درباره موج تازه مهاجرت به ترکیه
پانیذ میلانی
«چرا ترکیه؟» این اولین جملهای است که وکیل پشت تلفن به من میگوید. همان وکیلی که وقتی به یک موسسه مهاجرتی که چند شعبه در ایران و اروپا دارد زنگ میزنم، به من مشاوره میدهد تا راهنماییام کند. آخر میخواهم بفهمم زندگی در ترکیه به جز شاهبلوط خوردن در خیابان استقلال و عمارتهای سریالهای ترکی چه جزئیاتی دارد که یک مهاجر باید بداند؟ مهاجری که شاید انتخاب دیگری هم جز این نداشته باشد، اما این جزئیات، جزئیاتی هستند که شاید دانستنشان کمهزینهتر از تجربه کردنشان باشد.
ترکیه را پیشنهاد نمیدهیم!
وقتی با یکی از موسسات مهاجرتی تماس میگیرم تا درباره مهاجرت به ترکیه مشاوره بگیرم، وکیل پشت تلفن سعی میکند گزینههای دیگری را هم برای مهاجرت پیش رویم قرار دهد تا از مهاجرت به ترکیه منصرف شوم. او سعی میکند شرایطم را جوری بررسی کنم که هر چیزی جز رفتن به ترکیه را امتحان کنم. حتی وقتی گفتم اطلاعات غلط دادم و گفتم مدرک تحصیلی هم ندارم و سطح زبانم در حد احوالپرسی است، باز هم گفت شما شرایطتان برای اتریش یا مجارستان خوب است. میتوانید آنجا یک دوره زبان بردارید و بعد از این طریق برای تحصیل در دانشگاه یا پیدا کردن کار اقدام کنید و از این طریق اقامت دائم بگیرید. وقتی دلیل این همه اصرار او به نرفتن به ترکیه را میپرسم، میگوید: «ما در ترکیه دفتر داریم، اما ترکیه را پیشنهاد نمیدهیم. ترکیه همین الان هم مردمش در حال مهاجرت کردن به کشورهای دیگر هستند. ما همیشه راه درست را پیشنهاد میدهیم. اولا شما از طریق خریدن ملک در ترکیه فقط اقامت موقت میگیرید، اقامت دائم که نمیگیرید. قاعدتا شما در هر کشوری که بخواهید بروید، باید در آنجا کار پیدا کنید. شما در کشورهای اروپایی اگر زبان یاد بگیرید، شانس کار پیدا کردن دارید.»
وکیل پشت خط ادامه میدهد و میگوید: «باز هم هرکاری شما دوست داشته باشید، ما برایتان انجام میدهیم، اما شما با ما تماس گرفتهاید تا راه درست را پیش رویتان قرار دهیم.» از این وکیل خداحافظی میکنم، اما به مشاوره با همین یک وکیل قناعت نمیکنم.
مشکل بینام
پیش یکی از دوستانم که در یک موسسه مهاجرتی کار میکند، میروم. این شرکت مهاجرتی تنها برای مهاجرت به ترکیه اقدام میکند. او را میبینم و شرایط را برایش توضیح میدهم. شروع به توضیح و تفسیر میکند و میگوید: «این را که هزینه مهاجرت به ترکیه چقدر میشود، نمیتوان دقیق گفت. این بستگی به سطحی از زندگی دارد که میخواهید آنجا داشته باشید. مثلا اجاره خانه در ترکیه از هزار لیر در کمترین حالت شروع میشود تا به بالا.»
میپرسم پایه حقوق چقدر است که هزار لیر هزینه اجاره خانه است؟ میگوید: «پایه حقوق برای کارگر مهاجر ایرانی ۱۵۰۰ لیر و برای کارگر ترک سههزار لیر است. قدیمتر با ۷۰۰ یا ۸۰۰ لیر هم میشد خانه گرفت، اما ترکیه هم یک مقدار تورم داشته.»
