تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۲۵ - ۰۵:۰۱ | کد خبر : 1616

بنویسید بلاگر بخوانید اینفلوئنسر

دنیای وبلاگ‌نویسی که هنوز به پایان نرسیده ‌است! نسیم بنایی حدود نیم ساعت از بامداد می‌گذرد، روی صفحه عدد ۹۰ هزار و ۱۰۰ در کسری از ثانیه نشان داده می‌شود که خیلی سریع به ۹۰ هزار و ۱۰۱ و کمی بعد به ۹۰ هزار و ۱۰۲ تغییر شکل پیدا می‌کند. با چرخش عقربه‌های ساعت و […]

دنیای وبلاگ‌نویسی که هنوز به پایان نرسیده ‌است!

نسیم بنایی

حدود نیم ساعت از بامداد می‌گذرد، روی صفحه عدد ۹۰ هزار و ۱۰۰ در کسری از ثانیه نشان داده می‌شود که خیلی سریع به ۹۰ هزار و ۱۰۱ و کمی بعد به ۹۰ هزار و ۱۰۲ تغییر شکل پیدا می‌کند. با چرخش عقربه‌های ساعت و گذر ثانیه‌ها، به یکان، دهگان و صدگانِ این رقم اضافه می‌شود؛ بالای آن نوشته شده: «تعداد پست‌های وبلاگی که امروز نوشته شدند.» با هر بار پلک زدن رقم کلان‌تر و تعداد پست‌های نوشته‌شده وبلاگی بیشتر می‌شود. سایت worldometers در بخش وبلاگ‌ها هر روز به صورت لحظه‌ای تعداد وبلاگ‌هایی را که نوشته شده، نشان می‌دهد. زیر آن عددی که هر لحظه بزرگ‌تر می‌شود، روش و فرمول محاسبه لحظه‌ای این رقم و منابع مطالعاتی آن آورده شده‌ است. اما حاصل این روش عددی است که نشان می‌دهد وبلاگ‌ها هنوز زنده‌اند؛ کسانی هنوز پشت این رقم قرار دارند که یکان و دهگان و صدگانِ آن را دستکاری می‌کنند؛ همان‌ها که در گورستان وبلاگ‌ها نفس می‌کشند و نمی‌گذارند فرمول محاسبه تعداد وبلاگ‌ها خاک بخورد. کارتونیست‌ها تصویر شکسپیر را پای یک کامپیوتر می‌کشند و بالای آن می‌نویسند: «وبلاگ بنویسم یا ننویسم، مسئله این است.» در این بین عده‌ای با تیتر «چرا باید وبلاگ بنویسید؟» سعی می‌کنند مخاطبان را قانع کنند به وبلاگ‌نویسی روی بیاورند و برخی دیگر بدون تقلا به توییتر و فیس‌بوک و دیگر شبکه‌های اجتماعی روی می‌آورند و همان کارِ وبلاگ‌نویسی را در فضاهای جدیدتر و به‌روزتر انجام می‌دهند. به‌هرحال کسانی هستند که وبلاگشان مانند وطنشان است و نمی‌توانند به‌راحتی آن را ترک کنند و هر چند وقت یک بار سری به وبلاگ خود می‌زنند، یک پست جدید می‌گذارند و در عددی که وورلدومیتر نشان می‌دهد، سهیم می‌شوند. اما بر اساس بررسی‌های جدید آن‌ها دیگر وبلاگ‌نویس یا بلاگر نیستند، بلکه نفوذگرانی در دنیای مجازی هستند که به آن‌ها اینفلوئنسر گفته می‌شود. شاید آن‌ها خودشان را وبلاگ‌نویس توصیف کنند و در نظر بسیاری نیز نویسندگان وبلاگ باشند، اما کاری که این افراد در دنیای خفته وبلاگ‌ها انجام می‌دهند، نفوذگری است؛ پس بنویسید بلاگر، اما بخوانید اینفلوئنسر.

