تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۰۱ - ۰۳:۱۰ | کد خبر : 1637

کلنگت را زمین بگذار!

کلنگ‌زنی دولت نهم و پس از نهم هم‌چنان ادامه دارد محمدعلی مومنی آغاز سرشماری جوجه‌های کشور! شنوندگان عزیز شمارش جوجه‌ها در سراسر کشور آغاز شد. با توجه به تماس‌های شنوندگان با رادیو چل، به اطلاع می‌رساند شمارش جوجه‌ها هیچ ربطی به تغییر واحد رسمی پول کشور ندارد. بنابراین از ربط دادن هر چیزی به هر […]

کلنگ‌زنی دولت نهم و پس از نهم هم‌چنان ادامه دارد

محمدعلی مومنی

آغاز سرشماری جوجه‌های کشور!
شنوندگان عزیز
شمارش جوجه‌ها در سراسر کشور آغاز شد.
با توجه به تماس‌های شنوندگان با رادیو چل، به اطلاع می‌رساند شمارش جوجه‌ها هیچ ربطی به تغییر واحد رسمی پول کشور ندارد.
بنابراین از ربط دادن هر چیزی به هر چیز دیگر خودداری کنید.
قبل از شروع شمارش به اطلاع می‌رساند که عدد ۶۳ درصد قبلا رزرو شده. بنابراین جوری بشمارید که به این عدد نمالید!

فهرست هر چی الهام!
پدر: پسرم درس می‌خونی؟! این چیه؟ داری سخنرانی می‌خونی؟ صد بار گفتم سرت رو به چیزهای بیهوده و صد تا یک غاز گرم نکن.
پسر: بابا جان! صد تا یک غاز چیه؟ سخنرانیه؟ دارم حفظ می‌کنم.
پدر: سخنرانی کی؟
پسر: هر روز هر چی سخنرانی سیاسی توی کشور می‌شه، همه رو حفظ می‌کنم.
پدر: پسرم تو اگه این‌قدر به درس و مشقت اهمیت می‌دادی، الان مثل پروفسور حسابی بودی. لااقل مثل پسر پرفسور حسابی که بودی! دلیل کارت چیه؟!
پسر: بابا توی کل انداختن‌های سیاسی هی حرف تو دهن این سخنران، اون سخنران می‌گذارن. باید حفظ کنیم که بتونیم حالشون رو بکنیم توی قوطی!
پدر: پسرم گوگل برای همین کار آفریده شده. با یه سرچ کوچولو حل می‌شه!
پسر: بع! شما الان سرچ کن غلامحسین الهام. گوگل به غلامحسینش کاری نداره که. فقط برات الهام ردیف می‌کنه!
بقیه‌اش هم که فیلتره. بهترین کار همینه که هر روز همه سخنرانی‌ها رو حفظ کنیم که بعدا ثابت کردنش سخته.
پدر: آفرین پسرم. تا حالا هیچ‌وقت این‌قدر توجیه نشده بودم!

کلنگ در برابر کلید!
رفتم به مغازه ابزارویراق‌فروشی و گفتم: آقا لطفا یک کلنگ لطف کنید به من بدهید!
آقای مغازه‌دار چشم‌هایش درشت شد و انگشت روی بینی‌اش گذاشت و گفت: هیس‌س‌س!
بعد هم آمد جلوی دهانم را گرفت و گفت: می‌خوای آبروی ما رو پیش مردم ببری؟!
بعد از دهان‌گشایی آقای مغازه‌دار، پرسیدم: داری یا نه؟!
آقای مغازه‌دار گفت: ندارم.
گفتم: کلنگ نداشتن عیب نیست. جواب مردم را ندادن و جو دادن عیب است.
چند ابزار‌ویراق‌فروشی دیگر هم سر زدم و همه‌شان دهان ما را فیلان کردند. یعنی در دهان من را گرفتند.
یکی از مغازه‌دارها توضیح داد که به دلیل کمبود کلنگ و حفظ آرامش کشور، فروش کلنگ فقط با مجوز امکان‌پذیر است.
علت کمبود کلنگ را پرسیدم. گفت به علت دولت نهم و دهم!
گفتم: شما هم که فرت و فرت هر چیزی را به دولت قبل ربط بدهید.
آقای مغازه‌دار توضیح داد: مصرف کلنگ در دولت نهم و دهم خیلی بالا بود. همه اعضای دولت و مسئولان محترم همیشه یک کلنگ همراهشان داشتند. هر صد قدم یک کلنگ می‌زدند و یک تابلو هم نصب می‌کردند. جوری که نیاز کشور به کلنگ‌زنی را در ۳۰ سال آینده برطرف کردند. دولت روحانی که هیچ، دولت‌های بعدی هم باید در کف یک کلنگ‌زنی بمانند.
این‌جوری برای دولت‌های بعدی هم کار تراشیدند که هر چه بسازند، تمام نشود. کلا یک برنامه کلنگی برای ۳۰ سال آینده ریختند!
پرسیدم: ربط کلنگ با حفظ آرامش چیه؟!
گفت: به دلیل علاقه‌ای که اساتید نهم و پس از نهم به کلنگ داشتند، کلنگشان را زمین نگذاشتند که.
بعد از شروع به کار دولت جدید هم با کلنگ مشغول به خدمت‌رسانی‌اند. یعنی گفته‌اند تا وقتی سوختمان تمام نشود، کلنگ‌زنی ادامه دارد.
خدا برکت بدهد به دکل نفت!
یعنی به ازای هر کلید، یک کلنگ در کشور موجود است. به همین خاطر دولت خرید و فروش کلنگ را ممنوع کرده!

