تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۵/۲۶ - ۰۸:۱۱ | کد خبر : 7955

نقش خط مار

در باب راست و دروغ بردارها و اعدادی که می بینیم سیدمهدی احمدپناه ابراهیم قربان پور از همان روزی که سر کلاس درس معلم آن خطوط را روی تخته کشیده و بر یک محور حرف x را و برمحور دیگر حرف Y را نوشت، باید حدس می‌زدیم که قرار است زندگی ما بر مبنای این […]

در باب راست و دروغ بردارها و اعدادی که می بینیم

سیدمهدی احمدپناه

ابراهیم قربان پور

از همان روزی که سر کلاس درس معلم آن خطوط را روی تخته کشیده و بر یک محور حرف x را و برمحور دیگر حرف Y را نوشت، باید حدس می‌زدیم که قرار است زندگی ما بر مبنای این دو متغیر مجهول الهویت، بالا و پایین شود. اما خب بچه بودیم، حدس نزدیم.
آن روزی که آن صاحب مقام آمد و در تلویزیون خطوطی را نشانمان داد و گفت این شاخص فلاکت شماست و با بالا و پایین شدنش، شما کمتر و بیشتر مفلوک می‌شوید، باید حدس می‌زدیم که همیشه بالای آن شاخص نمی‌مانیم و روزی می‌افتیم در میانه پایین خط و دستمان به خود خط هم نمی‌رسد. اما خب ساده بودیم، حدس نزدیم.
آن روزی که آن یکی آمد و در همان رسانه محترم تعدادی نمودار نشانمان داد و گفت ببینید که زندگیتان از زمانی که من آمده‌ام، چقدر بهتر شده و ما نمی‌فهمیدیم پس چرا بهتر شدن را حس نمی‌کنیم و آن دیگری به آن نمودارها گفت «نقش خط مار» باید حدس می‌زدیم که این نقوش سفره‌مان را بزرگتر از آنچه هست نشان می‌دهد اما خب جوان بودیم و امیدوار، حدس نزدیم.
امروز که هر سو را نگاه می کنیم یک نمودار مانند مار خودش را به پاچه شلوارمان می‌رساند و با صمیمیت خاصی وارد پاچه شلوارمان می‌شود و شیب برخی از این نمودار‌ها مثل نمودار رشد قیمت دلار و ارز و خانه و خوراک روزانه، فشار بی‌امانی به دوخت شلوارمان می‌آورد، باید حدس بزنیم که این شلوار بیش از این دوام نخواهد آورد و روزی پاره خواهد شد، اما خب حدس نمی زنیم. گرفتار پر کردن همان سفره کوچک هستیم و البته دیگر جوان نیستیم.

من نمودار نیستم
پیچیده به بالای خط خود خطم

دنیای حقیر شما به من ربطی ندارد

پایان‌نامه دوره کارشناسی من شامل دو بخش نظری و عملی بود. بخش نظری پایان‌نامه عبارت بود از ترجمه چند فصل از یک کتاب که بنا بود در آخر به نام استاد درس چاپ شود. بخش عملی عبارت بود از رجوع مکرر به آزمایشگاه و به دست آوردن تعداد کثیری داده عددی و تهیه نمودارهایی که قرار بود ثابت کند آن بخشِ ترجمه‌شده، در واقع ترجمه نشده و حاصل زحمات شخص استاد مربوطه در آزمایشگاه است. از آن‌جا که رشد و اعتبار استاد مذکور، نه آن زمان و نه بعدتر، جایی در سیاهه نگرانی‌های زندگی‌ام نداشت، به جای گذراندن روزهای متمادی در آزمایشگاه، دو روز را از صبح تا شب، پای لپ‌تاپ، صرف عددسازی دقیق و بی‌نقص کردم. با دقتی مثال‌زدنی، طوری که مقدار خطا کمتر از حد معقول نباشد، تعداد داده‌های پرت آن‌قدر باشد که در یک کار آزمایشگاهی منطقی به نظر برسد، مقدار رگرسیون شبیه نمودار ایده‌آل نباشد و در عین حال با برون‌یابی نمودار بتوان به نتیجه مطلوب رسید. طبیعتا استاد می‌دانست که در تمام این مدت یک بار هم وارد آزمایشگاه نشده‌ام، اما در مقابل نمودارهایی به آن دقت، می‌شد از مختصری تنبلی صرف‌نظر کرد، خاصه که به بهترین شکل ممکن به کار کتاب آینده هم می‌آمدند.
در آخر کار چند نمودار، با بهترین کیفیت ممکن موجود بودند. فقط یک ایراد کوچک وجود داشت. نمودارها به هیچ چیز مادی در جهان خارجی دلالت نمی‌کردند. با مختصری مسامحه می‌شود این فریب را به بیشتر نمودارهایی که هر روز سیاستمداران و اهالی اقتصاد به خورد ما می‌دهند، تعمیم داد. به همین روندِ رو به رشدِ عجیب و غریب سهام شرکت‌ها در بورس نگاه کنید. فلان شرکت تولید ماکارونی که روی زمین تشکیل شده است از یک سوله و دو سه دستگاه آلمانی دهه ۷۰ میلادی یا بهمان پتروشیمی که در جهان واقعی چیزی بیشتر از یک زمین حصارکشی‌شده و یک تابلوی «این مجموعه به همت والای آقای چی‌چی‌زاده کلنگ‌زنی شد» نیستند، در بورس و در جهان نمودارها می‌توانند بیشتر از خودروسازی تویوتا رو به ترقی باشند. نمودارها بیشتر از آن‌که برای کشف حقیقت به کار بیایند، ابزارهایی برای اثبات ادعا هستند و از این نظر انعطاف بی‌نظیری دارند. یک مدیر می‌تواند به‌سادگی برای پوشاندن ضعف‌هایش به جای استفاده از نمودار فراوانی ساده از فراوانی تجمعی استفاده کند و لااقل در مقام تصویر چندان بی‌کفایت به چشم نیاید. اگر به اندازه کافی خلاق باشید، برای اثبات هر ایده‌ای نموداری هست. کافی است آن را پیدا کنید.