دوباره برمیگردد سر بحث اقامت و میگوید: «قانون ترکیه الان تغییر کرده است. قدیمتر میتوانستی یک خانه اجاره کنی و اقامت موقت بگیری و به مدت پنج سال، سالی یک بار آن اقامت موقت را تمدید کنی و بعد از پنج سال اقامت دائم میگرفتی. الان چون قانون ترکیه عوض شده، شما وقتی خانه اجاره میکنی، تا یک سال فرصت داری که در آن یک سال یا ویزای تحصیلی بگیری، یا ویزای کاری بگیری، یا خانه بخری، یا شرکت بخری. اگر در این یک سال شرکت تاسیس کردی، باید یک کارمند ترک در آن استخدام کنی، یا اگر موفق به پیدا کردن کار شدی، باید کارفرمای ترک داشته باشی.»
بعد شروع به مثال زدن یکی از موکلهایش میکند که وضع خوبی هم داشته و الان توانسته در ترکیه برای خودش زندگی خوبی دستوپا کند: «مثلا یک موردی داشتیم که الان به ترکیه رفت و وضعیت خوبی هم دارد. کار او بینالمللی است. آنها یک مغازه روسریفروشی دارند که روسریهایشان تماما وارداتی است و از ایتالیا وارد میشود و روسریهایش را از ترکیه به ایران یا لبنان میفرستد و درآمدش تماما از آنجاست. محل زندگی او مسلک است که یکی از شهرکهای ثروتمندنشین است. تخمین حدودی اجارهاش را از خودش نداریم، اما دور و اطرافیانش که در آن شهرک زندگی میکنند، حدودا ماهانه ۲۵۰۰ لیر اجاره میدهند که با شارژ و باقی هزینهها ماهانه باید حدودا ۳۱۰۰ لیر برای اقامت در این شهرک اجاره داد.»
سوال بعدیام این است که بیشتر چه تیپ افرادی برای مهاجرت پیش شما میآیند؟ میگوید: «کسانی که الان جدیدا میروند ترکیه، فقط و فقط برای خرید یا اجاره خانه میروند. سطح مالیشان هم خوب است. اکثرا متوسط رو به بالا هستند. افرادی هم که وضعیت مالی خوبی ندارند و میخواهند بروند، پیش ما نمیآیند. اکثرا خودشان اقدام میکنند. خودشان میروند و خانههایی ارزان در محلههای پایین شهر پیدا میکنند و با کمترین هزینه خانه اجاره میکنند، یا مثل حالت دانشجویی که خودمان داریم، چند نفری میروند خانه میگیرند. بعد هم در بازار سیاه دنبال کار میگردند. که البته اکثرا هم برمیگردند، چون نمیتوانند در عرض یک سال کار معتبر پیدا کنند و مهلت اقامت موقتشان باطل میشود و بعد هم پلیس میگیردشان و دیپورت می-شوند.»
از او میپرسم چطوری زبان یاد میگیرند؟ میگوید: «میروند آنجا خودشان زبان ترکی یاد میگیرند. خیلیها هستند نه ترکی بلد هستند نه انگلیسی، اما میروند و زبان هم یاد میگیرند. البته جدیدا ایرانی هم آنجا زیاد شده است.»
بعد میگوید: «آنهایی که سطح مالی خیلی خوبی دارند، ترکیه نمیروند. یا میروند اروپا یا کانادا. اکثرا کسانی که متوسط رو به بالا هستند، میروند ترکیه که بیشتر هم سعی میکنند آنجا خانه بخرند، چون با کمترین هزینه اندازه ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار لیر هم میشود آنجا خانه خرید. یعنی چیزی حدود ۷۰۰، ۸۰۰ میلیون تومان. ولی باید کار پیدا کرد.»
از او میپرسم کسانی که پیش شما میآیند، دلیل رفتنشان را به شما میگویند؟ جواب میدهد: «نه. اکثرا یا میخواهند سرمایهگذاری کنند، یا اینکه… نمیدانم اکثرا میخواهند از ایران بروند. دلیلش را ما نمیپرسیم، به ما هم نمیگویند.»
