به بهانه حمایت دوباره هواداران سلتیک از مردم فلسطین/
ابراهیم قربانپور
سال گذشته و در زمانی که هنوز رقابت بر سر کاندیداتوری حزب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده میان برنی ساندرز و هیلاری کلینتون پایاپای پیش میرفت، خبرنگاری از یکی از سناتورهای سنتی حزب دموکرات درباره نفوذ چپها به حزب دموکرات و محبوبیت برنامه سوسیالیستی سندرز میان رأیدهندگان دموکرات سوال کرده بود؛ محبوبیتی که باعث شده بود برخلاف تمام پیشبینیها برنی ساندرز یک گزینه جدی برای کاندیداتوری حزب باشد. سناتور در جواب گفته بود: «من نگران تعداد آنها نیستم. تعدادشان کم است. این را بهزودی خواهید دید. سوال مهم به نظرم این است که آیا آنها چون اقلیت هستند، به سمت گرایشهای رادیکال رفتهاند یا چون گرایشهای رادیکال دارند، تبدیل به اقلیت شدهاند.»
این سوالی است که احتمالا باید درباره بریگادهای سبز گلاسکو، هواداران باشگاه سلتیک گلاسکوی اسکاتلند هم پرسید. باشگاهی با پیشینه کاتولیک در دل پروتستانترین مردم دنیا در بریتانیا. اقلیت محض! باشگاهی با هوادارانی که بهخاطر تبعیض مذهبی معمولا سهمی در مقامات رسمی شهر ندارند یا لااقل خودشان اینطور فکر میکنند. امروز با کمرنگ شدن تعصبهای مذهبی دیگر آنقدرها هم مذهب کاتولیک مورد توجه سلتیکیها نیست، اما بازی یکی دو هفته پیش آنها با هاپوئل اسراییل نشان داد آنها هنوز هم همان شورشیهای سابقاند. مسئله این است که آنها چون اقلیتاند، شورشی شدهاند، یا چون شورشی هستند، تبدیل به اقلیت شدهاند؟
گزارش اقلیت
بعید است بتوان مردمی به انعطافپذیری بریتانیاییها در مقابل حوادث اجتماعی پیدا کرد؛ چیزی که نمودش را میتوان در ضربالمثل قدیمی «اگر نمیتونی فرار کنی پس ازش لذت ببر» پیدا کرد. یکی از نشانههای این انعطاف بریتانیایی این است که هیچ بریتانیایی متعصبی از افتخار کردن به «شیرهای لیسبون» پرهیز نمیکند. شیرهای لیسبون لقب نسلی از بازیکنان سلتیک است که در ۱۹۶۷ موفق شدند برای اولین بار یک تیم بریتانیایی را قهرمان جام باشگاههای اروپا کنند، مدتها پیش از لیورپول، منچستریونایتد و ناتینگهام فارست. اما این تمام چیزی است که انگلیسیها و اسکاتلندیهای پروتستان دوست دارند درباره سلتیک به یاد بیاورند.
حقیقت این است که هواداران سلتیک به همان اندازه که میان پروتستانهای شهر منفور محسوب میشوند، در انگلستان هم محبوبیتی ندارند. سلتیکیها برای سالها همیشه حامی ارتش آزادیخواه ایرلند بودهاند و این چیزی نیست که یک انگلیسی بتواند آن را ببخشد. معروف است که در دربیهای سنتی اسکاتلند میان سلتیک گلاسکو و گلاسکو رنجرز هواداران هیچیک از دو تیم پرچم اسکاتلند را به دست ندارند. رنجرزیها برای حمایت از اتحاد بریتانیا پرچم بریتانیا و سلتیکیها برای حمایت از ارتش آزادیبخش پرچم آنها را حمل میکنند. یکی از سرودهای اصلی باشگاه سلتیک سرود ارتش جمهوریخواه ایرلند است: «قسم میخوری به پرچم ایرلند وفادار باشی؟/ پرچم بابی ساندز/ به آن کلاه بره سیاه قسم میخوری؟…» میان رنجرزیها معروف است که سلتیکیها هیچوقت در تیم ملی اسکاتلند خوب بازی نمیکنند، چون خود را ایرلندی میدانند.
در یکی از معروفترین گزارشهای تلویزیونی از دربی گلاسکو دو هوادار از دو تیم مقابل دوربین در حال جر و بحث بر سر باشگاههایشان هستند. هوادار رنجرز که از شدت خشم در حال منفجر شدن است، فریاد میزند: «شما یک مشت خارجی کثیف هستید! یک مشت وطنفروش ایرلندی.» هوادار سلتیک که به نظر میرسد دیگر توان فریاد زدن هم ندارد، با صدایی که بهزحمت در هیاهوی صدای دیگران شنیده میشود، میگوید: «نه! ما فقط اقلیتیم.»
