تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۲۷ - ۰۹:۴۳ | کد خبر : 502

وقتی موسیقی پارتیزانی دنیا را تسخیر می‌کند

ضربان موسیقی مریم عربی از همان زمانی که تک‌آهنگ «گانگنام استایل» از یک رپر ناشناس کره‌ای توانست با تم طنز و یک رقص مضحک نامرسوم دنیا را تکان بدهد و به پربیننده‌ترین موزیک ویدیوی یوتیوب تبدیل شود، باید حساب کار دستمان می‌آمد که قواعد موفقیت در دنیای موسیقی به‌کلی تغییر کرده. خواننده «گانگنام استایل» با […]

ضربان موسیقی

مریم عربی

از همان زمانی که تک‌آهنگ «گانگنام استایل» از یک رپر ناشناس کره‌ای توانست با تم طنز و یک رقص مضحک نامرسوم دنیا را تکان بدهد و به پربیننده‌ترین موزیک ویدیوی یوتیوب تبدیل شود، باید حساب کار دستمان می‌آمد که قواعد موفقیت در دنیای موسیقی به‌کلی تغییر کرده. خواننده «گانگنام استایل» با آن استایل خنده‌آورش هم به کتاب رکوردهای گینس راه پیدا کرد و هم یک‌شبه مشهور و ثروتمند شد. طی فقط چند روز هزاران نسخه از روی این ویدیو با حضور مردم عادی، سلبریتی‌ها و حتی سیاستمدارانی مثل بان کی مون ساخته شد و هر کدام میلیون‌ها بازدیدکننده داشت. کار محبوبیت گانگنام استایل حتی به جایی رسید که دولت کره جنوبی اعلام کرد می‌خواهد لوکیشن‌های این موزیک ویدیو را به جاذبه‌های گردشگری جدید خود تبدیل کند. این واکنش‌های حیرت‌انگیز به یک تک‌آهنگ فانتزی نشان داد که دنیا چقدر تشنه یک کار متفاوت و خاص است؛ حتی اگر این تفاوت در یک رقص بی‌مزه و مسخره‌بازی‌های یک خواننده نه‌چندان خوش‌قیافه کره‌ای خلاصه شود.

این ماجرا که هرچه داستان بوده، گفته شده و نویسنده‌ها حالا ناچارند همان داستان‌های قدیمی را با یک فرم جدید روایت کنند، در عالم موسیقی هم کم‌کم مصداق پیدا می‌کند. چند وقتی است مراودات مرسوم میان موزیسین‌ها و تهیه‌کننده‌ها و کمپانی‌های تولید آلبوم‌های موسیقی به‌کلی تغییر کرده است. بخش اعظم آلبوم‌های موسیقی که سالانه روانه بازار می‌شوند، برای صاحبانشان یک شکست واقعی را رقم می‌زنند. چرخ دنیای موسیقی حالا دیگر روی تک‌آهنگ‌هایی می‌چرخد که با یک حرف تازه و در یک شرایط ویژه به مخاطب عرضه می‌شود و مثل یک بمب صدا می‌کند؛ صدای باقی موزیسین‌ها آن‌قدر پایین است که فقط به گوش حلقه‌ای تنگ از دوروبری‌هایشان می‌رسد. با این حال این همه داستان نیست. در دنیایی که حتی سلبریتی‌های دنیای موسیقی هم برای شنیده شدن و به چشم آمدن، ساعت‌ها برنامه‌ریزی و میلیون‌ها دلار پول خرج می‌کنند، عده‌ای با نوآوری در به‌کارگیری یک ساز یا یک استایل خاص، فقط با ساخت یک موزیک ویدیوی کم‌خرج خانگی یا یک اجرای دل‌نشین خیابانی، یک‌شبه ره صدساله را می‌روند و میلیون‌ها هوادار برای خودشان دست‌وپا می‌کنند. ماندن در دنیای موسیقی حالا قواعد پیچیده‌ای دارد که از فرط پیش‌بینی‌ناپذیری، تصادفی و غیرمنطقی به نظر می‌رسد.

