یا چطور اصولگراها مخفی شدند؟
جلال امانت
معمولا روش رایج برای طنز نوشتن درباره اتفاقاتی مثل حضور تتلو در جشن یکسالگی فارس پلاس و نشستنش کنار رسایی و ضرغامی، استفاده از فرمت ۵۰ سال بعد است. منتها الان شرایط یکطوری شده است که خودش همان ۵۰ سال بعد است. یعنی اگر مثلا قرار بود یک چیزی بنویسیم درباره اینکه تا ۵۰ سال دیگر جریان موسوم به ارزشی ممکن است به چه حدی از افلاس برسد، خیلی که زور میزدیم، به این میرسیدیم که ممکن است طوری شود که چهره شاخص فرهنگیشان بشود خواننده «جیگیلی جیگیلی…». یا مثلا مهمترین حرکت فرهنگی جشنشان بشود آَشتی دادن بهنوش بختیاری و امیر تتلو.
بههرحال این واقعا خوب است که جریان اصولگرا تصمیم گرفتهاند خون تازهای توی رگهای این جریان تزریق کنند، منتها عیب قضیه این است که این خون تازه رنگش زیادی به زرد میزند، طوری که اگر آدم خوب دقت نکند، ممکن است فکر کند خیلی هم خون نیست. بههرحال این جریان از قدیم هم بیشباهت به سلول نبود، یعنی خاصیت ورود انتخابی داشت. دهنهاش از همان قدیم هم یک طور خاصی بود که گاهی اوقات میتوانست چیزهایی به اندازه شتر را از خودش عبور بدهد و گاهی برای عبور یک سوزن هم جا باز نمیکرد. روزگاری این قبض و بسط دهنه ورودی وابسته به پول بود، اما از یک جایی به بعد قطر دهنه جریان اصولگرایی تصمیم گرفت فقط نسبت به انتخابات تغییر کند.
البته خوشبختانه این جریان نسبت به اسمش خیلی حساس است و همیشه به اصول میگراید، منتها این اصول در سالهای اخیر دائم جایشان را عوض میکنند، طوری که تشخیص اصولگرا بودن یا نبودن یک نفر در این چند ساله به اصلیترین دغدغه این جریان تبدیل شده است. یعنی نصف بیشتر وقت بزرگان جریان اصولگرا در این سالها صرف تعریف این شده است که چه کسی اصولگراست و چه کسی نیست. اسم تئوریک این تنگ و گشاد شدن مداوم دهنه اصولگرایی را در مجامع رسمی ریزش و رویش گذاشتهاند.
جریان نواصولگرایی مدتهاست به این نتیجه رسیده است که علی لاریجانی اصولگرا نیست، چون دایره توهینهای مودبانهای که بلد است، به اندازه کافی گسترده نیست. ناطق نوری اصولگرا نیست، چون زیادی سرش شلوغ است و فرصت ندارد نسبت به هر چیزی که از خارج کشور رد میشود، ابراز نگرانی کند. علی مطهری اصولگرا نیست، چون گاهی حرفهایش منطقی است. و حسن روحانی اصولگرا نیست، چون به اندازه کافی با خودش مخالف نیست. به جای این ریزشها در عوض اصولگراها موفق شدهاند بهخصوص در بخش فرهنگی نیروهای زیادی برویانند.
حسب تصادف این رویشها بهخصوص از میان کسانی اتفاق افتاده است که هر کدامشان یک خروار فالوئر در شبکههای مجازی دارند. این تصادفها آنقدر به کرات تصادفی رخ داده است که خیلیها به اشتباه فکر میکنند علت رخ دادن این تصادفها همین تعداد فالوئر بوده است. تصادف دیگری که به این گمانهزنی منجر شده است، این است که معمولا دوروبر هر انتخابات دهنه اصولگرایی به شکل غیرمترقبهای باز میشود، طوری که کموبیش در نواحی اطراف دهنه چینهای ریزی هم ایجاد میشود. یکی از ویژگیهای این رویشها آن است که موجود روییده اساسا هیچ شباهتی به پسزمینه پشتش ندارد. مثلا ممکن است یکی از اعضای اصلی جریان اصولگرایی معتقد باشد محمدرضا شجریان آدم سخیفی است، چون وقتی به فرنگ رفته است، دختری را که قصد داشته در خیابان با او عکس بگیرد، به گشت ارشاد معرفی نکرده است. اما همان آدم معتقد باشد امیر تتلو آدم سخیفی نیست. با وجود آنکه یکی از نگرانیهای عمدهاش این است که کی لباس«ش» را از پشت میبندد وقتی که او نیست. مثلا ممکن است یکی از اعضای این جریان معتقد باشد فلان فیلم سینما مصداق کامل پورن است، چون در آن بعضی از کلوزآپها زیادی طول کشیدهاند. اما در عین حال ارزشهای نهانشده در پشت ترانه «جیگیلی جیگیلی» را کشف کند.
گاهی اوقات شدت این رویش به حدی است که خیلیها گمان میکنند ممکن است از ابزارهای کمک رویانشی در این فرایند اتفاق افتاده باشد. این ابزارهای کمکرویانشی که معمولا در محبس اتفاق میافتند و به همین خاطر شواهد تصویری زیادی از نوع عملکرد آنان در دسترس نیست، بازدهی بسیار بالایی دارند، طوری که موجود رویانیدهشده فاصله میان غرق شدن در میان دفوف تا توصیه به چادر سر کردن اطفال از همان دوره جنینی را در مدتی کمتر از زمان لازم برای خوردن یک پاکت چیپس طی میکند.
نگرانی عمده برای کسانی که جریان اصولگرای پیش از رویش را درک کردهاند، این است که دیگر نتوانند در خیابان یک موجود اصولگرا را از دور تشخیص دهند. اما برای خود این اصولگرایان جدید آشناییزدایی نهتنها عیب محسوب نمیشود، که درواقع یک امتیاز بزرگ است. عصر جدید اصولگرایی عصر اصولگرایی مخفی است. شعار این عصر اصولگرایان این است: «شما هم یک اصولگرا هستید. کافی است به اندازه کافی فالوئر داشته باشید.»
شماره ۷۱۴