داستان جلد
گزارش چلچراغ از جایزه ای که جنجال آفرید
نسیم بنایی
«طرف تنها بابی که میشناسه باب اسفنجیه، توییت کرده «باب دیلن اصلا شایسته کسب نوبل نبود».» این را یکی از صدها کاربر ایرانی نوشته است؛ همراه با اهدای جایزه نوبل ادبیات به باب دیلن جادوگر واژهها موجی از جوکها و واکنشها در شبکههای اجتماعی به راه افتاد، تا جاییکه یکی از کاربران نوشت: «باب دیلن خطاب به کاربران ایرانی گفت اگر کارشناسیتان تمام شد، یه دقیقه حرف نزنید خودم میخوام درباره جایزه خودم یه چیزی بگم!» اهدای نوبل ادبیات به باب دیلن به این خاطر با واکنشهای بسیاری همراه بود که همه او را با نام «خواننده و ترانهسرا» میشناسند. این اتفاق آنقدر عجیب بود که واکنش تحریریه چلچراغ را هم برانگیخت. ابراهیم قربانپور نوشت: «یعنی جایزه نوبل هدفش غافلگیرکردنِ بقیه است؛ نوبل ادبی به باب دیلن! احتمالا فقط انتخاب چرچیل در تاریخ از این انتخاب بیدلیلتر بوده!» مسعود رئیسی که از دسته موافقان این جایزه بود، در پاسخ گفت: «من ضمن موافقت با داوران گرانقدر نوبل، باب دیلن را شایسته این جایزه میدانم! البته با اجازه ابی. ضمن اینکه فکر میکنم اولین باره که نوبل ادبیات به یک ترانهسرا میرسه و این خودش دریچه جدیدیه!» با وجود همه این صحبتها هنوز کسانی هستند که مانند فاضل ترکمن فکر میکنند هرچند باب دیلن تقریبا اکثر موسیقیدانان جهان را تحت تاثیر قرار داده، اما باز هم اهدای نوبل ادبیات به او مثل این است که از فیلم «آرگو» در جشنواره «عمار» تقدیر کنند! به این ترتیب امثال فاضل معتقدند نوبل آییننامه خودش را در زمینه نوبل ادبیات زیر پا گذاشته است. اما این تنها نوبل ادبیات ۲۰۱۶ نیست که جنجال به پا کرده است. جایزه نوبل به واسطه افتخار بزرگی که برای صاحب خود به ارمغان میآورد، در کانون توجه همگان قرار میگیرد و خواسته یا ناخواسته با واکنشهایی همراه میشود. از نوبل صلح گرفته تا نوبل اقتصاد، همیشه پای یک جنجال در میان بوده است.
وقتی نوبل، اقتصاد را علم کرد!
«با تعلق گرفتن جایزه نوبل به اقتصاد، اعتبار و اقتدار علمی به آن داده شده است.» این جملهای است که تحلیلگر گاردین برای انتقاد از نوبل اقتصادی نوشته است. بسیاری از کارشناسان نوبل با تعلق گرفتن جایزه نوبل به اقتصاد مخالف هستند و برای آن تنها یک دلیل میآورند: «اقتصاد علم نیست!» همین جملهای که تحلیلگر گاردین نوشته نیز بهخوبی نشان میدهد که او اقتصاد را «علم» نمیبیند و تصور میکند این جایزه آن را به شبحی غیرواقعی از علوم راستین مانند فیزیک و شیمی تبدیل میکند. از نظر مخالفان، اقتصاد در حقیقت کسبوکار است و در کسبوکار نیز خدمتی به بشریت صورت نمیگیرد. این در حالی است که طبق وصیت آلفرد نوبل، مخترع سوئدی، این جایزه باید به کسانی تعلق بگیرد که خدمتی به بشریت کردهاند. در مقابل موافقان این جایزه میگویند اقتصاد علمی است که از ادبیات بیشتر به علمی مانند فیزیک یا شیمی شباهت دارد و درنتیجه منطقی است که جایزه نوبل به آن تعلق بگیرد. از سال ۱۹۶۸ که بانک سوئد تصمیم گرفت این جایزه را به فهرست جوایز نوبل اضافه کند، به رویای اقتصاددانان تبدیل شده است. برای هر اقتصاددانی اوج شهرت آنجاست که نوبل اقتصاد را دریافت کند. نامهایی مانند ژان تیرول، جوزف استیگلیتز، آمارتیا سن و پائول کروگمن تنها به واسطه همین نوبل اقتصاد بر سر زبانها افتاد. تا زمانیکه خبری از نوبل اقتصاد نبود، کسی نیز اقتصاددانان را آنطور که باید، نمیشناخت. اما اکنون این جایزه سند افتخار اقتصادیهاست. بههرحال باز هم مخالفان آن تلاش میکنند به گونههای دیگری حاشیه ایجاد کنند. برای مثال در سال ۲۰۰۸ پائول کروگمن جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد. او جزو منتقدان سرسخت جورج دبلیو بوش بود. بسیاری از رسانهها که مخالف او بودند، خبر دریافت جایزه او را اینطور نوشتند: «منتقد بوش جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۰۸ را دریافت میکند.» این رسانهها تلاش کردند با این تیتر او را فردی جانبدار نشان دهند. در سال ۱۹۹۴ نیز وقتی جان فوربز نش جایزه نوبل را دریافت کرد، عدهای با شکایت ادعا کردند او به لحاظ ذهنی و روانی بیمار است و به همین خاطر نباید این جایزه را دریافت کند.