نکتهای که به نظر جالب آمد، این است که چند سال پیش اگر به یک موسسه زنگ میزدید تا مشاوره بگیرید، اول دلیلتان را برای مهاجرت میپرسیدند، اما الان هیچکدام از این دو وکیل هیچچیزی راجع به دلیل نپرسیدند. حتی نخواستند بدانند دلیل آدمها چیست. انگار که این دلیل آنقدر واضح است که همه میبینندش، اما اسمش را نمیآورند.
معاوضه ملک ایرانی با پاسپورت ترک
معاوضه ملک در ایران با ترکیه یکی از جدیدترین گزینههایی است که اخیرا سروکلهاش بین تبلیغات مهاجرت به ترکیه پیدا شده. اولین بار تبلیغ آن در یکی از شبکههای ماهوارهای پخش شد و در این تبلیغ ادعا شده بود که میتوان ملکی در مناطق یک تا سه تهران را با املاکی در ترکیه عوض کرد و از این طریق اقامت گرفت. البته تعداد موسساتی که این کار را انجام میدهند، هنوز خیلی زیاد نشده. به چندین موسسه مهاجرتی زنگ میزنم و ازشان میپرسم که آیا شما خدمات معاوضه ملک دارید؟ که جواب همه منفی است. با یکی از این موسسات تماس میگیرم تا ببینم چطور میشود با آنها ارتباط برقرار کرد و کارشان چگونه است.
اولین چیزی که متوجه شدم، این است که این دسته از تبلیغات اصلا شعبهای در ایران ندارند. با همان شماره ترکیه تماس میگیرم و آقایی تلفن را برمیدارد و بعد از اینکه کارم را میگویم، به مدیریت موسسه وصل میکند. چند دقیقه بعد مدیریت موسسه تلفن را برمیدارد. برایش توضیح میدهم که به چه علت تماس گرفتهام. بعد میپرسم شما مشاور املاک هستید یا موسسه مهاجرتی؟ میگوید: «من نه مشاور املاک بلدم، نه حوصلهش رو دارم، نه دوست دارم. اینجا یکسری املاکی هست که ما آنها را ساختهایم و روی آنها سرمایهگذاری کردهایم. شما اسناد ملکتان در ایران را که میخواهید آن را با ملکی در ترکیه معاوضه کنید، برای ما میفرستید و بعد ما هم قیمت و شرایط ملکی در ترکیه را به شما میدهیم.»
میپرسم از کجا میشود مطمئن شد که این ملک همقیمت همان ملک ماست؟ این سوال را به این خاطر میپرسم، چراکه در خیلی از گزارشهایی که درباره معاوضه ملک در ایران با ترکیه بود، نوشته شده است که در این راه امکان کلاهبرداری زیاد است و ممکن است خانه را به شما تحویل ندهند، یا خانهای با قیمت خیلی کمتر از خانهای که شما داشتید، به شما بدهند، یا حتی با ارز تقلبی سر شما را کلاه بگذارند. انگار که سوال خیلی بدیهیای میپرسم، میگوید: «خب مشخص است دیگر. قیمت این ملک که مشخص است، قیمت ملک شما هم مشخص است. خودتان میتوانید بروید و بپرسید.»
میپرسم برای معاوضه ملک باید حتما ملکی در یک منطقه خاص داشته باشیم؟ آقای پشت خط جواب میدهد: «خیر، اما بعضی از ملکها شرایطشان برای معاوضه بهتر است و آنها در اولویت هستند. وگرنه محدودیت خاصی برای این موضوع وجود ندارد.» بعد هم از من میخواهد مدارکم را به شمارهای که میدهد، واتساپ کنم تا کارهای معاوضه ملک را شروع کنیم. با تشکر تلفن را قطع میکنم.