ستاره‌های کم‌فروغ

آن‌چه امروز در عرصه موسیقی شاهدش هستیم، درخشش تک‌ستاره‌هاست؛ باقی نورهای کم‌جانی دارند که گاه سوسو می‌زند و چشم‌ها را به خود خیره می‌کند، اما به‌سرعت خاموش می‌شود و ردی از خود به جا نمی‌گذارد. آسمان دنیای موسیقی حالا از ستاره‌های کم‌فروغی پر شده که لزوما هم زیبا و ثروتمند و سرشناس نیستند. ناگهان سرمی‌رسند و به همان سرعتی که آمده‌اند، راه آمده را برمی‌گردند. مخاطب امروز عالم موسیقی انگار دیگر مخاطبی نیست که با تمام وجود شیفته ستاره‌ای شود و اجازه بدهد که او برای سلیقه و خواسته‌اش تعیین تکلیف کند. مخاطب امروزی زیاد می‌بیند، زیاد می‌شنود و حق انتخاب دارد. بیشتر حافظه کوتاه‌مدت دارد تا بلندمدت. درنتیجه هر کس از دیده‌اش برود، لاجرم به سرعت برق و باد از دلش هم پر می‌کشد. با این اوصاف بعید نیست که عبارت «یک عمر فعالیت هنری» کم‌کم در حوزه موسیقی منسوخ شود و در آینده نزدیک کمتر هنرمندی را پیدا کنیم که در مدت زمان طولانی محبوب و سرشناس باقی مانده باشد.

رویاپردازی در استودیوهای خانگی

در دنیایی که در آن امکان دیده شدن و شنیده شدن برای همه به یک اندازه وجود دارد، آدم‌ها به‌سرعت راه شهرت را پیدا می‌کنند. این مسئله شاید بیش از هر جای دیگری عالم موسیقی را متحول کرده باشد. نوجوان‌های عشق موسیقی حالا دیگر مسیر شهرت را خوب می‌شناسند؛ اگر مشهور هم نشوند، حداقل شنیده می‌شوند. در چشم برهم‌زدنی اتاق‌های کوچک خود را آکوستیک می‌کنند یا گاراژ‌های خود را به استودیوهای ضبط آهنگ تبدیل می‌کنند. در دورهمی‌هایشان هر کدام سازی به دست می‌گیرند و یک‌دفعه به سرشان می‌زند یک بند یا گروه موسیقی تشکیل بدهند و برای دوستان و آشنایانشان کنسرت بگذارند. ناگهان به خودشان می‌آیند و می‌بینند صدها طرفدار پیدا کرده‌اند و در حد خودشان مشهور شده‌اند. رسانه و تریبون هم که کم ندارند؛ از یوتیوب گرفته تا صفحات فیس‌بوک و اینستاگرام و کانال‌های تلگرامی. خوب خودشان را پرزنت می‌کنند و اگر کمی هوش و استعداد داشته باشند، همانی می‌شوند که آرزویش را داشتند.

تب راه‌اندازی گروه‌های موسیقی و استودیوهای خانگی این روزها آن‌قدر در میان جوانان دنیا فراگیر شده که سایت‌های اینترنتی و پیج‌های مختلفی در شبکه‌های اجتماعی با هدف ارائه ایده‌هایی برای دیزاین استودیوهای خانگی آغاز به کار کرده است. طراحی این فضاها استایل‌های مختلفی به خود می‌گیرد و در اشکال سنتی، الکتریک، معاصر و مدرن طبقه‌بندی می‌شود. تهیه امکانات کامپیوتری و نرم‌افزاری برای تنظیم آثار هم موضوع چندان دست‌نیافتنی و پرهزینه‌ای نیست. دیزاینرهای استودیوهای خانگی می‌کوشند فضاهای داخلی خانه‌ها را طوری طراحی کنند که به جوانان و نوجوانان عاشق موزیک، حس لذت، استعداد و حتی حرفه‌ای‌گری را القا کرده و آن‌ها را به ادامه راهی که در پیش گرفته‌اند، دل‌گرم کند. انگار می‌خواهند ثابت کنند فعالیت در عرصه موسیقی کار چندان پیچیده‌ای نیست و به‌آسانی می‌توان یک اتاق کوچک را به فضایی پر از شور و لذت خلق یک اثر هنری شنیداری تبدیل کرد. اگر همین روند ادامه پیدا کند، اکثر شنونده‌های حرفه‌ای موسیقی تهیه‌کنندگی را یاد می‌گیرند و کار و بار شرکت‌های تولیدکننده آلبوم‌های موسیقی به‌کلی کساد خواهد شد.

