تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۵/۱۶ - ۰۹:۲۵ | کد خبر : 6714

ویلا ویلا کمد

تا حالا شده تو ایام تعطیلات برین شمال؟ دیدین تو راه هر ۲۰ متر یکی ایستاده، تو دستش یه مقوای کثیفه که با ماژیک قرمز روش نوشته ویلا و هی تکون می‌ده؟

مازیار درخشانی

تا حالا شده تو ایام تعطیلات برین شمال؟ دیدین تو راه هر ۲۰ متر یکی ایستاده، تو دستش یه مقوای کثیفه که با ماژیک قرمز روش نوشته ویلا و هی تکون می‌ده؟
خب این دقیقاً حال و روز دانشگاهه. نه حالا با این کیفیت. یه کم پروسه اداری اجاره ویلا کمتره. حتی یه کم اجاره‌اش. همین چند وقت پیش رفته بودم دفتر امور خدماتی دانشگاه که یه کمد بگیرم برای وسایلم. آقا انگار که وارد املاکی شده باشی، منتها یه ذره محیطش تمیزتر بود. گفتم: یه کمد می‌خواستم برای وسایلم. گفت: متراژ خاصی مدنظرته؟ گفتم: نه، ولی ترجیحا ارتفاعش زیاد باشه که بتونم توش تخته شاسی و کاغذ بذارم. گفت: گرفتم. یه کمد دارم ارتفاع ۸۰ عرض ۴۰ نسبتشم طلاییه. گفتم: خوبه همین. گفت: جای خاصی مدنظر داری؟ پرسیدم: مگه چند تا جا داریم؟ گفت: یه کمد داریم روبه‌روی کارگاه مجسمه‌سازی، طبقه سومم هست و می‌خوای وسایلت رو توش بذاری، نیازی نیست دولا بشی. یکی دیگه هم دارم خیلی به کارت میاد. ویوش عالیه. در کمد رو به خیابون انقلاب باز می‌شه. می‌خوای آت آشغالاتو توش بذاری، می‌تونی خیابونو هم ببینی. گفتم: نه، ترجیحا می‌خوام توی فضای مسقف باشه. گفت: کتاب‌خونه کجاست؟ می‌دونی؟ گفتم: آره. گفت: خب کنار راهروی کتاب‌خونه یه مجموعه کمد داریم، همه مال معدل الف‌هاست. طبقه آخرش هم یه پنت‌کمد سرتاسریه. یعنی یه کمد سرتاسری به طول دو متر در ۴۰ سانت. خودتم می‌تونی توش بخوابی. رو سقفشم مقالات دانشجویی کار شده. اون‌جا هم نخواستی، باز یه کمد داریم روبه‌روی آزمایشگاه شیمی. قبل تو هم دست یه دانشجوی دکتری بوده که توش فقط آمپول و فشارسنجش رو می‌ذاشته. گفتم: همین خوبه آقا همینو می‌خوام. گفت: خب نقد یا اجاره؟ گفتم: مگه پولیه؟ گفت: دکی. کجای کاری. دیگه چی پولی نیست که کمد پولی نباشه؟ طبق مصوبه جلسه هیئت رئیسه دانشگاه تا چند وقت دیگه تنفس در هوای آزاد و فضای سبز دانشکده هم پولی می‌شه. بالاخره جزو فضای دانشگاهیه. رئیس می‌گه به خاطر درخت‌هایی که تو محوطه دانشگاه کاشتیم، باعث شده آلودگی خیابون انقلاب تو دانشگاه تاثیر نذاره. می‌گم: مگه اینا رو الان رئیس کاشته؟ مال ۳۰ سال پیشه همش. می‌گه: آبشون که مال ۳۰ سال پیش نیست. آبشونو رئیس می‌ده. می‌دونی هر کدوم از این درخت‌ها چند لیتر آب می‌خوره؟