والاس یا ساندز
«تروریست یا رویابین؟ وحشی یا شجاع؟ بستگی دارد که سعی دارید رأی چه کسی را به دست بیاورید یا وجهه چه کسی را حفظ کنید.»
این پلاکارد بزرگی بود که جمع بزرگی از هواداران سلتیک در دیدار با میلان در لیگ قهرمانان سال ۲۰۱۳ به داخل ورزشگاه آورده بودند. به همراه این شعار هواداران دو تصویر بسیار بزرگ از ویلیام والاس، رهبر آزادی اسکاتلند و شخصیتی که فیلم «شجاعدل» بر مبنای زندگی او ساخته شده است و بابی ساندز به همراه داشتند. اشاره سلتیکیها به داستان دورویی دولتمردان اسکاتلندی در ستایش از ویلیام والاس برای جلب توجه رأیدهندگان داخلی و نکوهش بابی ساندز و ارتش جمهوریخواه ایرلند برای جلب توجه سیاستمداران انگلیسی بود.
پرسش اما این است که چه چیز بابی ساندز و ارتش جمهوریخواه را تا این اندازه برای هواداران سلتیک مهم میکند. چه چیز باعث میشود تا در هر بازی بزرگ اروپایی سلتیکیها جریمه سنگین یوفا بابت «استفاده سیاسی» از بازی فوتبال را به جان بخرند، اما باز هم از حرکاتشان دست برندارند؟
در انگلستان داستان معروفی وجود دارد که در آن پرنس جان از رابین هود میخواهد تا بهعنوان یکی از ارکان عدالت پادشاه زیر نظر دربار شروع به فعالیت کند و بر کار سایر ارکان نظارت کند و مسئولیت آنها را بپذیرد. رابین هود در جواب میگوید اگر بخواهد این کار را بکند، باید اسم دیگری برای خودش انتخاب کند. «رابین هود فقط میتواند در جنگل بخوابد. برای خوابیدن در قصر به اسم دیگری نیاز دارد.» این داستان احتمالا به اندازه اصل داستان رابین هود افسانهای و غیرقابل اتکا است، اما به نکته ظریفی اشاره میکند که کلید درک رفتار هواداران سلتیک هم هست: «شورشی مادامی زنده است که در حال شورش است»!
شاید ریشه اصلی شکلگیری باشگاه سلتیک و هواداران آن در همان تقابل سنتی میان مذهب کاتولیک و مذهب پروتستان باشد، اما آنچه امروز به هواداران سلتیک هویت میدهد، نه مذهب کاتولیک که تصاحب جایگاه نمادین اقلیت است. هواداران سلتیک بهدرستی یاد گرفتهاند که برای زنده ماندن، برای آنکه باز هم شبیه چیزی باشند که سالها بودهاند، برای اینکه به هویت همیشگی باشگاهشان وفادار بمانند، باید برای همیشه در جایگاه یک اقلیت شورشی باقی بمانند. از سال ۲۰۱۲ و بعد از ورشکستگی اقتصادی باشگاه رنجرز که این تیم را راهی دسته چهار اسکاتلند کرد (برای سال ۲۰۱۶ رنجرزیها دوباره موفق شدند به لیگ برتر بازگردند)، تلاشهای زیادی از سوی مقامات اسکاتلندی صورت گرفت تا در تنها باشگاه بزرگ باقیمانده کشور سرمایهگذاری کنند و سیاستهای آن را به دست گیرند. با وجود اینکه سلتیک نیز وضع مالی چندان مناسبی نداشت، اما هواداران هرگز اجازه ندادند چنین اتفاقی بیفتد.
هواداران سلتیک بهدرستی درک کردهاند که ادغام شدن آنها در بدنه بزرگتری که برای سالیان سال هویتشان را در جدایی و دوری از آن تعریف کرده بودند، معنایی جز نابودیشان ندارد. فراری تنها تا وقتی زنده است که در حال فرار باشد. به محض آنکه فراری بایستد و تصاحب شود، دیگر نمیتواند عنوان فراری را با خود یدک بکشد. هویت باشگاه سلتیک در ماهیت شورشی آن است. بریگاد سبز فقط در مخالفت با پرچم بریتانیا، پرچمی که سعی میکند اتحاد ناهمگون چند کشور را بدیهی و همیشگی جلوه دهد، است که معنی پیدا میکند.
