تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۱/۱۰ - ۰۷:۰۹ | کد خبر : 2529

بازیگر خوب فراموش نمی‌شود

گفت‌وگوی نوروزی با حبیب رضایی فرنوش ارس‌خانی وقتی اسم حبیب رضایی می‌آید، ناخودآگاه تصویری از فیلم‌های موفق و پربازیگری در ذهن متبادر می‌شود که بدون شک ترکیب آن‌ها فقط توسط یک سینمایی اصیل می‌تواند اتفاق بیفتد. حبیب رضایی عاشق سینماست و تقریبا در رأس آموزش بخش مهمی از مکاتب و اصول حرف‌های سینما قرار دارد. […]

گفت‌وگوی نوروزی با حبیب رضایی

فرنوش ارس‌خانی

وقتی اسم حبیب رضایی می‌آید، ناخودآگاه تصویری از فیلم‌های موفق و پربازیگری در ذهن متبادر می‌شود که بدون شک ترکیب آن‌ها فقط توسط یک سینمایی اصیل می‌تواند اتفاق بیفتد. حبیب رضایی عاشق سینماست و تقریبا در رأس آموزش بخش مهمی از مکاتب و اصول حرف‌های سینما قرار دارد. از همان زمان که موسسه کارنامه را به همراه پرویز پرستویی تاسیس کرد، مقدمات بسیاری برای معرفی چهره‌های جوان به سینما را فراهم آورد. او در خانواده تحصیل‌کرده‌ای بزرگ شده که تمام افراد آن به غیر از خودش، پزشک هستند.
مصاحبه ما با حبیب رضایی بعد از یک ماه پی‌گیری بالاخره اتفاق افتاد. درحالی‌که به‌شدت درگیر سریال «کلاه قرمزی» بود، اما دعوت ما را در بعدازظهر یک روز زمستانی پذیرفت و به دفتر ما آمد. گفت‌وگوی پیش‌رو چکیده‌ای از بخش‌های مهم و مفصل ما با این بازیگر خوش‌مشرب و مبادی آداب است.