سلاطین خیابان‌ها

کسانی که ملودرام موزیکال شروع دوباره یا Begin Again را دیده باشند، با سازوکار موسیقی‌سازی پارتیزانی و ضبط آلبوم در خیابان آشنا هستند. مارک رافالو در این فیلم نقش موزیسین میان‌سالی را بازی می‌کند که زندگی شغلی موفقی داشته، اما درگیر بحران‌های میان‌سالی شده و مسیر خودش را گم کرده است. آشنایی با خواننده جوان بااستعدادی که کیرا نایتلی نقش او را بازی می‌کند، به او این انگیزه را می‌دهد که با یک کار متفاوت به میدان برگردد. این‌گونه است که خیابان‌های شلوغ نیویورک‌سیتی و پشت‌بام‌های ساختمان‌های بلندش به استودیوی ضبط آلبوم موسیقی خواننده جوان فیلم تبدیل می‌شود. بند یا گروه موسیقی با کمک رفقای رافالو کم‌کم کامل می‌شود و نتیجه کار نه‌تنها نیویورک، بلکه کل دنیا را تکان می‌دهد. کار پارتیزانی این تیم همه آثار شاخص روز، حتی آلبوم نامزد سرشناس نایتلی را هم پشت سر می‌گذارد؛ شخصیتی که ایفای نقش آن اتفاقا برعهده آدام لوین خواننده سرشناس گروه مارون ۵ است. جالب‌ترین بخش داستان اما زمانی اتفاق می‌افتد که نایتلی تصمیم می‌گیرد به همه کمپانی‌های ضبط موسیقی که تا پیش از مشهور شدنش حاضر نشدند تهیه‌کنندگی او را برعهده بگیرند، پشت پا بزند و آلبومش را به صورت آن‌لاین و با قیمت یک دلار در اختیار مخاطبانش قرار بدهد. نتیجه خیره‌کننده است؛ اثری که با حداقل هزینه در دل خیابان‌های شهر خلق شده، در همان روز اول ۱۰ هزار نسخه از آن به فروش می‌رسد.

ماجرای این فیلم هرقدر هم که رویایی به نظر برسد، داستان آینده نزدیک و حتی این روزهای عالم موسیقی است. خیابان‌های شهرهای بزرگ دنیا پر شده از هنرمندان ساز به دست یا آوازخوانی که هنر خود را در خیابان‌های شهر به معرض نمایش می‌گذارند. خوش‌شانس و بااستعداد اگر باشند، رهگذری از اجرایشان فیلم‌برداری می‌کند و فیلمشان در یوتیوب صدهاهزار بازدیدکننده پیدا می‌کند. با یک سرچ ساده در اینترنت به نمونه‌هایی از هنر ناب خیابانی دست پیدا می‌کنید که در عین عامه‌پسند بودن، ارزش هنری هم دارند. ویدیوهای گروه «کریوی» از بلاروس که در خیابان‌های مینسک اجرا می‌شود، گروه «اسرای میکده» که در ایستگاه‌های متروی پاریس پرفورمنس دارند، هنرمندان خیابانی هند که با ویولن سنتی هندوستان و دف در خیابان‌ها و قطارهای هند هنرنمایی می‌کنند، همه و همه از نمونه‌هایی از پرمخاطب‌ترین هنرهای خیابانی هستند. در تهران هم نمونه‌هایی از هنر اصیل خیابانی مشاهده می‌شود که اتفاقا در شبکه‌های اجتماعی هم سروصدا کرده است. بهترین نمونه‌اش همان مرد جنوبی نی‌انبان‌نوازی است که هر بار در یکی از میادین شلوغ شهر ظاهر می‌شود و هنرنمایی می‌کند. فعالیت موزیسین‌های خیابانی آن‌قدر جدی شده که در گوشه و کنار دنیا جشنواره‌هایی برای پرفورمنس‌های خیابانی برگزار می‌شود و هزاران بازدیدکننده دارد. عده‌ای از این هنرمندان کارشان به ضبط آلبوم و همکاری با کمپانی‌های حرفه‌ای می‌افتد و گروهی دیگر هم ترجیح می‌دهند هم‌چنان نان خود را از دل خیابان‌های شهر دربیاورند.

 

برچسب ها: ,
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: مریم عربی

نظرات شما

  1. […] وقتی موسیقی پارتیزانی دنیا را تسخیر می کند مجله 40 چراغ […]

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