قهرمانهای توخالی
«جایزه نوبل صلح میرسد به… اتحادیه اروپا!» خیلیها وقتی نام اتحادیه اروپا را شنیدند، خشکشان زد؛ برخی نیز از تعجب شاخ درآوردند. این جایزه به پاس شش دهه تلاش این اتحادیه برای پیشبرد دموکراسی و حقوق بشر در اروپا به آن تعلق میگرفت، اما خیلیها با اعتراض فریاد زدند: «اتحادیه اروپا، قهرمان صلح نیست.» نوبل صلح نمادی است که قهرمان صلح را مشخص میکند، اما این جایزه همیشه منشأ جنجالها و بحثهای اساسی بوده است. اعتراض به نوبل صلحِ اتحایه اروپا در سال ۲۰۱۲ تنها یکی از دهها موردی بود که در زمینه نوبل صلح به آن اعتراض میشد. باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ جایزه نوبل صلح را بهخاطر «تلاش برای تقویت دیپلماسی بینالمللی و همکاری میان مردم کشورها» دریافت کرد. زمانی که اوباما این جایزه را دریافت کرد، تنها ۹ ماه از عمر ریاست جمهوری او در آمریکا در دوره نخست میگذشت. اما این جایزه برای همه غافلگیرکننده بود، حتی خودِ اوباما نیز آن را «سورپرایز» نامیده بود و اعلام کرده بود خودش را شایسته این جایزه نمیداند، اما بههرحال جایزه را دو دستی قبول کرد. حتی نیویورکتایمز هم جایزه اوباما را یک غافلگیری حسابی نامید. البته اوباما تنها رئیس جمهور آمریکایی نیست که نوبل صلح دریافت کرده؛ جیمی کارتر یکی دیگر از روسای جمهوری آمریکا بود که در سال ۲۰۰۲ نوبل صلح را دریافت کرد. البته او در آن زمان رئیس جمهور آمریکا نبود. یاسر عرفات، شیمون پرز و انور سادات ازجمله دیگر افردی بودند که با دریافت نوبل صلحِ خود، جنجال آفریدند. هنری کیسینجر، دیپلمات آمریکایی و مشاور اسبق امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، نیز جزو کسانی است که نوبل صلح را دریافت کرد، درحالیکه بسیاری معتقد بودند او اصلا شایستگی لازم برای دریافت این جایزه را نداشت. او بهخاطر تلاشهایش برای پایان بخشیدن به جنگ ویتنام این جایزه را دریافت کرد، اما نکته جالب توجه این است که دو سال پس از اعطای جایزه او، جنگ در ویتنام همچنان ادامه داشت و ویتنام شمالی به ویتنام جنوبی حمله کرد. به این ترتیب کیسینجر برای چیزی جایزه گرفت که اصلا محقق نشده بود. بهخاطر اعطای این جایزه به کیسینجر دو نفر از اعضای نروژیِ کمیته نوبل به نشانه اعتراض از سمت خود استعفا دادند.