از تب وبلاگ تا مرگ خاموش
آرشیو وبلاگ‌ها مثل قفسه‌های خاک‌خورده، اما پر از قاب ‌عکس‌های خاطره‌انگیز است که به‌ صورت نواری در حاشیه یا کنار وبلاگ‌ها چشمک می‌زنند و گاهی مخاطب را قلقلک می‌دهند که روی آن‌ها کلیک کند و گَرد از چهره یک خاطره خاک‌خورده پاک کند. اکثر وبلاگ‌ها آخرین بار دو یا سه سال پیش به‌روز شده‌اند. آن سال‌ها که تب وبلاگ‌نویسی پیر و جوان را گرفته بود، همه به‌خوبی می‌دانستند که اگر وبلاگی با فاصله زمانی کم به‌روز نشود، دیگر یک «وبلاگِ مُرده» است. وبلاگ مرده هنوز رد و نشانش را در فضای مجازی داشت، اما مخاطبش را از دست می‌داد. اما حالا دو سه سالی است که تعداد وبلاگ‌های مرده از تعداد وبلاگ‌های زنده پیشی گرفته است. بر اساس گزارش‌های گاردین تب وبلاگ‌نویسی حدود ۱۰ سال پیش اوج گرفت و حدود پنج سال پیش نیز رو به زوال رفت. حالا وبلاگ‌های زنده جزو استثناهای فضای مجازی هستند؛ آن‌ها که هنوز به‌روز می‌شوند و هنوز مخاطبانی دارند.
نویسنده وبلاگ‌هایی که هنوز در فضای مجازی فعالیت دارند، گاهی طوری در وبلاگ‌های خود می‌نویسند که گویی صدها مخاطب دارند. اما نگاهی به شمارش‌گر کنار صفحه‌شان نشان می‌دهد که بازدید روزانه آن‌ها آن‌قدر هم زیاد نیست. توییتر و فیس‌بوک و اینستاگرام مخاطب آن‌ها را ربوده است. حالا دیگر نه‌تنها کسانی که وبلاگ می‌نویسند، بلکه کسانی که وبلاگ می‌خوانند هم جزو نادران دوران هستند. قصه وبلاگ‌نویسی حدود یک دهه پیش آغاز شد. آن زمان هر کسی می‌فهمید رسانه‌ای رایگان وجود دارد که می‌تواند تریبونی موثر باشد، تلاش می‌کرد بی‌بهره نماند. اما به مرور رسانه‌های موثرتر آمدند و جای این رسانه ساده و خواندنی را گرفتند و به این ترتیب وبلاگ‌ها یکی‌یکی به دست فراموشی سپرده شدند. برخی هنوز به هوای تجارت و کسب‌وکار در وبلاگ‌ها فعالیت می‌کنند. برای آن‌ها از روز اول هم وبلاگ فضایی برای کسب درآمد بوده و هنوز هم می‌تواند ابزاری برای پول درآوردن باشد. هرچقدر سایت‌ها هزینه‌بر بودند و کار کردن با پنل آن‌ها دشوار بود، وبلاگ‌ها ساده و بدون هزینه بودند. یک آدم باهوش می‌توانست تنها با سرمایه‌گذاری زمانی برای خودش کار و کاسبی راه بیندازد. اما وقتی فیس‌بوک آمد و کمی بعد سروکله اینستاگرام و تلگرام پیدا شد، همان آدم‌های باهوش که اقتصادی فکر می‌کنند، پا روی وبلاگ و سال‌ها تلاش خود می‌گذاشتند تا وقت خود را به جای چند صد مخاطب، صرف چند هزار مخاطب در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی کنند. البته همه در دنیای وبلاگ‌ها به دنبال پول و کسب‌وکار نبودند. عده زیادی از آن به‌عنوان ابزاری برای پرکردن وقت خود استفاده می‌کردند، برای خیلی‌ها وبلاگ مانند دفترچه خاطرات بود که آن را برای مخاطبان خود پر می‌کردند.
هنوز هم عده‌ای هستند که روی وبلاگ خود تعصب دارند و سعی می‌کنند آن را با چنگ‌ودندان حفظ کنند. بررسی‌ها نشان می‌دهد وبلاگ‌های شخصی بسیار کمی هنوز زنده هستند و وبلاگ‌هایی که در زمینه مد، آشپزی یا تناسب‌ اندام فعالیت می‌کنند، هنوز مشتری‌های خود را دارند. حتی تلاش برای یافتن بهترین وبلاگ‌ها نیز در نهایت به گزینه‌هایی مثل «بهترین وبلاگ‌های مد» یا «بهترین وبلاگ‌های گردشگری» ختم می‌شود که نشان می‌دهد فعالان در عرصه سبک‌ زندگی در عرصه وبلاگ‌نویسی از همه موفق‌تر عمل کرده‌اند. به‌هرحال جست‌وجو برای یافتن بهترین وبلاگ‌ها چندان ثمری ندارد و به جای آن می‌توان بهترین‌ها در دنیای توییتر و اینستاگرام را پیدا کرد. این‌که در این بازار کساد چرا عده‌ای هنوز وبلاگ‌نویسی می‌کنند، جای بحث و تامل دارد.