وقتی از ابتدا وارد جریان مصاحبه با شما و بعد روند پی‌گیری‌اش شدم، نکته بسیار مهمی که طی مکالمه‌هایی که با شما داشتم به نظرم مهم آمد، دغدغه زمان بود. اهمیت و توجه به زمان در کدام بخش از زندگی کاری شما قرار دارد؟
زمان یک سرمایه غیرقابل جبران است و وقتی شما تاخیر می‌کنید، انگار یک بخشی از آن را نابود کرده‌اید و هیچ‌وقت هم نمی‌توانید جبران کنید. بنابراین من سعی می‌کنم آدم وقت‌شناسی باشم. خصوصا وقتی با کسی یا جایی قرار دارم، برایم خیلی مهم و حیاتی است که به‌موقع برسم. البته در حد استاندارد جهانی‌اش یک ربع تاخیر معقول است، اما سعی می‌کنم بیشتر از یک ربع تاخیر نداشته باشم.
چطور سعی می‌کنید در این تهران شلوغ و پرترافیک آدم آن تایمی باشید؟
زودتر از زمان معمول برای هر مسیر، اقدام به حرکت می‌کنم و از هر وسیله نقلیه ممکن، حتی دوچرخه و موتور استفاده می‌کنم.
سر کار و فیلم‌برداری هم آدم آن تایمی هستید؟
صددرصد، در کار که خیلی برایم زمان مهم‌تر می‌شود. من اصولا از این‌که یک‌سری آدم را معطل خودم کنم و در اتفاقی که قرار است با حضور من اتفاق بیفتد تاخیر ایجاد کنم، احساس خیلی بدی دارم و از درون آزار می‌بینم.
این خیلی خوب است که در سینمای ایران چنین اتفاقی بیفتد، چون اغلب بازیگرها و سوپراستارها به این معروف شدند که قرارها زیاد برایشان مهم نباشد و اگر دیر برسند، مسئله مهمی نیست…
البته در مورد همه بازیگرها این موضوع صدق نمی‌کند. خیلی از آدم‌ها هستند که قرارها برایشان مهم است و کمتر پیش می‌آید برای رسیدن به جایی تاخیر کنند. ممکن است این موضوع درباره بعضی از دوستان کم‌تجربه واقعیت داشته باشد که اگر ادامه پیدا کند، به‌تدریج جایگاهشان هم متزلزل خواهد شد. اما اغلب بزرگان و هنرمندانی که من با آن‌ها کار کردم، آدم‌های به‌اصطلاح آن تایمی بودند و این خصوصیت آن‌ها روی من تاثیر بسیاری گذاشت.
این ویژگی مهم را از چه کسی آموختید؟
من بچه کوچک خانواده هستم، خواهر و برادرم چندین برابر من آدم‌های منظم، مرتب و دقیقی هستند. زمان همیشه برای خانواده من مهم بوده است. پدر من پزشک بود و به‌موقع رسیدن برایش امر حیاتی بود. این بود که اصولا «زمان» برای من مقوله جدی شده است.
وقت‌شناس بودن چقدر در حرفه سینما به بازیگر کمک می‌کند؟
آدم وقتی وارد فضای حرفه‌ای‌تر شود، بیشتر متوجه تاثیرات زمان روی کارش می‌شود. چون دیر رسیدن، با عجله کار کردن و بدون آمادگی جلوی دوربین قرار گرفتن به‌هیچ‌وجه کیفیت خوبی روی کار نخواهد گذاشت. بازیگری، کار خلاقه است؛ کار اداری نیست که آدم بخواهد در عرض دو دقیقه پرونده‌ها را امضا کند و کارش تمام شود. بازیگری اتفاقی است که اول باید درون شما جریانی شکل بگیرد که آمادگی لازم را برای بازی داشته باشید. بنابراین یکی از ابزارهای اولیه بازیگری، زمان و وقت است، چون شما باید اول وقت‌شناس باشی تا بتوانی کارهایت را به‌درستی و با کیفیت انجام دهی. متاسفانه یکی از ابزارهایی که وقت آدم‌ها را سر صحنه می‌گیرد، گوشی موبایل است. بارها اتفاق افتاده که آدم‌ها پشت گوشی هستند و بعد از چند لحظه طولانی مکالمه‌شان را قطع می‌کنند و بعد سر صحنه می‌روند. اما واقعا چطور ممکن است آدم به‌سرعت از یک دنیای دیگر منفک شود و به یک خلوت ذهنی برسد تا بتواند خودش را برای کاری که از او می‌خواهند، آماده کند!
یکی از مهم‌ترین کارهای شما در بازیگری، آموختن و آموزش دادن است، این دو اصل مهم از چه زمانی در زندگی شما به دغدغه تبدیل شد؟
زمانی که وارد این حرفه شدم، همیشه برایم جذاب و سوال‌برانگیز بود که بازیگرها چه کاری انجام می‌دهند که به اصطلاح به نقش برسند. هر چقدر جلوتر رفتم، متوجه شدم که این فرایند برای خیلی‌ها قابل گفتن نیست، یعنی اگر آن را بگوییم، غلط و اشتباه گفته‌ایم. مثل لذت غوطه‌ور شدن است که هرگز نمی‌توان آن را درست توصیف کرد. بعدها فهمیدم، اما اصول و مناسبات درونی و در عین حال، راهنمایی و ایجاد موقعیتی بیرونی، توأمان، ماحصل ایفای نقش می‌شود و برای من دغدغه شد که چقدر می‌توانم این دو مرحله را کشف و مدون و قابل انتقال کنم.