دوم
عددها را به زباله‌دان بیندازید

نمودارها در آغاز جدی شدنشان در سده پیش، بسیار معصوم‌تر از چیزی به نظر می‌رسیدند که امروز ثابت‌شده هستند. پیشینه درازمدت نمودار را به خطوط باستانی بازمی‌گرداندند که به جای استفاده از مثلا عدد ۲۵ از ۲۵ تا نماد یکی، مثلا ۲۵ تا خط، استفاده می‌کردند. این شیوه شبه‌نمودار با پیدایش نمادگذاری مختصر و کارآمد عدد فراموش شد. رواج استفاده از نمودار در سده پیشین را به اقتصاددانان و فعالان سیاسی‌ای نسبت می‌دهند که معتقد بودند اعداد و ارقام و جدول‌ها برای عامه مردم گیج‌کننده هستند و آن‌ها را فریب می‌دهند و دنبال ابزاری می‌گشتند که بتواند برای مخاطبانِ عمدتا بی‌سواد هم معنی‌دار باشد. نمودار تا حدود زیادی این خواسته را برآورده می‌کرد. در حقیقت نمودار رجعت مجددی بود به دوران پیشاعددی. اعداد بیش از حد انتزاعی هستند و به نظر می‌رسید که عملا نسبتی با جهان واقعی ندارند. اگر کمی با ژاک لکان، روان‌کاو فرانسوی، شوخی کنیم، اعداد احتمالا متعلق به نظم نمادین هستند، اما نمودارها در مقابل به نظر جزئی از نظم تصویری (خیالی) می‌رسند. نمودارها انگار متعلق به دوران پیشانمادین هستند. دوران کودکی بشر که برای درک بزرگ‌تر بودن یک چیز، باید اندازه آن را به چشم می‌دید. یک عدد ۱۰ رقمی با همه ۱۰ رقمی بودنش، هیچ‌وقت نمی‌تواند کاری را بکند که یک نمودار ستونی با بلندی ستون‌هایش.
بااین‌حال، خیلی زود ثابت شد که ایراد از خود اعداد نیست. این درست که یک عدد مخفیگاه مناسب‌تری برای حقیقت است، اما نمودارها هم به اندازه کافی سوراخ‌های مخفی برای قایم کردن واقعیت دارند. احتمالا آن مروجان اولیه نمودار، بعد از دو سه دهه، اگر خودشان هم‌پیاله فریب‌کاران نشده باشند، باید از ایده اولیه‌شان پشیمان شده باشند. یک عدد لااقل به خاطر مختصری رازآمیز بودن مخاطب را وادار می‌کند تا درباره‌ مفهومش کنجکاوی کند. نمودار این توهم را ایجاد می‌کند که رازی ندارد و همه چیز را آشکارا فریاد می‌کند. این خود نمودار یا عدد نیست که فریب‌کاری می‌کند. مرجعی که عدد را اندازه می‌گیرد و نمودار را می‌کشد، ماهیت آن را تعیین می‌کند. برای فلان بانک‌دار، سهام‌دار وال‌استریت یا دولت نفت‌فروش نمودار هم همان‌قدر ابزار کشنده‌ای است که عدد.

سوم
از این‌جا که من هستم، همه خطوط دروغ‌اند

گفته‌اند که برای خود شخصیت یک داستان یا نمایش کمدی، اتفاقات معمولا تراژدی هستند. همین نسبت را با نمودارها هم می‌شود برقرار کرد. در نمودار مبتلایان کرونا، ستون جوانان معمولا کوتاه است. برای کسانی که مبتلا نیستند و این ستون کوتاه را می‌بینند، نمودار امیدبخشی است. اما برای کسی که یکی از نقاط آن ستون کوچک است، چطور؟ در نمودار مرگ‌آورترین حوادث طبیعی و غیرطبیعی معمولا اعتراضات خیابانی جایگاه نازلی دارند. اما برای کسانی که عزیزی را در این اعتراضات از دست داده‌اند، این نمودار هیچ نقطه روشنی ندارد. کافی است بهار ۹۹ را در تهران و در حالی گذرانده باشی که ارزش دارایی‌ات به یک‌باره از نصف کمتر شده است تا بدانی هیچ شیب رو به بالای هیچ نموداری چیزی از وضعیت تو نمی‌گوید. کافی است خودت پاره‌ای از یک نمودار باشی تا بدانی همه نمودارها همواره دروغ می‌گویند.

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