شور زدن، شیرین زدن
ما چون عادت داریم نگران وضعیت همه چیز در همه جای دنیا باشیم، از مردم همه جای دنیا دعوت می‌کنیم نمایندگی ما را در کشور خودشان قبول بکنند و کمی هم خودشان دلشان برای کشورشان شور بزند.
همان‌طور که می‌دانید، یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های ما از صبح تا شب و حتی در خواب این است که وضعیت کشورهای مختلف را بررسی کنیم و نگران شویم.
مثلا ترامپ کسی را برای ریاست آژانس حفظ محیط زیست آمریکا منصوب کرده که ما دلمان عین سیر و سرکه می‌جوشد.
انتخاب ترامپ، اسکات پرویت است که همیشه به نفع شرکت‌های گاز و نفت کار کرده و خیلی هم محیط زیستی نیست.
ما هی می‌نشینیم ته هر قضیه را درمی‌آوریم که اگر در فلان کشور، فلان اتفاق بیفتد، روی آن قاره فلان تاثیر را می‌گذارد و روی ما این تاثیر. حتی توی حساب و کتاب ما تحولات گامبیا و مالدیو هم روی ما تاثیرگذار است و همه چیز ما را بالا و پایین می‌کند. از قیمت دلار بگیر تا قیمت نفت و صدای روزنامه کیهان!
ما فکر کردیم حالا که ما شده‌ایم دل‌نگران دنیا، هر کس در دنیا کمی دلش شور می‌زند، ما نمایندگی بدهیم بهشان که خودشان هم تکان بخورند.
البته بالا رفتن از در و دیوار و فیلم از پرده پایین کشیدن و دیوارنویسی و پرتاب سنگ و کفش و این‌جور چیزها نداریم. ما فقط اظهار نگرانی می‌کنیم.

خودشناسی گربه‌ای
اگر به گربه نزدیک شدیم و از ما فرار کرد، معنی‌اش اینه که ما هنوز خطر بالقوه و بالفعلیم واسه گربه‌ها، یا این‌که نشون می‌ده گربه‌ها هنوز بی‌بخار نشدن؟
اگر به گربه نزدیک شدیم و فرار نکرد، معنی‌اش اینه که ما خیلی باحال و مهربون شده‌ایم، یا این‌که طبیعت گربه‌ها به هم خورده و توی آلودگی و… دیگه نای دویدن ندارن؟!

نامزد انتخاباتی در خفا
شنوندگان عزیز
سعی کنید از امشب همه در هر لحظه لباس رسمی تنتان باشد. همان کت و شلوار باشد. یعنی از تنتان درنیاورید. حتی وقت خواب هم با کت و شلوار بروید توی رختخواب.
حتی با این‌که کت و شلوار دست و پای آدم را می‌بندد، در اماکن بودار هم با همین لباس تردد کنید.
دلیلش هم این است که یک وقت به وجود ما احتیاج بشود برای انتخابات ریاست جمهوری. برای رأی دادن؟ نه برای رأی آوردن.
کار دنیاست دیگر! ناگهان قرار شد شما نامزد انتخابات ریاست جمهوری اصلاح‌طلبان باشید.
چون آقای منتجب‌نیا گفته: اصلاح‌طلبان در انتخابات نامزد دوم داشته باشند، اما در خفا!
بنابراین هر کدام از شما ممکن است در خفا نامزد انتخاباتی اصلاح‌طلبان باشید. فعلا پیش در و همسایه و فک و فامیل حرفی نزنید و قمپز در نکنید.
شما همان با کت و شلوار آماده باشید، تا سوت زدیم، بریزید بیرون!
فرتی هم نروید هشتک بزنید #من_هم_رئیس_جمهور_هستم! جنبه داشته باشید!

