خوزستان در گرد و غبار مدفون شد. مردم گِل میخورند، نه آب
شمیم شرافت
چرا آنچه در تهران رخ میدهد، مهم و آنچه در خارج است «دیگری» میشود؟
مصیبت آلودگی هوا در تهران و نگرانی مرکزنشینان، باید برای مرکز کاری کرد.
فساد در شهرداری تهران، ساختمانسازیهای بیرویه و از بین بردن منابع طبیعی و بافتهای قدیمی و تاریخی در تهران، چه بلایی بر سر تهران قدیم آمده است؟
فاجعه پلاسکو و از دست رفتن تعداد زیادی از آتشنشانها و مردم. مقصر این فاجعه در تهران کیست؟
در حاشیه: در سیستان و بلوچستان به علت سیل رودخانههای فصلی طغیان کردند و باعث بسته شدن ۱۵ راه اصلی و فرعی شدند. حدود سه هزار خانه آسیب دیدند و سه روستا به دلیل همجواری با رودخانه کاملا تخلیه شدند.
در حاشیه: خوزستان در گرد و غبار مدفون شد. مردم گِل میخورند، نه آب.
در حاشیه: خانههای تاریخی یزد در حال نابودیاند.
در حاشیه: مسئول قطع غیرقانونی درختان در نواحی شمالی کشور کیست؟
این سخن آشناست که تاریخ را قدرتمندان مینویسند. تاریخ نوشته مردان سفیدپوست صاحب قدرت است. مردانی که با در دست داشتن قلم (دانش) و قدرت و ثروت توانستهاند گفتمان غالب را ایجاد کنند. زمانی ادوارد سعید در شرقشناسی به نقد شیوه بررسی غرب نسبت به شرق پرداخت. سعید در شرقشناسی اشاره میکند که شرق سوژه مناسبی برای قدرتمندان غربی است تا با بررسی، آن را به کنترل و انقیاد خود دربیاورند. جامعه علمی غربی شرق را در مقام دیگری ابداع کرده است تا بتواند آن را کنترل کند. در تقابلهای دوتایی ایجادشده توسط گفتمان مسلط شرق نماد انفعال، تزلزل و عقبماندگی است که شایستگی بررسی و کنترل را دارد.
معنا و واژگان خنثی نیستند. این چیزی است که ژاک دریدا میگوید؛ بنابراین باید با تکنیک واسازی حدودوثغور متن برای کشف تفاوتهای درون آن نشان داده شود. درواقع در این دیدگاه برای هر چیز تصدیقشدهای یک دیگری وجود دارد که با آن در تضاد است. این دیگری با اینکه در نظر غایب است، در اصل به صورت معنایی به تعویق افتاده در بطن آن حضور دارد. برای مقابله با این دیگری سازی، ساختشکنی (واسازی) روشی است انتقادی که با آن میتوان دیگری و سرکوبشده را عیان کرد. ساختشکنی تکنیکی است که به دنبال یافتن آن چیزی است که حتی از چشم آگاهترین مشارکتجویان نیز پنهان است. قدرت میتواند معنا را موقتا به تاخیر بیندازد و معنای دیگری را بپذیرد، بنابراین هرگاه معنایی شکل گرفته است، باید به مناسبات پشت آن معنا توجه شود که ساختار قدرت قصد پنهانسازی آن را داشته است.
با این مقدمات به این بررسی میپردازیم که چرا آنچه در تهران رخ میدهد، مهم و آنچه در خارج است «دیگری» میشود. تهران مرکز قدرت است که باید حفظ شود و پایدار بماند. تهران در حال رشد و قدرتگیری است و سیستان و خوزستان و غیره و غیره در حاشیه هستند. ساختار موزاییکی کشور ایران با تنوعات فراوان آن باعث میشود که هر بخشی خودمختاری نسبی خود را پیدا کند و در نسبت رابطهاش با تهران بهعنوان مرکز این ساختار تعریف شود. تهران به علت دربرگیری عناصر قدرت، دانش و ثروت در خود توانایی این را دارد که گفتمان مسلطی ایجاد کند و دیگران را در حاشیه قرار دهد. دیگران در حاشیه قرار میگیرند، چراکه از قدرت ابراز وجود مرکز بهرهمند نیستند. هرکدام خودمختاری نسبی پیدا میکنند و بدون داشتن رسانه و بلندگو به حیات خود ادامه میدهند. در این میان عاملان قدرت در مناطق دیگری شده (مناطقی غیر از تهران) با در نظر گرفتن منافع انتسابی خود، نیازهای مردمان دیگری شده را نادیده انگاشته و آنها را به حال خود رها میکنند، اما مردم در حاشیه نگهداشته شده و دیگری شده نیز، به علت فقدان قدرت مقاومت، نبود نهاد مدنی و حوزه عمومی جهت ابراز مطالبات خود و نداشتن رسانه (زمانی که رسانه نیز تهرانیزه شده است) محروم واقع میشوند. در اهمیت تهران بهعنوان مرکز سیاسی، اقتصادی ایران شکی نیست، اما ساختار ناقص بروکراتیزهشده در سایر مناطق که صدایی را در اختیار مردمان دیگری شده قرار نمیدهد، به انفعال آنها هنگام بروز مشکلات (بهعلت ناامیدی از تغییر)، گرایش به مهاجرت به تهران (به امید بهبود) و احساس نابرابری و بیعدالتی میدهد. نیمه شهروندان دیگری شده تلاش میکنند که خود بلندگوی خود شوند و این کار را با رسانههای شهروندی و صور دیگر انجام میدهند که عموما به علت عدم تجانس در میان خود افراد و همچنان احساس ناتوانی از بهبود وضع بیسرانجام میشود.
باید به این اندیشید که ایران تنها تهران نیست. ایران خوزستان و سیستان و لرستان نیز هست. تمام این مناطق دارای منابع طبیعی، معدنی و انسانی هستند که رشد و مراقبت و پرورش و نوازش میطلبند، با عقب نگه داشتن دیگری شدهها، نهتنها رشد و توسعه به تاخیر میافتد، بلکه ناامیدی و نارضایتی را نیز با خود به همراه میآورد که خود پیامدهای ناگواری را به همراه دارد. همچنین اتخاذ رویکردی بشردوستانه با در نظر گرفتن امکاناتی که از مناطق دیگری شده دریغ شده است، اساسیترین اصلی است که در دیدگاه آهنین و سختشده و شاید نابینای پایتخت از قلم افتاده است.
شماره ۶۹۹