تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۳/۳۱ - ۰۵:۵۶ | کد خبر : 3241

جنون به وقت جوانی

یادداشتی بر نمایش «جنون در ۴:۴۸» در خانه نمایش عباس ناصری نمایشنامه «جنون در ۴:۴۸» اثر سارا کین، نویسنده بریتانیایی، با آن‌چه به‌عنوان نمایشنامه شناخته می‌شود، تفاوت دارد. نه خبری از معرفی صحنه هست، نه تعداد و مشخصات شخصیت‌ها را تعیین می‌کند و نه حتی خوراک لازم برای ساختن صحنه در اختیار کارگردان می‌گذارد. حس […]

یادداشتی بر نمایش «جنون در ۴:۴۸» در خانه نمایش
عباس ناصری
نمایشنامه «جنون در ۴:۴۸» اثر سارا کین، نویسنده بریتانیایی، با آن‌چه به‌عنوان نمایشنامه شناخته می‌شود، تفاوت دارد. نه خبری از معرفی صحنه هست، نه تعداد و مشخصات شخصیت‌ها را تعیین می‌کند و نه حتی خوراک لازم برای ساختن صحنه در اختیار کارگردان می‌گذارد. حس و فضای حاکم بر درونیات نویسنده، در قالب مونولوگ‌های یک به‌ظاهر روانی ظهور کرده است. حتی می‌توان بدبینانه‌تر از این نگریست و به‌طور کلی این اثر را نه یک نمایشنامه، بلکه یادداشت یا حتی داستانی کوتاه نامید.
کارگردانی چنین اثری کار آسانی به نظر نمی‌رسد. بار خلق تک تک صحنه‌ها و موقعیت‌های متناسب با فضای نمایشنامه، به‌طوری‌که مونولوگ‌ها و بعضا دیالوگ‌های آن به‌خوبی روی آن سوار شوند، تنها و تنها برعهده کارگردان است و نمایشنامه‌نویس کمک چندان (حداقل به‌صورت مستقیم) به او نخواهد کرد.
علیرضا گرگانی با انتخاب این اثر برای اجرا، چالش مواجهه با چندین خطر را پذیرفته است. نخست در فضای تئاتری این روزهای کشور که تمایل به اجراهای سطحی، حتی از نمایشنامه‌های بزرگ، بسیار پررنگ است، رفتن به سمت اثری با ابهام فراوان و روایت مخدوشِ یک ذهن مجنون، ریسک بزرگی، برای یک کارگردان جوان و مستقل محسوب می‌شود. با وجود همه این نکات، اجرای صحنه‌ای این اثر در خانه نمایش، بیشتر از متن مکتوب آن، اثری تئاتری محسوب می‌شود و این به استفاده موفق کارگردان از قابلیت‌های این مدیوم برمی‌گردد. کارگردان، با استفاده خلاقانه از میزانسن، درک اثر را به‌شدت وابسته به نگاه دقیق به صحنه کرده است و برخلاف بسیاری از اجراهای این روزها، که بستن چشمان مخاطب، چیز زیادی را از او دریغ نمی‌کند و اساسا اجرای اثر روی صحنه تئاتر، هیچ چیزی به متن مکتوب آن، نه‌تنها نمی‌افزاید، بلکه در موارد بسیاری می‌کاهد، خوراک بصری و شنیداری فراوان و البته موثری برای مخاطب خود فراهم می‌کند. در این میان البته، نورپردازی و بازی بازیگران (به‌ویژه بازیگر نقش اصلی) از نقاط قوت اصلی نمایش محسوب می‌شوند. صحنه پایانی نمایش، آن‌جا که نور و باد و صدا و حرکت در هم می‌آمیزند تا به خودکشی زن، بیانی تئاتری ببخشند، نمونه موفقی از کارگردانی گرگانی در این اثر پیچیده به حساب می‌آید. نتیجه چنین تلاشی، بدون شک تاثیری از جنس مدیوم نمایش است، همان تاثیر بدون واسطه تئاتری که در هیچ مدیوم دیگری، نمی‌توان تجربه‌اش کرد و خوش‌بختانه در صحنه‌هایی از نمایش «جنون در ۴:۴۸» حاصل شده است.

شماره ۷۱۰

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