از همان زمان احساس کردم علاقه بسیار زیادی دارم که این فرایند را هم بیشتر بشناسم و هم به بقیه کمک کنم تا این موضوع را درک کنند. به نظرم بازیگری پرورش داده می‌شود، آموزش داده نمی‌شود. بقیه چیزها ممکن است در سینما آموزشی باشد، ولی بازیگری آموزش‌پذیر نیست. چون من به کسی حسادت و خشم نمی‌توانم یاد بدهم، آدم‌ها خودشان دارند و فقط باید آن‌ها را پرورش داد و به شکل درستی از آن‌ها استفاده کرد. به همین دلیل من خودم را معلم بازیگری نمی‌دانم. من بیشتر تجربه‌هایم را در اختیار دیگران قرار می‌دهم. ولی در طول سالیان این تجربه‌ها مرتب صیقل دیده‌اند و ایراداتشان کمتر شده و الان می‌توانم ادعا کنم که تجربیات قابل انتقال مفیدی دارم.
شما به هنرجوهای زیادی آموزش داده‌اید و حتی تعداد بسیار زیادی از آن‌ها امروز به یکی از بازیگران بااستعداد سینما تبدیل شده‌اند. آیا هنوز هم دغدغه آموختن دارید؟
آموختن چیزی نیست که آدم بخواهد نسبت به آن اراده به خرج دهد. یک بازیگر دائم در حال آموزش است و اصلا عرصه هنر همین هست، چون هنر انتهایی ندارد. بعضی از دوستان وقتی به من مراجعه می‌کنند، می‌گویند که ما لیسانس هنر داریم، اما کار نداریم. درحالی‌که لیسانس یا مدرک آموزشی، مثل جی‌پی‌اس یا مکان‌یاب است و فقط مسیرت را مشخص می‌کند. اما در طی کردن و به سلامت رسیدن شما نقشی ندارد. به همین دلیل من همیشه احساس می‌کنم به آموختن احتیاج دارم و حتی اخیرا شاگرد آقای فرهادی در کلاس‌های کارگردانی‌شان بودم و این کلاس‌ها برایم خیلی جذاب بود.
آیا ممکن است در فرایند آموزش دیدن دغدغه‌های دیگر هم مطرح شود؛ مثلا شما در کلاس‌های کارگردانی آقای فرهادی انگیزه کارگردانی نیز پیدا کنید؟
نه، برای من خیلی مهم است که ببینم یک هنرمند به تمام معنا در جایگاه آقای فرهادی ذهنیتش راجع به مقوله سینما به شکل کلاسه‌بندی‌شده چیست. نه، برای این‌که خودم بعدا کارگردانی کنم، بلکه اگر با کارگردانی روبه‌رو می‌شوم، بتوانم ارتباط بهتری با او برقرار کنم و حتی در میزانسنی که قرار می‌گیرم، بتوانم کمک‌های بیشتری کنم.
از میان فیلم‌های اصغر فرهادی کدام‌یک را بیشتر دوست دارید؟
من همه فیلم‌های او را صادقانه دوست دارم و فیلم «گذشته» را شاید کمتر از بقیه.
«فروشنده» را هم مثل فیلم‌های دیگرش دوست داشتید؟
بله، «فروشنده» را خیلی دوست دارم.
فکر می‌کنید واقعا اسکار حق این فیلم بود؟
صددرصد.
علاوه بر آموختن، یکی از ویژگی‌های مهم رفتاری که اغلب سینمایی‌ها شما را با آن می‌شناسند، بحث احترام گذاشتن نسبت به اهالی سینماست. شما هنوز هم اساتید خودتان را با این‌که دوست صمیمی‌شان هستید، با پیشوند آقا صدا می‌کنید. این نوع احترام گذاشتن چقدر به معاشرتتان در سینما کمک می‌کند؟
می‌توان با حفظ تمام حرمت‌ها، بسیار با آدم‌ها صمیمی شد و احترامشان را هم نگه داشت. برای این‌که وظیفه من است که احترامشان را نگه دارم. اگر من احترامشان را نگه ندارم، به آن‌ها خدشه‌ای وارد نمی‌شود. آن‌ها آدم‌های محترمی هستند و اولین کاری که شما مقابل آن‌ها انجام می‌دهید، احترام گذاشتن است. برای کمک به معاشرت بهش نگاه نمی‌کنم، بلکه به نظرم در ذات روابط باید احترام باشد.
تا به حال پیش آمده با کسی اختلاف کاری پیدا کنید و روابط و معاشرتتان از بین برود؟
همیشه می‌گویند اگر دیدی کسی با همه آدم‌های جهان خوب است، بدانید که یک جای کارش می‌لنگد. سینما هم مثل خود زندگی است و ممکن است شما با کسی اختلاف پیدا کنید و نتوانید با یکدیگر هم‌مسیر بشوید. بنابراین این اتفاق برای من هم پیش آمده است.
خیلی وقت است که دیگر با آقای حاتمی‌کیا کار نمی‌کنید، هنوز با هم ارتباط دارید؟
