سازمان بهرهوری انرژی حق دارد هی اخطار بدهد که «برق هست، اما کم است». این روزها هر چیزی را چسباندهآند تنگ این شعار «هر ایرانی، یک فیلان».
هر ایرانی، یک تلفن همراه/ هر ایرانی، یک رسانه/ هر ایرانی، یک خودرو/ هر ایرانی، یک گالن اسید/ هر ایرانی، یک اختلاس/ حالا هم که «هر ایرانی، یک کولر»
به همین خاطر است که روزهای آغاز مرداد (ببخشید، ببخشید: اَمرداد) مصرف برق در ایران رکورد زد. ما رکورد زدن را دوست داریم.
قدیمترها که اینجوری نبود. همه به ردیف میخوابیدند زیر باد یک کولر. هر وقت پدر خانواده خاموش میکرد، همه با هم خیس میشدند. (طبعا خیس از عرق). هر وقت هم روشن میکرد همه با هم صفا میکردند. باد قضیه یکی بود. اگر از آنطرف مقدار ناقابلی بوی فجیعی میآورد، بهجایش از اینور هم بوی ناجوانمردانهای به آنطرف میرفت و بالانس میشد. یکجور مبادله بو هم بود. آدمها از بوی هم بیخبر نبودند.
اصلا خیلی چیزها شریکی بود. معمولا چند نفر با هم در یک لیوان آب میخوردند و اگر کسی هم لیشو بود، بقیه با اغماض از لیش طرف میگذشتند. «هر ایرانی، یک لیوان» نداشت.
یک آلسکا یا کیم میخریدیم، دست کم دو نفری لیس میزدیم. برای رعایت بهداشت یکی از آن طرف لیس میزد، یکی هم از این طرف. ته ماجرا اتصالهایی هم برقرار میشد و نمورهای غیربهداشتی میشد. اما با هم میخوردیم.
حتی بعضی از لباسها هم شریکی بود. حالا پیله نکنید که چه جور لباسهایی. به حریم خصوصی مردم گیر ندهید. ممکن است یکی غیرتی بشود!
پس این قرتیبازیها را کنار بگذارید. همه تنگ هم، زیر یک کولر/ میهن خویش را کنیم آباد.
ما که تجربهاش را در مترو داریم؛ چرا در خانه تجربه نکنیم؟ حتما که نباید زور بالای سرمان باشد!
رادیو چل،محمد علی مومنی
هفتهنامه چلچراغ ۶۷۱