حزب جوانان زیر آفتاب
«شبکه‌های اجتماعی که اومدن، عملا وبلاگ‌نویسی و وبلاگ‌خونی تعطیل شد. فیس‌بوک و توییتر باعث شد وبلاگ‌نویس‌ها بیان سمت این شبکه‌ها و دیگه هیشکی حوصله مطلب بلند خوندن نداشت. واسه همین به توییتر می‌گفتن میکروبلاگینگ.» این‌ها را نادر می‌گوید؛ یک دهه پنجاهی که هنوز هر از گاهی وبلاگ «حزب جوانان زیر آفتاب» را به‌روز می‌کند. او وبلاگ‌نویس قهاری است که وبلاگش پیش‌تر در گزارشی در چلچراغ معرفی شده ‌است. به گفته خودش وبلاگ‌نویسی را از سال ۸۱ آغاز کرده ‌است، اما اقرار می‌کند که در همه کشورهای دنیا وبلاگ‌نوسی از مد افتاده و به همین خاطر دیگر سرویس‌های مطرح خارجی در این زمینه هم تغییراتی در امکانات و خدمات خود نمی‌دهند. هرچند وضعیت جدید را پذیرفته، اما می‌گوید: «اکثر بلاگرهای هم‌دوره ما الان توییتر هستن، یه سری هم کلا بی‌خیال شدن. ولی از نظر من وبلاگ در قیاس با توییتر مثل کتابه در مقابل روزنامه!» مهدی وبلاگ‌نویس دیگری است که از اردیبهشت ۸۵ وبلاگ‌نویسی را آغاز کرده ‌است. این دهه شصتی می‌گوید: «دلیل اصلی این‌که اون موقع وبلاگمو راه انداختم، این بود که مثل الان وفور رسانه وجود نداشت. احساس می‌کردیم باید یک جایی حرف‌هامونو بزنیم. وبلاگ‌ها مثل رسانه عمل می‌کنند و هویت دارند.» نویسنده «ثلث اول» با این‌که چندی پیش به صورت اتفاقی بخش زیادی از آرشیو خود را در بلاگفا از دست داده، اما باز هم معتقد است وبلاگش خانه قدیمی است که دوستانش نشانی آن را بلد هستند و به آن سر می‌زنند. به همین خاطر با وجود راه‌اندازی سایت شخصی هنوز هم وبلاگش را به‌روز می‌کند. برای او نوستالژیک بودن و هویت داشتن دو عامل مهمی است که باعث می‌شود هر از چند وقت یک پست جدید بگذارد. البته همه وبلاگ را به چشم یک رسانه نمی‌دیدند، برخی نیز آن را ابزاری می‌دیدند که برای رسیدن به یک هدف از آن استفاده می‌کردند. رعنا یکی از آن‌هاست که اقرار می‌کند از وبلاگ‌نویسی به‌عنوان ابزاری برای ورود به رادیو استفاده می‌کرده. آن‌طور که این دختر دهه هفتادی می‌گوید، ۱۰ سال پیش عده زیادی از افراد با استعداد از طریق همین وبلاگ‌نویسی جذب رادیو می‌شدند. آن‌ها در حلقه وب رادیو جوان دور هم جمع می‌شدند و فعالیت می‌کردند. رعنا که حالا به هدفش رسیده، وبلاگش را رها کرده و از رسانه‌های دیگری که در اختیار دارد، حرف‌هایش را می‌زند. هرچند وبلاگی موفق و موثر در رده سنی خودش داشته ‌است.

