تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۲۲ - ۱۸:۱۰ | کد خبر : 5592

درد مشترکی برای فریاد

گفتگو با رویا تیموریان، حمیدپورآذری، مائده طهماسبی و ستاره اسکندری که این روزها با تئاتر «خانه برناردا آلبا» همه نظرها را به خود جلب کرده‌اند.

گفت‌وگو با عوامل نمایش «خانه برنارد آلبا»

الهه حاجی‌زاده
سیدمهدی احمدپناه

خانم تیموریان، شما که در نمایش‌های قبلی دکتر رفیعی حضور داشته‌اید، همکاری با ایشان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
رویا تیموریان: دکتر رفیعی با وجود تجربه طولانی که در این عرصه داشتند، بسیار ذهن خلاق، نوین، نکته‌بین و به‌روزی دارند و با همکاری در کنار ایشان هر روز بر تجربیات کسانی که کنار ایشان همکاری می‌کنند، افزوده می‌شود و همواره وجه تازه‌ای از مسائل را به اطرافیانشان نشان می‌دهند. اما همکاری با ایشان از برخی جهات می‌تواند سخت باشد و افراد را به چالش بکشد، زیرا دکتر رفیعی در کار بسیار جدی هستند.

خانم طهماسبی، شما در نمایش «خانه برنارد آلبا» چه نقشی را بازی می‌کنید؟
مائده طهماسبی: نقش من کاراکتر پرودنسیا است و در نمایش لورکا پرودنسیا زن همسایه است و می‌آید و می‌رود و حتی در اجرای قبلی «خانه برنارد آلبا» که من با گروه روبرتوچولی نزدیک به ۱۶ سال پیش کار کرده بودم، اصلا نقش پرودنسیا حذف شده بود. دکتر رفیعی وقتی به من برای این نقش زنگ زدند، گفتند حتما دوست دارند این نقش باشد و یک جوری به این خانواده هم وصلش کردند و گفتند این نقش همسایه قدیمی و دوست خانوادگی است و خیلی دوست داشتند یک صدای دیگری غیر خانه به کار وارد شود. پرودنسیا به دلیل دوستی قدیمی با برنارد آلبا اجازه داشت گاهی او را نقد کند. ابتدا خیلی مشکل بود این شخصیت پرداخته شود و دکتر رفیعی و محمد چرمشیر هم برای آن نقشی بنویسند، که البته بسیار هم روی آن کار کردند. طولانی نیست، اما بسیار دوستش دارم و امیدوارم دکتر هم راضی باشند.

نکته جالب در مورد حمید پورآذری و دکتر رفیعی این است که با وجود تفاوت‌های اساسی در رویکرد اجراهای شما دو نفر، در یک نقطه کاملا با یکدیگر اتفاق نظر دارید و به توافق می‌رسید.
حمید پورآذری: این مسئله به یک نکته ریشه‌ای برمی‌گردد و آن آموزه‌هایی است که طی این سال‌ها یاد گرفته‌ام. درست است که دکتر رفیعی دیدگاه و رویکرد خود را در کارهایش دارد، اما در واقع اما هر دو در یک نقطه ایستاده‌ایم و مهم هم نتیجه حاصل از کار است که مطابق با اصولی که درباره آن‌ها برنامه‌ریزی کردیم، باشد. در همکاری با ایشان نگاه فرد باید در جای درستی قرار گرفته باشد. دکتر هیچ‌وقت دیدگاه خود را نسبت به مسائل به دیگران تحمیل نمی‌کنند و این روش در بین کسانی که در این حوزه تدریس می‌کرده‌اند، کمی متفاوت‌تر است. اگر کسانی که با وی همکاری می‌کنند، متوجه این نکات باشند، می‌بینند که همکاری با ایشان چقدر لذت‌بخش است و تجربه‌های جدیدی را با خود به همراه دارد. نگاه دکتر رفیعی به تئاتر دقیقا نوعی از نگاه به تئاتر است که افراد باید آن را درک کنند و با ظاهرسازی نمی‌توان چیزی از آن متوجه شد. اگر بتوانند این نکات را درک کنند، در مسیری که باید، قرار می‌گیرند.

