تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۴/۲۱ - ۰۶:۵۵ | کد خبر : 3378

باد و برگ…

نگاهی به فیلم «۷۶ دقیقه و پانزده ثانیه با کیارستمی» از فیلم‌های اکران هنر و تجربه محسن خادمی نوشتن یادداشت یا نقد در مورد هر اثری که به شکلی مستقیم با کیارستمی درگیر باشد عینکی می‌طلبد که نگاه ساده و سهل ممتنع او را به خوبی به مخاطب برساند. لبه باریکی که در نوشتن در […]

نگاهی به فیلم «۷۶ دقیقه و پانزده ثانیه با کیارستمی» از فیلم‌های اکران هنر و تجربه

محسن خادمی

نوشتن یادداشت یا نقد در مورد هر اثری که به شکلی مستقیم با کیارستمی درگیر باشد عینکی می‌طلبد که نگاه ساده و سهل ممتنع او را به خوبی به مخاطب برساند. لبه باریکی که در نوشتن در باب فیلمی مستند درباره او (و با حضورش در تمام دقایق آن) باریک‌تر هم می‌شود و من همه مدت سعی خواهم کرد در نگارش این یادداشت جلوی احساساتم را بگیرم و نگاهی سینمایی به ساخته سیف‌الله صمدیان داشته باشم. ۷۶ دقیقه و پانزده ثانیه با کیارستمی مانند نامش شعری نو در باب نگاه این فیلم‌ساز برجسته و روشنفکر به زندگی و سینماست. فیلم با نمایی بسته و برفی یک خیابان آغاز می‌شود در حالی که کیارستمی برف‌های روی شیشه ماشین را کنار می‌زند. صبر و حوصله‌ای که کیارستمی هنگام پاک کردن شیشه ماشین از خود نشان می‌دهد به شکلی موجز (چون تیتراژ کوتاه و نکته‌دارش) منش او را نشان می‌دهد. عناصر آشنای شخصیت و سینمای کیارستمی (مانند علاقه‌اش به المان جاده که در فیلم نقش پررنگی دارد) کارکردی ثانویه به خود می‌گیرند و در نمایش نگاه تمثیل‌وار کیارستمی به زندگی نقشی شخصیت‌گونه دارند.
بینشی که در آثار کیارستمی دیده بودیم، این بار در همراهی با او می‌بینیم و می‌شناسیم. فیلم نگاه مستندواری به کیارستمی و آثارش دارد و همانگونه که اکثر سکانس‌های فیلم در واقع پشت صحنه‌ای از مراحل گوناگون تهیه آثارکیارستمی (چه سینمایی و چه فعالیت‌های دیگرش به عنوان یک اندیشمند) است، دوربین در دیگر موارد هم ثبت‌کننده لحظه‌هایی است که در هم‌جواری با کیارستمی می‌گذرند. رابطه دوربین با کیارستمی جدا از این‌که لنز واید از نظر او بهترین هدیه الهی است (شوخی او در فیلم) تمثیل‌وار با نشان دادن دوستی‌اش با صمدیان و جعفر پناهی (که در برخی صحنه‌ها به عنوان فیلمبردار پشت دوربین است) تاثیرگذار از آب در آمده است. تماشای دست خط او هنگام نگارش فیلم «دایره» پناهی برای دوستداران نگاه اجتماعی‌اش به سینما که زمانی با دیدن سادگی رک او در بیان معضلات اجتماعی آثار وابسته به کیارستمی سرکیف می‌آمدند، لذتی وصف ناپذیر دارد؛ «کاپشنتو دربیار دستاتو بشو بشین سر میز.. گورپدرشون.» دیالوگی که پسر صاحب خانه اعیانی در طلای سرخ به پیک موتوری یاغی فیلم می‌گوید. تلاش کیارستمی برای ثبت قاب‌ها با همان حضور ابتداییش و عکاسی از سگ کنار جاده نمایش داده می‌شود. عشق او در نمایش کنتراست‌های طبیعی و قاب‌های بدیع چنان بی‌دریغ است که ابایی از مواجهه با مرگ ندارد (ارجاع به دیالوگ «بریم جلوتر تهش مرگه دیگه» پشت فرمان ماشین و در عکاسی خارج از شهر) و این جز آن‌که نشان‌دهنده رابطه عاشقانه او با عکاسی و تصویر است، نمایانگر نگاه روان و خیام وارش به زندگی نیز هست.
نکته‌ای که می‌تواند تعریف دیگری جز دیدگاه پرتره‌وار از فیلم ارائه دهد؛ نمایشی ازتعریف کیارستمی از «زندگی» با نزدیک شدن به او. دوربین از همان ابتدا با او همراه است و در این لحظه‌های عارفانه خلق کردن، هم‌چون دوستی صمیمی او را رصد می‌کند. مقایسه شاعرانه و ظریف کیارستمی با تصویرسازی‌های واضح او (در فیلم اهمیت کنتراست عکس‌ها را برای کیارستمی می‌بینیم) از زندگی به عنوان یک عکاس و فیلم‌ساز یا یک نقاش، که در چند جای فیلم (که منتخبی است از بیش از ده ساعت فیلم و عکس که در رابطه‌ای بیست و پنج ساله گردآوری شده‌اند) به آن اشاره می‌شود (مانند دیالوگی که احتمالا جعفر