این وبلاگ ادامه دارد…
مُشت نمونه خروار است؛ آن‌چه وبلاگ‌نویس‌های ایرانی از وبلاگ‌نویسی امروز و دیروز خود می‌گویند، نمونه‌ای است که نشان می‌دهد وبلاگ‌نویس‌های دیگر نقاط دنیا نیز چه فکر می‌کنند. وبلاگ‌ها در همه‌ جای دنیا تقریبا از یک زمان مشخص و به یک شکل راه‌اندازی شدند. آن‌ها تقریبا از دهه ۹۰میلادی ظهور کردند و به مرور از نوزادی که چهار دست‌وپا راه می‌رفت، به فردی بالغ تبدیل شدند. در این دو دهه‌ای که از عمر وبلاگ‌ها می‌گذرد، تغییر و تحولات بسیاری رخ داده و راه تا تغییر یا شاید هم تکامل بسیار است. نگاهی به دنیای وبلاگ‌نویسی نشان می‌دهد که این دنیا هنوز به پایان نرسیده ‌است. هنوز هم وبلاگ‌های موفقی وجود دارند که در صنعت وبلاگ‌نویسی فعالیت می‌کنند، مخاطب می‌آفرینند و به اهداف خود نزدیک می‌شوند. اما ظهور شبکه‌های اجتماعی در چند دهه گذشته باعث افول این ستاره‌های درخشان شده ‌است. وبلاگ‌نویسی از یک فعالیت تفریحی و تفننی به شکلی مطابق با زمانه تغییر کرده ‌است. از همه مهم‌تر خودِ وبلاگ‌نویس‌ها هستند که همراه با زمانه تغییر می‌کنند. بر اساس پیش‌بینی‌های صورت‌گرفته در سال ۲۰۱۷ دیگر وبلاگ‌نویسی نخواهد بود. اما چطور ممکن است وبلاگ‌ها وجود داشته باشند، اما نویسندگان آن‌ها وجود خارجی نداشته باشند؟ واقعیت این است که بلاگرها زنده هستند، اما دیگر وبلاگ‌نویس گفته نمی‌شوند. درحقیقت باید بنویسید «بلاگر» و بخوانید «اینفلوئنسر»؛ یعنی تعداد بسیار کمی از افراد خود را به‌عنوان وبلاگ‌نویس معرفی می‌کنند، اما در فضای مجازی و حقیقی بیشتر به‌عنوان نفوذگران شناخته می‌شوند. بلاگرهای امروز دیگر نویسنده محتواهای مختلف نیستند، بلکه مهارتی برای نفوذ به دل مخاطبان نیز دارند. درواقع وبلاگ‌نویس‌ها می‌میرند، اما وبلاگ‌ها به کمک نفوذگران هم‌چنان نفس می‌کشند و شمار آن‌ها زیاد می‌شود. این اتفاق نیز از تاثیرات ظهور شبکه‌های اجتماعی جدید است. نفوذگران درحقیقت مهمانانی هستند که با شبکه‌های اجتماعی وارد دنیای مجازی شدند و اکنون بر آن سلطنت می‌کنند.
این فقط وبلاگ‌نویس‌ها نیستند که هنوز به گذشته پرخاطره خود چسبیده‌اند و آن را رها نمی‌کنند. هنوز افراد بسیار زیادی وجود دارند که با نسل نخست پلی‌استیشن فوتبال بازی می‌کنند و در گوگل‌پلاس پست می‌گذارند. درحالی‌که چت‌روم‌های یاهومسنجر به گورستان مجازی تاریخ پیوستند، هنوز عده‌ای در جی‌تاک با یکدیگر چت می‌کنند و مُصرانه از آن استفاده می‌کنند. درحالی‌که هر روز نسخه‌های جدیدی از ویندوزها و آفیس‌ها روانه بازار می‌شود، هنوز عده‌ای هستند که در اداره با ویندوزها و مرورگرهای یک دهه پیش کار خود را پیش می‌برند و از زندگی خوشحال‌اند. آن‌ها فناوری‌های مجازیِ در حال استحضار را با کمک دستگاه‌های شوک خود زنده نگه می‌دارند. در این فاصله تعداد وبلاگ‌هایی که امروز نوشته شده، به ۳۶۶ هزار و ۷۷۸ مورد می‌رسد و در یک پلک به هم زدن یکان و دهگان آن زیرورو می‌شود.

شماره ۶۸۸

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