خانم اسکندری، ما عادت داریم شما را روی صحنه ببینیم، چه شد که در مقام تهیه‌کنندگی این اثر قرار گرفتید؟
ستاره اسکندری: راستش شش سال پیش این تجربه را آغاز کردم با کار افسانه ماهیان؛ با این نگاه که همه ما بچه‌هایی که از تئاتر به تصویر معرفی شدیم و محبوبیت و شهرت به دست آوردیم، باید برگردیم به تئاتر و در مقام تولیدکننده جریانات فرهنگی قرار بگیریم، با نگاهی که من آن زمان نسبت به تئاتر خصوصی داشتم و فکر می‌کردم این نوع تئاترها دولتی نیستند و قرار است نگاه خودشان را دنبال کنند. مدیران دولتی و ما به عنوان عوامل فرهنگی مسئولیت‌هایی را برعهده گرفته‌ایم. کاری ندارم که تئاترهای خصوصی چه تغییراتی پیدا کرد و یک‌باره محلی شد برای درآمدهایی یا حضور افرادی دیگر. در حال حاضر نوعی بازارمآبی به جای محل اندیشه بودن روی داد و این برای تئاتر نوعی نقطه تاریک به حساب می‌آید. من از چند سال قبل این دغدغه را داشتم که جز بازیگر بودن، مولد فرهنگی هم باشم.

نمایش «خانه برنارد آلبا» چه ویژگی‌هایی دارد که باعث جذب مخاطب برای تماشای اثر می‌شود؟
رویا تیموریان: این نمایش فرم شاعرانه‌ای دارد و نویسنده آن از منتقدان دوره خود بوده است که قطعا نمایشنامه‌ای که به دست او نوشته شده قطعا نمی‌تواند جزو کارهای سطح پایین باشد. نمایش را به لذت بصری، شنوایی و قدرت درگیر کردن مخاطب و نتیجه‌گیری مشابه قصد نمایشنامه‌نویس معنا می‌کنم. این نمایش تمام این معیارها را داراست و قدرت این را دارد تا مخاطب را به سالن نمایش بکشاند.
مائده طهماسبی: ببینید، این اثر جزو آثار کلاسیک است که در همه ادوار و هر جای دنیا می‌تواند اجرا شود و این کار را هم می‌کنند. از این نمایشنامه فیلم، اپرا، دنس و تئاتر موزیکال ساخته شده و این اثر لورکا آن‌قدر قابلیت دارد که بعد از ۸۵ سال هنوز در همه جای دنیا مورد استقبال است. این اثر را یک کارگردان آلمانی با بازیگرانی ایرانی ۱۶ سال قبل به صحنه برد. جذابیت «خانه برنارد آلبا» این است که بعد سیاسی و اجتماعی و روان‌شناختی کار اهمیت زیادی دارد و دکتر علی رفیعی در به صحنه بردن چنین آثاری استاد واقعی هستند و شکی در این نیست. نکته مهم این‌که بعد از «عروسی خون» و «یرما» با اجرای «خانه برنارد آلبا» سه‌گانه لورکا را استاد به پایان رساندند.

ستاره اسکندری: اجتماع ما با ۱۰ سال پیش دغدغه‌های یکسانی ندارد. اولویت‌های جامعه ما امروز روی فضای مجازی می‌چرخد و خصوصا ذائقه مردمش تبدیل به جامعه ابتذال‌پسند شده