جهان مقهورِ ادبیات
جایزه نوبل ادبیات درحقیقت نیمی از تاریخ جنجالهای نوبل را تشکیل میدهد؛ یعنی اگر نوبل ادبیات نیمی از جنجالهای نوبلی هم نبود. بسیاری از نویسندگان قهار که کسی نمیتواند در مورد بزرگی آنها و آثارشان تردید داشته باشد، هیچگاه نوبل ادبیات دریافت نکردهاند. مدعیان بر این باورند که این افراد به دلایل سیاسی و فراتر از ادبیات هیچگاه به جایزه خود دست پیدا نکردند. اما در مقابل بسیاری از نویسندههای ناشناس که آثار چشمگیری هم ندارند، مفتخر به دریافت نوبل ادبیات شدهاند. در سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۱۲ وقفهای در اهدای نوبل ادبیات رخ داد که دست نویسندگان مشهوری مانند لئو تولستوی و امیل زولا را برای همیشه از این جایزه کوتاه کرد. برخی نیز میگویند انزجار سوئدیها از روسها باعث شد نویسندگان مشهور این کشور همچون لئو تولستوی و آنتوان چخوف هیچگاه نوبل ادبیات را دریافت نکنند. البته کمیته نوبل ادبیات همیشه ادعا کرده که خنثی و بیطرف بوده. مثلا در دوره جنگ جهانی همیشه جوایز را به نویسندگان کشورهای درگیر جنگ از هر سمتی داده است. اما آنچه بیش از همه باعث انتقاد نسبت به عملکرد این کمیته شده، این است که اکثر نویسندگانِ برنده، اروپایی و بهویژه سوئدی هستند. این مسئله باعث شده تردیدهایی در مورد بیطرفی کمیته نوبل ادبیات ایجاد شود. این مسئله به حدی پررنگ و واضح است که حتی روزنامههای سوئدی نیز نسبت به آن موضعگیری و انتقاد کردهاند. سوئدیها حتی از همه نویسندگان آسیایی هم جایزه بیشتری دریافت کردهاند. گویی اروپا جهان ادبیات است و سوئد در مرکز آن قرار دارد. هرتا مولر، نویسنده و شاعر رومانیاییتبارِ آلمانی، در سال ۲۰۰۹ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد، اما بسیاری از نویسندگان آمریکایی به او اعتراض کردند، چراکه تا آن لحظه حتی نام این زن را نشنیده بودند. مولر تنها یکی از دهها نفری است که با دریافت این جایزه با موج اعتراضات روبهرو شد. شاید کمیته نوبل ادبیات ترجمه داستانهای مختلف را دریافت نمیکنند. شاید واقعا فقط به اروپا علاقه دارند، اما همه میدانند که نوبل ادبیات اروپامحور است و جهان ادبیات را در نظر نمیگیرد.
تاجر مرگ
اقتصاد که علم نیست، ادبیات که نقص ترجمه دارد، صلح هم که پای سیاست را به میان میکشد. اما شیمی، فیزیک و پزشکی که علومی تجربی با نتایجی مشخص هستند، چرا از شر جنجالها در امان نیستند؟ نگاهی به تاریخ جایزه نوبل نشان میدهد که رد جنجال در نوبل فیزیک، شیمی و پزشکی نیز مشهود است. نمونه معروف آن نیز آنتونیو اگاس مونیز است. او جراح و متخصص مغز و اعصاب بود که در سال ۱۹۴۹ بهخاطر انجام لوبوتومی (برش قسمتی از مغز) جایزه نوبل پزشکی را دریافت کرد. او درحقیقت این روش را برای درمان ناهنجاریهای ذهنی به کار برد، اما این روش مدتی بعد منسوخ شد. به این ترتیب درحالیکه تصور میشد او خدمت بزرگی به خلق کرده و باید جایزه نوبل دریافت کند، او هیچ کاری نکرده بود و صرفا نامش در میان نوبلیها قرار گرفته بود. فریتز هابر نیز شیمیدانی است که بهخاطر دریافت نوبل شیمی با واکنشهای بسیاری روبهرو شد. واقعیت این است که هابر خدمت بزرگی به خلق کرد. او عنصری را کشف کرد که در کشاورزی بسیار موثر است و منبع تغذیه میلیونها انسان را تامین میکند. اما هابر خوشخدمتی خود را با یک کشف دیگر به باد فنا داده و به همین خاطر کسی او را شایسته نوبل نمیداند. «او عنصری را کشف کرد که در سلاحهای شیمیایی جنگ جهانی اول به کار رفت.» درواقع او استارت استفاده از گازهای سمی در جنگ را زد. البته بسیاری میگفتند حتی آلفرد نوبل، بنیانگذار این جایزه هم از این قضیه استثنا نیست. آلفرد نوبل دینامیت را اختراع کرد که از آن بهعنوان سلاح استفاده میشود و به این ترتیب باعث مرگ انسانها میَشود. به همین خاطر است که روزنامهای فرانسوی در آن زمان به او لقب «تاجر مرگ» را داده بود. اما او با خواندن این مقاله متحول شد و تصمیم گرفت ثروت خود را در راه خدمت به خلق خرج کند. شاید هابر هم مثل او باشد. بههرحال هابر و هابرها جایزه نوبل خود را دریافت میکنند و این سند افتخار همیشه با آنها میماند و به همین خاطر جنجال همچنان ادامه دارد.
شماره ۶۸۲
تهیه نسخه الکترونیک