خاطرات یک مهاجر
میدانم زندگی در ترکیه، همهاش عکس سیمیت خوردن کسانی نیست که بهتازگی به ترکیه رفتهاند و روزمرگیهایشان را در آن صفحه میگذارند. شاید حرف زدن با چند وکیل و یک بساز و بفروش هم نتواند دید درستی به کسی که قصد زندگی در ترکیه را دارد، بدهد. هرچند دید دقیق فقط وقتی به وجود میآید که در آن کشور زندگی کرد. با همه اینها اما من خواستم با کسی که مدتی را در ترکیه گذرانده، صحبت کنم. برای همین از یکی از دوستانم شماره یکی از آشنایانش را که مدتی در ترکیه اقامت داشته و حالا برگشته، میگیرم تا با او صحبت کنم.
اولین سوالم این است که شما چطوری مهاجرت کردهاید؟ جواب میدهد: «من همه کارهایم را خودم انجام دادم. بلیت هواپیما گرفتم و بعد اقامت توریستی گرفتم. با اقامت توریستی میشود تا پنج سال در ترکیه اقامت داشت. البته دفعه اول ویزای شش ماهه و بعد دو ساله میدهند و به همین ترتیب میشود پنج سال به این صورت در ترکیه ماند. اما باید بین این زمان به ایران برگشت و مهر ورود و خروج در پاسپورت بخورد. برای گرفتن ویزای توریستی باید یکسری کارها را انجام داد. در قدم اول باید یک قولنامه داشت. قیمت این کار هم متفاوت است. بعد از آن باید بیمه شد و یک برگه بیمهنامه رد کرد و بعد از آن کارهای اداره مهاجرت را انجام داد که آن هم سه، چهار ماه طول میکشد.»
این مهاجر درباره بیمه میگوید: «بیمه ترکیه با بیمه ایران فرق دارد و مانند ایران نیست که احتیاج به کارفرما داشته باشد. شما در آنجا میتوانید خود را بیمه خصوصی درمانی کنید. مثلا برای یک سال هزار لیر پرداخت میشود و به این ترتیب، یکسری درمانگاههای خاص از طرف آن شرکت بیمه هستند و با پرداخت آن مبلغ میتوان از آنها استفاده کرد. آن بیمهای را که کارگر باید از طرف کارفرما شود، به نام اجازه کار میشناسند، که در کار قانونی این اتفاق میافتد و کارفرما این بیمه را رد میکند.»
او درباره مراحل اداری کارهای مهاجرت میگوید: «شما وقتی وارد ترکیه میشوید، باید طی سه مرحله ۹۰۰ لیر هزینه کنید. اولین مرحله دپوزیت یا همان پول وسایل خانه است، چون خانهها را مبله اجاره میدهند. ۹۰۰ لیر بعدی حق بنگاه است و ۹۰۰ لیر سوم هم اجاره خانه است. این ۲۷۰۰ لیری است که در ابتدا باید برای اجاره خانه بدهید.»
بعد درباره کسانی که به ترکیه میروند، توضیح داد و گفت که به سه طریق میشود وارد ترکیه شد: «یکی از راهها، ویزای سرمایهگذاری است. ویزای سرمایهگذاری همان خرید خانه و شرکت است که کسانی که این کار را میکنند، وضع مالی خوبی دارند، یا در ایران یا در ترکیه منبع درآمد دارند و خود میتوانند کار قانونی پیدا کنند. طریق دوم پناهندگی است و طریق سوم ویزای توریستی است. کسی که ویزای توریستی دارد، به هیچ عنوان نمیتواند کار قانونی بکند. به خاطر همین سراغ کار در رستوران و هتل میروند که از این طریق پول خوبی عایدشان میشود. البته اگر کسی مدرکی مثل مدرک عکاسی یا مدرکی که به درد بخورد داشته باشد، میتواند کارفرمایی پیدا کند که بیمهاش کند و اقامت بگیرد.»