احترام به‌شدت بین ما وجود دارد و من هنوز هم برای آقای حاتمی‌کیا احترام قائل هستم، ولی نگاه‌هایمان و جهت ذهنی ما متفاوت شده و این نگاه‌های متفاوت باعث شد دیگر با هم هم‌مسیر نباشیم و مسیرهایمان از هم جدا شود.
الان که دیگر کار بازیگردانی انجام نمی‌دهید، بیشتر مشغول چه کارهایی هستید؟
همیشه کارهایی برای انجام دادن دارم و خدا را شکر بی‌کار نمی‌مانم. بخش عمده‌ای از زمان من به بحث‌هایی اختصاص دارد که با دوستان مختلف سر کارهای مختلف داریم. ‎یکی از کارهای لذت‌بخش زندگی‌ام، انجام کارهای تبلیغاتی است. ایده‌سازی برای تیزرهای تبلیغاتی را خیلی دوست دارم. ما یک اتاق فکری در شرکت آفتاب داریم که بخشی از عمده فعالیت و زمان من در آن‌جا می‌گذرد. به نظرم این کار یک ورزش ذهنی است، چون خیلی جذاب و سخت است که شما در عرض ۳۰ ثانیه یک حرف به‌یادماندنی بزنی یا یک جوک با حال یا یک صحنه تاثیرگذار برای آدم‌ها بسازی. به غیر از این کار، درگیر تئاتر هستم و به دوستانی که به مشاوره احتیاج دارند، کمک می‌کنم، یا درباره بعضی کارهای آینده با دوستان صحبت می‌کنیم. تقریبا همیشه مشغول کار یا مشاوره در مورد یک فیلمنامه هستم.
حتی ممکن است فعلا امکان ساختش هم فراهم نباشد، اما همان بحث گپ در ورود قصه بسیار زمان مفیدی را می‌سازد.
پیشنهاد جدیدی برای بازیگری دارید؟
‎همیشه با دوستان درباره چند پروژه گپ‌هایی می‌زنیم، ولی من اصلا عجله‌ای برای بازیگری ندارم و به نظرم اتفاق باید وقتی بیفتد که آدم فکر می‌کند می‌تواند به آدم‌ها کمک کند. من به این موضوع اعتقادی ندارم که اگر بازیگری نکنم، فراموش می‌شوم. چون بازیگری خوب سریع فامیل و مثل برادر و خواهر مخاطبش می‌شود. شما اگر خواهر و برادرتان را ۱۰ سال نبینید، آن‌ها را فراموش نخواهید کرد. باور من هم درباره بازیگر به شکل خیلی عامیانه و ساده همین است. به همین دلیل خیلی هم اصراری به این ندارم که دائم بخواهم هر سال کار کنم.
شما سال‌هاست که با مجموعه «کلاه قرمزی» به‌عنوان مشاور هنری همکاری می‌کنید. این مجموعه یکی از کارهای جذاب و خوش‌ساخت تلویزیون است که هم‌چنان مخاطبان زیادی خواستار ادامه آن هستند. چه اقداماتی در پشت صحنه «کلاه قرمزی» اتفاق می‌افتد که این‌قدر محصول خوب و جذاب جلوی دوربین ارائه می‌شود؟
پشت صحنه یک کار عروسکی، پشت صحنه قابل ارائه‌ای نیست، برای این‌که ممکن است باورهای آدم‌ها به هم بریزد. شما هیچ‌وقت پشت صحنه یک کار موفق عروسکی را نمی‌بینید، چون قرار است باورپذیر باشد. «کلاه قرمزی» حاصل تلاش یک تیم چندنفره و بخش‌های مختلفی است. یک پروسه کاملا خلاقانه است که دو نگاه به‌شدت درست و غیرقابل تکرار (ایرج طهماسب و حمید جبلی) صاحب آن هستند.
آخرین حضور شما در سینما فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» بود. این فیلم متاسفانه گرفتار یک‌سری نگاه‌های جانب‌دارانه مسئولان شده و هم‌چنان توقیف است. از تجربه حضور در این فیلم برایمان بگویید.
« ‎آشغال‌های دوست‌داشتنی» یکی از بزرگ‌ترین حسرت‌های سینمای ایران است و به نظرم ظلمی که در حق این فیلم می‌شود، غیرقابل جبران است. به نظرم سینما از تکنیک و حرف درست این فیلم دارد محروم می‌شود. من یکی از سخت‌ترین بازی‌های زندگی‌ام را در این فیلم انجام دادم و حضور در این فیلم برای من تجربه به‌شدت جذاب و جدیدی بود. «آشغا‌ل‌های دوست‌داشتنی» حرف بسیار خوبی می‌زند و فیلم فاخر و سرگرم‌کننده‌ای است. فیلم خودش قائم به ذات است و اگر به‌موقع پخش می‌شد، به نظرم خیلی می‌توانست اتفاق درست و مثبتی برای همه عوامل فیلم باشد. به نظرم محسن امیریوسفی مظلوم‌ترین کارگردان سینمای ایران است. به دلیل این‌که محسن امیریوسفی برای ساخت این فیلم از جان و دل مایه گذاشته، اما بدون هیچ چشم‌انداز درستی، از این فیلم دوری می‌کنند و هیچ‌کس نمی‌آید از آن دفاع کند.

شماره ۷۰۰

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