تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۲۷ - ۰۵:۱۴ | کد خبر : 1617

بابانوئل، کریسمس و شورت ورزشی

پریسا شمس سلام به تو گودزیلای عزیزم! امروز که این نامه را برای تو می‌نویسم، خیلی‌ها در شور و هیجان هستند که به استقبال سال نوی میلادی بروند. سرانه قطع کاج در مملکت رشد چشم‌گیری داشته و مغازه‌هایی که تزیینات درخت کریسمس می‌فروشند هم حسابی کارشان رونق گرفته است. ممکن است با خودت بگویی حتما […]

پریسا شمس

سلام به تو گودزیلای عزیزم!
امروز که این نامه را برای تو می‌نویسم، خیلی‌ها در شور و هیجان هستند که به استقبال سال نوی میلادی بروند. سرانه قطع کاج در مملکت رشد چشم‌گیری داشته و مغازه‌هایی که تزیینات درخت کریسمس می‌فروشند هم حسابی کارشان رونق گرفته است. ممکن است با خودت بگویی حتما مامان دلقک و سیرک سیارش به یکی از کشورهای اروپایی رفته‌اند، ولی ای فرزند به دنیا نیامده من! بدان و آگاه باش که من این نامه را برایت از خاک پاک میهن می‌نویسم. با این‌که تقویم ما بر اساس تاریخ شمسی است و با این‌که خودمان همیشه اول فروردین را جشن می‌گیریم و بابتش از نیمه اسفند تا نیمه اردیبهشت کلا تق و لق می‌شویم، اما مدتی است که بخشی از آحاد ملت ما به صورت کاملا خودجوش تصمیم گرفته‌اند که در شادی و سرور جشن میلادی هم سهیم باشند.
نمی‌دانم قبلا برایت گفته‌ام یا نه، اما مردم ایران به‌شدت به سنت‌ها و آیین‌ها معتقد هستند و در حفظ و حراست از این سنت‌ها همواره تمام سعی خود را به کار می‌بندد. البته که چون ما ملتی فلکسی‌بل هستیم، اجازه می‌دهیم سنت‌هایمان در مرور زمان خود را با شرایط جدید آپدیت کنند. مثلا ما یک سنت ایرانی داریم به اسم چهارشنبه‌سوری. این چهارشنبۀ کاملا سوری، درواقع یک سه شنبه است که خودش را به جای چهارشنبه جا زده، چون آخرین سه‌شنبه سال است. در اصل این سنت مردم در این روز می‌روند بوته خار می‌سوزانند و از روی آتش می‌پرند و می‌خوانند زردی من از تو، سرخی تو از من! اما در مرور زمان این رسم هی خودش را با توجه به دوران به‌روزرسانی کرده و حالا به جایی رسیده که مردم در این روز بمب‌های خوشه‌ای دست‌سازشان را در آتش منفجر می‌کنند و البته شعر خاصی هم نمی‌خوانند. یعنی وقت نمی‌شود که بخوانند، چون تا بیایند دهن باز کنند، بمب منفجر شده و شخص به‌جای‌آوردندۀ مراسم به صد قسمت مساوی تقسیم گردیده است.
گودزیلای جان! می‌خواهم برایت یک مثال دیگر بزنم. ما در ایران یک رسم کهن دیگر هم داریم به نام سیزده‌به‌در! اسمش کمی ضایع است، اما خودش بد نیست. سیزده‌به‌در رسمی است که در سیزدهمین روز فروردین به جا آورده می‌شود. در سنت‌ها به این‌گونه بوده که مردم در این روز به دل طبیعت می‌رفته و دور هم ناهار آش رشته بر بدن می‌زده و خنده و شادی می‌نموده‌اند تا نحسی سیزدهمین روز سال آن‌ها را نگیرد. بعدها که گذشت، ملت دیدند آخر آش رشته هم شد غذا؟ بریم تو طبیعت جوج بزنیم صفا کنیم! و این‌گونه بود که آتش چهارشنبه‌سوری به سیزده‌به‌در هم رسید. حالا سال‌هاست که در سیزده‌به‌در مردم به طبیعت می‌روند و با گشاده‌دستی تمام تجزیه‌ناپذیرترین زباله‌هایی را که ممکن است، در طبیعت ریخته و آتش جوج سرخ‌کن بر پا کرده و بی‌آن‌که خاموشش کنند، سر خانه و زندگی خود می‌روند و به این‌سان نحسی سیزده را از خود به طبیعت واگذار می‌کنند. این وسط یک باهوشی هم آمده برای این‌که به‌طور غیرمستقیم برای مردم فرهنگ‌سازی کند، اسم این روز را گذاشته روز طبیعت، که البته این اسم برای طبیعت از فحش خواهر و مادر هم بدتر است. اصلا یک بار طبیعت رفته بود دم مجلس که جون مادرتون واسه من اسم نذارید تو تقویم، دیگه طاقت این توهین رو ندارم!
خلاصه که گودزی جان! هر آن‌چه برایت گفتم، از این‌رو بود که بدانی ما ایرانی‌ها اعتقاد داریم هر رسم و آیین را آن‌طور که عشقمان بکشد، اجرا می‌کنیم. بنابراین هیچ بعید نیست که چند صباح بعد به این نتیجه برسیم که مراسم کریسمس را هم با آتش زدن درخت کاج وسط خانه شروع کنیم، یا به جای جوراب بابانوئل، شورت ورزشی بابانوئل را پشت در خانه بیاویزیم و داخلش هدایای خفن برای هم بگذاریم و خلاصه کاری کنیم با کریسمس که مادرش هم ببیندش نشناسدش. هرچند که من هنوز نفهمیده‌ام که اصلا به ما چه که سال نوی میلادی را جشن می‌گیریم؟! اگر تو برای این پرسش جوابی داشتی، به من خبر بده!
قربانت، مامان دلقک سنت‌گرا

شماره ۶۸۹

برچسب ها: ,
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