او درباره پناهندهها میگوید که اکثرشان پناهندههای سیاسی هستند، یا از طریق تغییر دین به آنجا رفتهاند. میگوید: «من کسی را ندیدهام که بخواهد پناهنده شود و وضعیت مالی خوبی داشته باشد. کسانی که پناهنده میشوند، به شهرهای کوچک ترکیه فرستاده میشوند و باید بروند و ماهی یک بار آنجا امضا بدهند تا دولت بفهمد در این شهر حضور دارند. اما بچههایی که پناهنده میشوند، معمولا از آن شهرها فرار میکنند و به شهرهای بزرگ میروند و کارهای سیاه انجام میدهند. مثلا میروند در رستورانها کار میکنند. پلیس از این اتفاق خبر ندارد و اگر آنها را بگیرند، دیپورت میشوند. چیزی که من دیدم، این است که ۶۰ درصدشان پسر و ۴۰ درصدشان دختر هستند.»
بعد درباره آنهایی که ویزای قانونی دارند، توضیح میدهد: «کسانی که ویزای قانونی دارند، یا در اینجا از طریق ثبت شرکت و خرید ملک سرمایهگذاری کردهاند، یا ازدواج کردهاند، یا توانستهاند کار دولتی پیدا کنند و پنج سال بمانند و توانستهاند به هر طریقی پاسپورت ترکیه بگیرند. نسبت به رتبهبندی بین بچههای ایرانی که در ترکیه هستند، میتوان گفت بزرگترین دسته، کسانی هستند که با ویزای توریستی به اینجا آمدهاند. بعد از آن کسانی هستند که به شکل سرمایهگذاری به اینجا آمدهاند و رتبه خیلی آخر را بچههای پناهنده تشکیل میدهند. اما به نسبت بچههای پناهنده زندگی سختتری را آنجا دارند، چون همیشه ترس از پلیس همراه آنها هست.»
میپرسم با اینکه همیشه باید از دست پلیس فرار کنند، باز هم ترجیح میدهند در ایران نباشند؟ میگوید: «کسی که پناهنده میشود، قاعدتا پی این کار را به تنش میمالد. قاعدتا همه آنها به یک امیدی میروند که دری به تخته بخورد تا بتوانند به یک کشوری ورودی بگیرند و از ترکیه بروند. بین پناهندهها ندیدم کسی را که کار کند و برای خانوادهاش پول بفرستد، اما اصولا پناهندهها در شرایط خوبی زندگی نمیکنند و حاضر به برگشتن هم نیستند و مجبورند بمانند و بسازند.»
آخرین سوالم هم درباره برخورد ترکها با ایرانیان است. میگوید: «متاسفانه چون بعضی از ایرانیانی که در ترکیه هستند، برخورد خوبی با ساکنان این کشور نداشتهاند و از آنها دزدی کردهاند، یا سر آنها کلاه گذاشتهاند، یا بحث و دعوا زیاد بین ایرانیان و ترکهای ترکیه وجود داشته، به همین دلیل اعتمادی بین ایرانیان و ترکهای ترکیه وجود ندارد. با آذریزبانها بهتر ارتباط برقرار میکنند، اما من خودم چند دوست ترکیهای دارم که البته شش ماه طول کشید تا ارتباطمان از حالت سلام علیک درآمد و توانستند به من اعتماد کنند. اما کسانی که ویزای توریستی میگیرند، اصولا در بخش گرافیک یا بخشهای مدیریتی هتلها فعالیت میکنند. عکاسها و فیلمبردارها هم بازار کار خوبی در این کشور دارند. اما اصولا اگر کسی با ویزای توریستی به اینجا بیاید هم کاری جز کار کردن در هتل یا رستوران پیدا نخواهد کرد.»
وقتی صحبتهایم با او تمام میشود، به آمار و ارقامی فکر میکنم که هر روز بالاتر میرود و قیمت لیری که هر روز بیشتر سقوط میکند و سرمایههایی که به امید پیشرفت به ترکیه وارد شدهاند، اما هر روز کمارزشتر میشود و به همه کسانی که مجبور شدهاند به امید روزهای بهتر از اینجا بروند و به تمام کسانی که نه راه پس دارند نه راه پیش.