پناهی پس از دیدن عکس‌های او از رقص نور و شیشه بارانی ماشین می‌گوید: بیچاره عکاس‌ها که چه تلاش بیهوده‌ای می‌کنند) که این مقایسه در مواجهه با کاراکتر کیارستمی به‌جا و منطقی درآمده است. برای نمایش وسواس او در تهیه آثارش، ارجاع به سکانسی که در حال انتخاب ابیات مورد علاقه اش از نیماست و سه بار تصمیمش را روی یک بیت تغییر می‌دهد تا آن را انتخاب کند، کافی است. او به دنبال عناصری در تصویرهایش است که وزن «آوخ» در شعر نیما را به کادرهایش ببخشد و تعادلی ساده و گیرا در قاب‌هایش ایجاد کند. برای این‌که کاراکتر کیارستمی را در مدیوم سینمای ایران بشناسیم و جهت شناخت جایگاه او را در قیاس با جریان عامه و متداول سینمای ایران می‌توان به سکانس پشت صحنه تصویربرداری تیتراژ «سربازان جمعه» اشاره داشتد که زیر باران شدید حیاط سربازخانه، کیارستمی دوربین و سه پایه به دست در زیر بارش شدید به دنبال کادر بستن است و کیمیایی چتر به دست به دنبال اوست. فیلم اهمیت ایجاز را نزد کیارستمی جز در رعایت آن در قاب‌بندی (مانند استفاده بدیع در استفاده از آینه ماشین برای گرفتن تصویری واید از کیارستمی که کنار جاده مشغول عکاسی است) و سکانس‌هایش (سکوت فیلم که به خوبی نمایشگر علاقه کیارستمی به این عنصر با نهادینه نشان دادن آن در زندگی‌اش به خوبی در آمده است)، در فیلمی مستند از او با اشاره استاد به اهمیت ایجاز با ذکر خاطره نگارش مطلب چهارصد کلمه ای از زبان او در کاخ نیاوران در کارگاه فیلم‌سازی نیز نشان می‌دهد.
مثل نمایش صبر و دقت استاد که جز در سکانس اول در تصویربرداری از اجتماع مرغابی‌ها (پشت صحنه پنج) که گویی با دوربینش ساعاتی در بین آن‌ها زندگی می‌کند و با حوصله در تلاش برای نشان دادن سادگی زندگی البته نگاهشان به این مقوله است که آنها را به‌دنبال روزی از سویی به سوی دیگر می‌کشاند و کیارستمی در سکانسی دیگر چه شاعرانه ریتم زندگی آن‌ها را با ضرب گرفتن روی ماسه‌ها به کمک همکارانش صداسازی و ثبت می‌کند. کاراکتری به لحاظ آرتیستیک ساده، موجز و بدیع، که از شدت بداعت، ساختارشکن جلوه می‌کند. سادگی نگاه به سینما در کنار سادگی نگاه به زندگی (ارتباط تمثیل‌وار آقا صمد به‌عنوان کنایه‌ای از کائنات با کیارستمی از زبان او) از ویژگی‌های منحصربه‌فرد شخصیت کیارستمی است که در فیلم هم نشان داده می‌شود، تا جایی که کیمیایی سنتی‌باز را هم پس از دیدن تصویربرداری آسان کیارستمی از رژه سربازان، به تحسین فیلم‌سازی به شیوه دیجیتال وامی‌دارد. (اذعان کیمیایی به علاقه‌اش به فیلم‌سازی به این شیوه را بعدها در ساخت فیلم‌هایی چون «محاکمه در خیابان» که با شیوه دیجیتال ساخته شده می‌بینیم).
فیلم چنان سرشار از یافته‌های کارگردانش از کیارستمی است که با نمایش نامش در تیتراژ موکدا پیروی‌اش را از توصیه‌های کیارستمی در طراحی گرافیکی نام «کپی برابر اصل» که در آن اصرار دارد با نزدیک کردن حروف و کلمات کمترین فضا برای معرفی نام فیلم استفاده شود، نشان می‌دهد و وام دار اوست. شاید درخشان‌ترین استعاره فیلم نمایش یک نقاشی از یک نقاش باشد در حالی که خود پرتره‌ای از فیلم‌ساز فقید است. قرار دادن آن به عنوان قابی در سکانس پیش از پایان نمایش داده می‌شود. سکانس نهایی نیز نوعی ادای دین به سکانس آخر زیر «درختان زیتون» است که در آن کیارستمی در جستجوی زندگی نام طاهره را فریاد می‌زند و بین درختان زیتون گم می‌شود. نگاه روان و سهل و ممتنعی که از کیارستمی شعری نو تفدیم به سینما ساخته و در لحظه لحظه همراهی فیلم با کیارستمی نمایان است و فیلم بیش از هرچیز فرصتی است برای این همراهی و شناسایی خیام سینمای جهان که نگاه و منش و سینمای او حتی پس از مرگ جسمانی‌اش همچنان در رگ سینمای جهان در جریان خواهد بود.
پ‌ن: تیتر، نام مجموعه شعری از عباس کیارستمی که توسط نشر نظر منتشر شده است.

شماره ۷۱۲

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