جلوگیری از بغل‌کردگی با تغییر واحد پول!
یکی از رسم‌های دیرینه در ونزوئلا، رسم بغل کردن است. آن‌ها همه چیز را بغل می‌کنند. آن‌ها از مهمان‌هایشان هم با بغل کردن پذیرایی می‌کنند و دوست دارند مهمان‌هایشان هم به این رسم آن‌ها احترام بگذارند و بغل کنند.
به همین خاطر است که آقای احمدی‌نژاد در مراسم ترحیم مرحوم مغفور هوگو چاوز بر مادر چاور این رسم را به‌جا آورد.
در ونزوئلا اگر کسی به این رسم آن‌ها بی‌تفاوت باشد، نشانه بی‌احترامی است و او را قیمه قیمه می‌کنند. از این‌رو آن مقام مسئول بر مادر چاوز مجبور بوده. این را درک کنید.
هرچند در بعضی از کشورها بغل کردن کار خیلی زشتی است و منجر به قیمه قیمه شدن او می‌شود.
احتمالا آن مقام مسئول محاسبه سود و زیان کرده که در کشور خودش قیمه قیمه شود بهتر است تا در کشور میزبان. این‌جوری هم یک امتیازی در کشور میزبان عایدش شده، هم این که آدم قیمه قیمه هم می‌شود، در وطن خودش بشود!
در ادامه این رسم دیرینه مردم ونزوئلا هر روز اقدام به بغل کردن پول می‌کنند. آن‌ها برای خرید یک پف‌فیل هم باید یک کیسه پول بغل کنند و به پف‌فیل‌فروشی بروند. آن‌جا پف‌فیل‌فروش با وزن کردن پول، به آن‌ها متعلقات فیل را می‌فروشد.
در کشور ما به‌تازگی واحد پول از ریال به تومان تبدیل شد. این اقدامی هوشمندانه برای جلوگیری از هر گونه بغل‌کردگی پول یا هر چیز دیگر بود. یعنی عده‌ای می‌خواستند با بی‌ارزش کردن ریال، کار را به بغل کردن پول بکشانند. اهداف بعدی‌شان هم که معلوم است.
بنابراین ما از تغییر واحد پول خیلی خوشحالیم. اگر خوشحالی‌مان زیاد بالا بگیرد هم یک سر می‌رویم ونزوئلا!

سبزی‌فروشی جلوی صدا و سیما
برای نداشتن کانال تلگرامی با فالوئر بالا خدا را شکر می‌کنم. کلا برای نداشتن خیلی چیزها خدا را شکر می‌کنم.
گفته‌اند کانال‌های تلگرامی با فالوئرهای بالای پنج هزار نفر باید مجوز بگیرند. این‌جانب هرچه زور زدم، تعدد فالوئرهایم از ۳۰۰ نفر بیشتر نشد و خدا می‌داند چقدر حرص می‌خوردم. چقدر لجم درآمده بود. تا این‌که مسئولان محترم بار دیگر با مداخله بجا و به‌موقع این معضل را هم حل کردند.
تازه می‌فهمم که حکمتی در کار بوده که من از ۳۰۰ فالوئر بالاتر نروم.
واقعا هم نمی‌فهمم این جماعت توی تلگرام دنبال چه چیزی می‌گردند؟
مثلا همین کوکب خانوم، همسایه ما، دقیقا چه چیزی در تلگرام می‌خواهد؟
این چیزهایی را که کوکب خانوم می‌بیند، صدا و سیما هم که پخش می‌کند. پس دیگر این همه خودآزاری برای چیست؟!
خب همه از پای تلویزیون آمدند پای تلگرام که برای کانال‌دارها دردسر شد دیگر.
بااین‌حال من به مسئولان محترم صدا و سیما اطمینان می‌دهم که هیچ‌کدام از این ابزارهای تلگرام، اینستاگرام و فیس‌بوک رقیب صدا و سیما نیستند. حتی ماهواره هم قدرت رقابت ندارد.
به نظرم رقیب اصلی صدا و سیما ماشین‌های سبزی‌فروشی‌اند.
این ماشین‌ها هی می‌روند در محله‌ها با بوق‌هایشان هی مردم را به خریدن سبزی تشویق می‌کنند.
کافی است یک کیلو از این سبزی‌ها خریداری شود. جمعی از اهالی خانواده تلویزیون و تلگرام و اینستاگرام را می‌گذارند کنار و می‌نشینند به پاک کردن سبزی.
بهتر است به جای ساما‌ن‌دهی فضای مجازی روی بلندگوی این سبزی‌فروش‌ها مقداری پارازیت عنایت بفرمایند!

دیدار صمیمانه با هرهر و کرکر
فراخوان
از همه خبرنگاران، روزنامه‌نگاران، مسئولان محترم، زبان‌شناسان، حدادعادل‌دوستان و عموم مردم دعوت می‌کنم به این سوال جواب بدهند که معنی «دیدار صمیمانه» چیست؟
مثلا در خبر می‌نویسند: «دیدار صمیمانه مسئولان اداره برق و آب و فاضلاب زمان‌آباد!»
یعنی قرار بوده همدیگر را بخورند؟ و دیگر هم را نخورده‌اند؟
کلا این صمیمانه بودنش اتفاق ویژه‌ای است؟ حالا نمی‌شود نه صمیمانه باشد، نه خصمانه و فقط به کارشان برسند؟
دقیقا در حالتی که این نشست‌ها صمیمانه برگزار می‌شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ یعنی مسائل کاری با هرهر و کرکر خنده برگزار می‌شود؟
اگر به نتیجه‌ای رسیدید، به ما هم اطلاع بدهید.
شب چله به شما خوش بگذرد…

شماره ۶۸۹

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