تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۴/۰۱ - ۰۷:۱۴ | کد خبر : 3254

دغدغه‌های مشترک یک بازیگر و نویسنده

کوتاه با کامبیز دیرباز آوا پرتو بهانه ما برای گفت‌وگو با کامبیز دیرباز پخش سریال «زیر پای مادر» بود. کامبیز دیرباز در سریال «زیر پای مادر» سومین تجربه مشترکش را با سعید نعمت‌الله، نویسنده این مجموعه، پشت سر می‌گذارد. او این سریال را بعد از مجموعه «پشت‌بام تهران»، مجموعه‌ای که در زمان پخش به دلیل […]

کوتاه با کامبیز دیرباز

آوا پرتو

بهانه ما برای گفت‌وگو با کامبیز دیرباز پخش سریال «زیر پای مادر» بود. کامبیز دیرباز در سریال «زیر پای مادر» سومین تجربه مشترکش را با سعید نعمت‌الله، نویسنده این مجموعه، پشت سر می‌گذارد. او این سریال را بعد از مجموعه «پشت‌بام تهران»، مجموعه‌ای که در زمان پخش به دلیل شیوه و سبک نگارش و دیالوگ‌نویسی نعمت‌الله بارها مورد انتقاد قرار گرفت، بازی کرده است. دیرباز درباره تداوم همکاری‌های مشترکش با این نویسنده می‌گوید: «همکاری من با سعید نعمت‌الله بیشتر به تشابه و نزدیک بودن سلایقمان برمی‌گردد. موضوعاتی که توسط نعمت‌الله در فیلمنامه‌هایش مطرح می‌شود، مثل بحث تکریم خانواده، احترام و مسائل اجتماعی تقریبا دغدغه اصلی من است و برای همین ما دغدغه‌های مشترکی در زمینه سریال‌سازی داریم.»
اما سعید نعمت‌الله در این سریال به سبک و سیاق همیشگی خودش عمل کرده و دیالوگ‌های کاملا سنگین و ثقیل را که هیچ شباهتی به شیوه حرف زدن مردم امروز و منطق رئالیستی ندارد، به خورد مخاطب داده است. در بسیاری از پلان‌های سریال حضور او بیش از اندازه است و حتی هویت کارگردانی سریال هم تحت تاثیر قرار گرفته است. دیرباز اما از سبک و سیاق نعمت‌الله کاملا دفاع می‌کند و برخلاف اغلب مردم که ممکن است با این نوع دیالوگ‌ها ارتباط برقرار نکنند، معتقد است: «سعید نعمت‌الله مونولوگ‌های وزن‌دار و آهنگین را دوست دارد و خیلی هم روی این مسئله حساس است. او مثل نویسنده‌های دیگر نیست و در تک‌تک پلان‌ها حضور موثری دارد. حتی در مرحله تدوین و صداگذاری هم پابه‌پای کارگردان حضور دارد. او فراتر از یک نویسنده و وظایف تعریف‌شده‌اش رفتار می‌کند، ولی این موضوع برای منِ بازیگر امتیاز است، چون هر جا کم بیاورم و سوالی در ارتباط با فیلمنامه داشته باشم، خود نویسنده در صحنه حضور دارد و من را راهنمایی می‌کند.» او در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «اگر کسی می‌خواهد دیالوگ‌های کوچه و بازاری را در سریالی ببیند، می‌تواند در همان کوچه و خیابان شاهد آن‌ها باشد، یا اخبار و شبکه مستند را که مطابق مردم حرف می‌زنند، دنبال کند! به نظرم همه‌چیز سلیقه‌ای است و مخاطب هم می‌تواند شبکه‌ها و سریال‌های مختلف دیگری را دنبال کند. نگاه ما در این سریال کاملا خاص بود و حتی برای ترویج این نوع دیالوگ‌ها در سریال، برای خودمان استدلال داشتیم. ما کاملا شاعرانه به لحن و بیان شخصیت‌ها نگاه کردیم. از واژه‌ها و ضرب‌المثل‌هایی استفاده کردیم که مخاطب پس از تماشای سریال دنبال معانی‌اش بگردد و کمی کتاب و فرهنگ لغت بخواند. به نظرم این‌ کار انتقال فرهنگ است. نه‌تنها چیز بدی نیست، بلکه یک سبک از سلیقه کاری یک نویسنده است که برای من محترم است و آن را دوست دارم.»
دیرباز در این سریال نقش خلیل، یک پدر فداکار را بازی کرده که همسرش او و فرزندش را برای همیشه ترک می‌کند. او پس از این اتفاق، یک‌تنه بار زندگی و تربیت فرزندش را به دوش می‌کشد و حتی برای حفظ و نگه‌داری فرزندش همه سرمایه زندگی‌اش را فدای او می‌کند. دیرباز پیرامون نقشش و گریم و ظاهر متفاوتی که در این سریال دارد، توضیح می‌دهد: «نقشم در این سریال به لحاظ سن و سال و گریم با خودم تفاوت بسیاری دارد، اما به لحاظ عقیده‌ای به خودم شبیه است. شاید اگر کامبیز دیرباز هم در شرایط خلیل قرار می‌گرفت، مثل او رفتار می‌کرد.»
او در ادامه در ارتباط با هم‌بازی شدن با بهناز جعفری، هم‌کلاسی دوران دانشجویی‌اش در این سریال نیز می‌گوید: «بهناز جعفری را ۲۲ سال است که می‌شناسم. ما هم‌کلاس بودیم، اما در طول این سال‌ها هیچ‌وقت شرایط و فرصت همکاری برایمان پیش نیامد. نقشی که او در این سریال بازی می‌کند، نقش بسیار سختی است. چون به‌شدت نقش پرچالش و نو و عجیب و غریبی است و شاید برای اولین بار است که در تلویزیون چنین نقشی خلق می‌شود. بهناز جعفری به‌خوبی از پس اجرای این نقش برآمده و ارتباط برقرار کردن ما در این سریال خیلی راحت شکل گرفت. خوش‌بختانه سعید نعمت‌الله هم به انداز کافی متریال در اختیارمان گذاشته بود که بخواهیم چالش ارتباط بین این دو شخصیت را به وجود آوریم.»
دیرباز در پایان در ارتباط با شخصیت خلیل و حضور نداشتن شخصیت‌هایی مشابه او در جامعه امروز می‌گوید: «با توجه به بازتاب‌هایی که در این چند روز ما از مخاطبان گرفته‌ایم، متاسفانه خیلی از مردم خصوصا خانم‌ها بر این باور هستند که عدم حضور چنین شخصیت‌هایی در جامعه امروز احساس می‌شود. و این در جامعه امروز ما خیلی غم‌انگیز است.»

شماره ۷۱۰

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