درک همین موقعیت شورشی است که باعث میشود هواداران سلتیک با ارتش جمهوریخواه ایرلند، جایی که یقینا ارتباط مستقیم چندانی با شرایط آنی زندگی آنها ندارد، همدلی کنند و در ورزشگاه نام بابی ساندز را فریاد بزنند. تا زمانی که تعصب بر مذهب کاتولیک میتوانست موقعیت نمادین شورشی آنها را بازنمایی کند، این مذهب برای آنها کافی بود، اما از زمانی که گرایش مذهبی دیگر توانایی نمایش و تثبیت موقعیت آنها بهعنوان اقلیت را از دست داد، این شورشی ایرلندی بود که به تصویر نمادین آنها برای هضم نشدن در دل اکثریت تبدیل شد.
گروه اقلیت در جای جای تاریخ، فارغ از سیمایی که به خود میگیرد، از قواعد یکسانی پیروی میکند. از مسیحیان سالهای نخستین پیدایش دین مسیحی گرفته تا آفریقاییان مهاجر فرانسه، از شورشیان فارک در کلمبیا تا سیاهان آمریکا، از یهودیان گتوهای آلمان نازی گرفته تا فلسطینیان امروز در سرزمینهای اشغالی!
مردمان همیشهعاصی
هواداران پروتستان رنجرز هنوز سعی میکنند رفتارهای هواداران سلتیک را به مذهب کاتولیک آنها نسبت بدهند. پروتستانها امروز بر این عقیدهاند که خودشان دست از تعصب مذهبی برداشتهاند و سالهاست به باشگاهشان اجازه میدهند از بازیکنان کاتولیک هم استفاده کند. (و البته یادآوری نمیکنند منظورشان از بازیکن کاتولیک فقط بازیکن کاتولیک سفیدپوست غیراسکاتلندی است؛ در رنجرز هنوز هم هر اسکاتلندی باید پروتستان باشد یا لااقل وانمود کند پروتستان است.) درحالیکه سلتیکیها اینطور نیستند و هنوز در تعصبات قرون وسطایی غوطهورند. آنها حتی حمایت از ارتش جمهوریخواه ایرلند را هم به ماهیت مذهبی باشگاه سلتیک نسبت میدهند.
حتی با پذیرش تمام این ادعاها هواداران رنجرز برای درک رفتار باشگاه سلتیک در دیدار با هاپوئل اسراییل باید به فکر داستان دیگری باشند. در شب بازی با وجود اینکه فیفا از قبل به باشگاه اخطار داده بود که «بیان بیانیههای سیاسی در ورزشگاههای فوتبال ممنوع است و جریمه نقدی به همراه خواهد داشت» و شهرداری گلاسکو هم پیش از آغاز بازی به هواداران سلتیک هشدار داده بود که «مسئولیتی در قبال حرکات تحریکآمیز نمیپذیرد» بریگاد سبز یکپارچه با پرچمهای فراموششده فلسطین در ورزشگاه حاضر شدند و جدا از جهنمی که با فوتبال تهاجمی و برد پنج به دو در زمین برای تیم اسراییلی ساختند، از سکوها هم در طول ۹۰ دقیقه یکصدا به سیاستهای تهاجمی و ضدانسانی این کشور در شهرکسازی و پایمال کردن حقوق فلسطینیان اعتراض کردند.
یوفا به اخطاری که داده بود وفادار ماند و باشگاه را جریمه نقدی کرد، اما هواداران برای دهنکجی به سیاست یوفا کمپینی برای جمعآوری ۷۵۰ هزار پوند برای کمک به کشور فلسطین به راه انداختند. کمپینی که بهزودی توانست به مبلغی بالاتر از مبلغ پیشبینیشده برسد و آن را در اختیار فلسطینیان قرار دهد.
مسلما دیگر کسی نمیتواند حمایت هواداران سلتیک از مسلمانان فلسطینی را به ماهیت مذهبی آنها نسبت بدهد. احتمالا دیگر زمان آن رسیده است که فوتبالنویسان رسمی بپذیرند که فوتبال برای هواداران سلتیک چیزی بیشتر از یک نمایش داخل زمین است. فوتبال برای هواداران سلتیک یک رسانه سیاسی است. شوهای تلویزیونی و برنامههای متعدد پخش زنده دوست دارند فوتبال را به چیزی خنثی و بیطرفانه، جنگی میان سیستمها و تاکتیکها، جدال میان ستارههای ثروتمند یا نمایشی از قدرت مافیاهای مالی تبدیل کنند. فوتبال برای آنها تنها در ژانر ملودرام است که معنا دارد. وقت آن است که ژانرهای دیگر هم به رسمیت شناخته شوند. برای آغاز باید یک ژانر را به نام باشگاه سلتیک ثبت کرد؛ ژانر اعتراضی!