کاراکتر برنارد فارغ از بحث نمایش، چقدر برای مخاطب می‌تواند جذاب باشد؟
رویا تیموریان: ایفای نقش برنارد به دلیل تفاوت‌های اساسی که با کاراکتر شخصی من داشت، برای من در وهله اول بسیار دشوار بود و با توصیه‌های دکتر رفیعی در خلال تمرین از عهده ایفای آن برآمدم و سعی کردم آن را به نحو احسن ایفا کنم. برای ایفای یک نقش در ابتدا باید آن را درک کرد و این درست نکته‌ای بود که من در مورد کاراکتر برنارد نمی‌توانستم درک کنم. این کاراکتر یک شخصیت محدود، بسته و خشک بدون هیچ‌گونه انعطافی بود که همین ویژگی‌ها موجب ایجاد قدرت برای او شده بود. او با داشتن همین ویژگی‌هاست که می‌تواند بر دیگران تاثیر داشته باشد و اموال و دارایی زیادی را به دست آورد، حتی با وجود این‌که در زندگی عاطفی شکست خورده و همسرش او را ترک کرده است. همسر برنارد با تضادهایی که داشت، نمی‌گذاشت او فرزندانش را همان‌گونه که باب میلش است، هدایت کند و در این بین یکی از دخترانش به‌شدت به پدر علاقه‌مند است و بارها این مسئله را معترف می‌شود. همه چیزهایی را که برنارد می‌خواهد داشته باشد، دارد و همین اقتدار و شهوت قدرت است که او را کور کرده است و حتی تا نابودی فرزندانش هم می‌کشاند، طوری که حتی بعد از نابود کردن آن‌ها هم باز این شهوت و ولع قدرت در او از بین نرفت. این کاراکتر قدرت‌طلب در واقع می‌تواند در ذات درونی خیلی از آدم‌ها مخفی باشد. این کاراکتر بنا به تجربه زیستی و محیط و شرایط زندگی فرد می‌تواند ظهور کند و نمایان شود و در قالب شخصیت‌هایی مثل خود لورکا یا قدرتمندان و مسندنشینانی که امروزه در همه جای دنیا هستند، فارغ از جنسیتی بروز کند.

در گذشته ما گروه‌هایی داشتیم که هم‌دلانه کاری را آماده می‌کردند و پایش می‌ایستادند و نتیجه‌اش را به خانه می‌بردند. امروز چنین چیزی دیگر نیست. فکر می‌کنم چقدر امکان دارد با این نوع گروه‌ها باز هم روبه‌رو شویم؟
ما نسل تنهایی هستیم. مشکل ما این است که از خانه مادربزرگم و شب‌های چله و دورهمی و عید و… می‌آییم و با روندی روبه‌رو می‌شویم که غیرممکن است. ما روحیه دسته‌جمعی کار کردن را از دست داده‌ایم و آدم‌ها تنها شده‌اند، یعنی آدم‌ها در خلأیی نسبت به هم زندگی می‌کنند و رشته‌های انرژی قطع شده و مفهوم مصلحت جمعی دیگر وجود ندارد. ما جنگ داشتیم و بحران‌زده بودیم، ولی حواسمان بود که همسایه‌مان نان دارد؟ بچه‌هایش را به پناهگاه می‌بردیم و او ما را در جنگ و بمباران پناه می‌داد. این یک احساس مسئولیت جمعی بوده. من نمی دانم چرا، اما به عنوان نظاره‌گر می‌گویم خیلی از بین رفتن حس مسئولیت جمعی غمگینم. ما همه در مسابقه‌ای هستیم که به جای فکر به برد، به جفت پا زدن به دیگران فکر می‌کنیم. ما پر از خشونتیم. این خشونت که جلویش گرفته نمی‌شود، ایران زمین را از نفس می‌اندازد و این وحشتناک است. تئاتر آینه اجتماع است و همیشه شاخصه فرهنگی مملکت‌هاست و به واسطه اندیشه‌سازی‌اش قرار بوده یک گام از اجتماع جلوتر باشد. تئاتر می‌تواند جامعه را بهبود ببخشد و جامعه درست را نشان دهد. ما در دریای ابتذال غوطه می‌خوریم. ما سرگرم دعواهای بزرگانی هستیم که می‌خواهند ما خیلی چیزها را نفهمیم. ما در تئاتر و سینما یادمان رفته است اصلا چرا کار می‌کنیم؟ ما دقیقا چرایی را گم کرده‌ایم! به واسطه غلبه روح اقتصاد بر همه چیز، راه ما گم شد و نفهمیدیم چرا هنر به وجود آمده و آرزوهایمان کوچک شد و فقط متاسفم.

