکار بندازید و شهر را به هم نریزید. آرام و بی‌صدا هم می‌شود در شهر میلیون دلار به دست آورد. می‌شود قلاب را به ذهن تماشاگر چسباند و او را اسیر خود کرد. این‌طوری باید فیلم ساخت! صدای بلند این فیلم، فرمول تازه‌ای در دل ساب ژانرها ایجاد کرد و به جریان‌سازی تازه تبدیل شد. شخصیت‌های فیلم به هنر مینی چشم دوختند و از هرجا که فکرش را بکنی راه برای فرار کردن پیدا می‌کنند و زمین و هوا برایشان معنی ندارد.
در لابه‌لای تولد ساب ژانرهای کوچک‌تر نیز می‌توان به Caper اشاره کرد. دسته فیلم‌هایی که کمتر در آن به نقشه و تلاش و برنامه‌های ماموران پلیس برای دستگیری دزدان باهوش اشاره می‌شود و بیشتر با تمرکز بر برنامه‌ریزی دقیق و ریاضی‌گونه دزدها و فرار موفق آن‌ها داستان را پیش برده و از گره‌های عاطفی هم بهره می‌گیرد.
تولیدات تلویزیونی بریتانیا افزایش یافت و به طرز چشمگیری این فیلم را همه به‌عنوان مبدا انتخاب می‌کردند. با بودجه اندک سه میلیون دلاری‌اش در آن زمان چنان با هنر پیتر کالینسون به‌عنوان کارگردان و تروی کندی مارتین به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس خوب کار کرد که به فروش قابل توجهی دست یافت. نسخه جدیدتر این فیلم در سال ۲۰۰۳ ساخته شد و قبل از آن در سال ۲۰۰۱ در فیلم ocean eleven این سبک، مورد بازتولید قرار گرفت و تا حدودی به نتیجه‌ای موفق دست یافت. حالا باید منتظر ماند و دید آیا مینی‌ماینر در دهه حاضر دوباره می‌تواند موفقیت دهه ۶۰ میلادی خودش در سینما را تکرار کند یا نه؟ آیا شاهد بازگشت مینی خواهیم بود؟

شماره ۶۸۴

خرید نسخه الکترونیک

کتابفروشی الکترونیک طاقچه

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