گفتم: پولش چه جوریه؟ گفت: با ای‌میل دانشجوییت هر ماه می‌ری سهمیه تنفس در فضای سبز دانشگاه رو شارژ می‌کنی. اگرم نکنی، کارت ورود به جلسه برای امتحانت صادر نمی‌شه. گفتم: نه، کمدو می‌گم. گفت: آهان. طبقه بالاهاش گرون‌تره. هم‌کف ارزون‌تره، چون باید دولا بشی و وسایلت رو توش بذاری. گفتم: رهن کامل هم داری؟ گفت: داشتیم، ولی دیگه برای دانشگاه صرف نداره. الان رهن و اجاره با هم می‌گیرن. رهن از ۱۰۰ هزار تومن شروع می‌شه، پایان ترم هم میان کمد رو چک می‌کنن. اگه آسیب ندیده باشه، کل پول رهنت رو برمی‌گردونن. اجاره هم اگه از کمدهای ردیف ۵ و ۶ بخوای، ماهی ۵۰، هر چی هم به طبقات پایین می‌رسیم، به ازای هر طبقه ۵ تومن کم می‌شه. که الان طبقات هم‌کفمون همه پره. گفتم: خیلی گرونه آخه. گفت: ببین ترم پیش این کمدها مفت بود، ولی امسال نجومی رفته بالا. عجله داری؟ گفتم: آره، کمد می‌خوام. گفت: ببین الان نزدیک امتحاناته، ایام جابه‌جاییه. اینم یه حبابه. یه کم صبرکنی، می‌ترکه. ولی می‌تونیم هم بریم دو تا دانشکده پایین‌تر، اون‌جا یه کم قیمت‌ها مناسب‌تره. فقط ویوی خیلی خوبی نداره. کنار راهرو دست‌شوییه. گفتم: اون چند؟ یه نگاه به دفترش کرد و چند تا صفحه زد و گفت: اون‌جا هم خیلی جا خالی نداره، البته ولی یه دونه هست، ردیف سوم، درش هم نئوپان هم ۱۶ میل هلندیه. ولی چون خیلی جای خوبی نیست، باید یه دونه قفل ضد سرقت هم روش ببندی که واحد انفورماتیک می‌تونه کارهای امنیتیش رو تضمین کنه. گفتم: چند؟ گفت: این محل ۵۰ با ماهی ۱۵. هفته‌ای دو بار هم از خدمات دانشگاه رو درشو کهنه می‌کشن که با هزینه تمیزکاری یه ترمش می‌شه ماهی ۲۲ تومن. گفتم: همین عالیه، همینو می‌خوام. گفت: خب این شماره حساب امور فرهنگی دانشگاهه. پول رهنو که ریختی، رسیدشو میاری، پس‌فردا کلیدو تحویل می‌گیری. گفتم: چرا پس‌فردا؟ من امروز وسایلم رو از کرج آوردم که مستقر کنم. گفت: آخه امروز و فردا جشنه. گفتم: مگه عید داریم تو تقویم الان؟ گفت: نه، جشن فارغ‌التحصیلیه. کمدهای خالی رو اجاره می‌دیم به خانواده دانش‌آموخته‌ها که وسایلشون رو بذارن توش. گفتم: الان؟ این موقع سال مگه وقت فارغ‌التحصیلیه که جشن دارن؟ گفت: جشن فارغ‌التحصیلی دانشجوها نه. این مهدکودک کناری تو خیابون قدس تو آمفی‌تئاتر دانشگاه مراسم دارن. برای اوناست.
از اتاق اومدم بیرون زنگ زدم به وانت که بیاد وسایلم رو ببرم کرج و خودمو راحت کنم. راننده وانت گفت: بیام تو دانشگاه، یا خودت میای بیرون؟ گفتم: بیاین داخل، یه کم وسایلم بدباره. گفت: اگه بیام، ۱۰ تومن بیشتر می‌شه هزینش، گفته باشم. گفتم: بابا چه خبره؟ صد متر فرقشه. گفت: من نمی‌گیرم، ورودی دانشگاهتون ازم می‌گیره. می‌گن بالاخره آسفالت دانشگاهه. استهلاک داره. با هر یه وانتی که می‌ره و میاد، کلی آسیب می‌بینه. در اصل این پولو برای رفاه حال دانشجویان عزیز و دوست‌داشتنی‌مون می‌گیریم. :))

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