در وضعیت امروزی تئاتر، تئاتر‌های خصوصی جایگاهی پیدا کرده‌اند که به نظر می‌رسد نظم و تناسب قبلی را به هم زده‌اند. آیا این امر روی اجراهای افراد باسابقه‌ای مانند دکتر رفیعی هم اثر گذاشته؟
حمید پورآذری: بخش زیادی از طرفداران اجراهای دکتر رفیعی مخاطبین خاص هستند. بخش دیگر که تعداد اندکی هم نیستند، جوانانی هستند که در واقع یا برای بار اول است که این دست از اجرا را دنبال می‌کنند، یا به طور کلی افرادی که هنوز در زمینه تئاتر سبک خاصی را برای تماشا انتخاب نکرده‌اند. بخش دیگر هم افرادی هستند که تصادفی به تماشای اجرا می‌آیند. در این امر یک‌سری معیارهای تعیین‌کننده‌ وجود دارد که سلیقه مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد، یکی از آن‌ها تلویزیون است که می‌تواند در بالا بردن سطح مخاطب تاثیر به‌سزایی داشته باشد. درست است که وظیفه اصلی تلویزیون سرگرم کردن مخاطب است، ولی در اثنای همین امر چقدر توانسته به اعتلای نظر مخاطب کمک کند؟ در واقع با نگاهی به سیاست‌های تلویزیون متوجه می‌شویم این نهاد همواره دچار افراط و تفریط است. مثلا در دهه ۶۰ که وفور نمایش سریال‌ها و فیلم‌های ژاپنی را داشتیم که البته در بین این همه کار تعداد کمی از آثار مورد قبول و مناسب بودند. رویکرد صدا و سیما همیشه افراط و تفریط داشته است و این روزها نیز به نظر می‌رسد سیاست اصلی بر کاهش سلیقه مخاطب استوار است. این قضیه در یک مقطعی حدود سه یا چهار سال اخیر تاثیر زیادی بر سینما گذاشت که این روند با اهدای جوایزی به اصغر فرهادی دچار تغییر شد و پس از آن بود که سینما مورد اقبال قرار گرفت. این رویکرد بر تئاتر و نمایش‌های موزیکال هم تاثیر گذاشت و آن‌ها را به سمتی برد که تنها هدف سرگرم کردن و به خنده آوردن مخاطب را داشتند و وجوه هنری کمتر مورد توجه قرار گرفت و بیشتر به وجوه تجاری آن پرداخته شد. قطعا این روند بر ذائقه مخاطب حتی به صورت ناخودآگاه تاثیر گذاشته است.
ستاره اسکندری: اجتماع ما با ۱۰ سال پیش دغدغه‌های یکسانی ندارد. اولویت‌های جامعه ما امروز روی فضای مجازی می‌چرخد و خصوصا ذائقه مردمش تبدیل به جامعه ابتذال‌پسند شده. جامعه‌ای نیست که ۱۰ سال قبل با رفیعی و آثارش برخورد می‌کرد. خوشحالم که در همین وضعیت، استاد رفیعی پای نوع تئاترخودش، شاگردان جوانش و… می‌ایستد و از معیارهای غلط امروزی دوری می‌کند. ما نباید خودمان را از جامعه جدا بدانیم. امروز تمام ما تبدیل به اجتماع مصرف‌گرا شده‌ایم و جامعه بازیگر و تئاتر هم طبیعتا از این مسئله سوا نیست. دلم می‌خواهد از تمام بچه‌های روی صحنه و پشت صحنه جانانه تشکر کنم، چراکه به من ثابت شد در این حجم هیاهو و ربودن گوی سبقت و مسابقه، پای یک کار شش ماه است ایستاده‌اند. هدف ما میسر نمی‌شد، مگر با هم‌دلی گروهی.

  • گفتگو با دکتر علی رفیعی را در اینجا بخوانید.

منبع چلچراغ ۷۴۹

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: سید مهدی احمدپناه

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