تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۱۰ - ۱۸:۵۹ | کد خبر : 5116

دوست داشتم ١٠٠ سالگی‌اش را جشن بگیریم

 یا هزاران ایرانی با عزت‌الله انتظامی عکس یادگاری دارند امیرشهاب رضویان استاد عزت‌الله انتظامی امسال ٩۴ ساله شد. دوست داشتم ١٠٠ سالگی‌اش را می‌دیدیم و جشنی بزرگ مانند یک جشن ملی برای مردی می‌گرفتیم که در بازیگری ایران، یکی از چند چهره بزرگ و ملی بود. طی ٧٧ سال بازیگری، تعداد بی‌شماری تئاتر بازی کرد […]

 یا هزاران ایرانی با عزت‌الله انتظامی عکس یادگاری دارند

امیرشهاب رضویان

استاد عزت‌الله انتظامی امسال ٩۴ ساله شد. دوست داشتم ١٠٠ سالگی‌اش را می‌دیدیم و جشنی بزرگ مانند یک جشن ملی برای مردی می‌گرفتیم که در بازیگری ایران، یکی از چند چهره بزرگ و ملی بود. طی ٧٧ سال بازیگری، تعداد بی‌شماری تئاتر بازی کرد و بعد از درخشش در فیلم «گاو»، در ۳۰، ۴۰ فیلم سینمایی دیگر هم ظاهر شد. هم‌نسلانش او را به‌روشنی به خاطر می‌آورند و نسل‌های بعدی و بعدی و بعدی و حتی نوجوانان ایرانی هم  او را به‌خوبی می‌شناسند. با توجه به تعداد نه‌چندان زیاد فیلم‌هایش، قطعا این آشنایی، نه فقط به‌خاطر فیلم‌ها، که محصول فعالیت‌های جانبی انتظامی و تاثیری است که غیرمستقیم بر هم‌میهنانش گذاشته است. اما انتظامی چگونه عمل کرده بود که: همه دوستش داشتند و دارند. بودنش در هر مکان و مراسمی به آن رویداد وزن می‌بخشید. در هر فیلمی که ظاهر می‌شد، مردم دوستش داشتند و درحالی‌که حضورش در فیلم‌ها ضامن فروش آن‌ها نبود، اما بیش از هر سوپراستاری او را می‌شناختند.

به نظر من انتظامی چندین کار مهم کرده است:
اول
ره ۱۰۰ ساله را یک شبه نرفته بود و از سال ۱۳۲۰ تا روزی که زنده بود، شاهد فعال تحولات تئاتر و سینمای کشور بود. از کارگری صحنه شروع کرده بود و بعد، پیش‌پرده‌خوانی و بازیگری و کارگردانی تئاتر را تجربه کرده بود. و نهایتا بازیگر خوبی بود، باتجربه و جاافتاده. در شیوه‌های تمرین و اجرای نقش روش خاص خودش را داشت.
دوم
تربیت‌شده مکتبی از تئاتر ایران بود که متاثر از روشن‌فکرانی همچون عبدالحسین نوشین بود و درس‌هایش را در تئاتر فردوسی و سعدی فراگرفته بود که دست‌اندرکارانش برای تئاتر، شأنی والا و بالاتر از سرگرمی صرف متصور بودند.
سوم
در هر فیلمی که بازی می‌کرد، با وسواس نقش می‌پذیرفت و سال‌ها بود که به‌خاطر پول بازی نمی‌کرد. در سریال‌ها و برنامه‌های به‌اصطلاح «روتین» تلویزیونی ظاهر نشد و تماشاگر ایرانی همیشه دل‌تنگ دیدار او در یک فیلم بود. انتخاب‌هایش معمولا درست بود و تماشاگر حتی اگر از فیلمی راضی نمی‌بود، حداقل از انتظامی فیلم‌ها راضی بود.
چهارم
در فعالیت‌های انسان‌دوستانه که به چشم می‌آید، هوشمندانه و در عین حال صادقانه فعالیت کرد. برای کودکان افغانی پشت مرزها پول جمع کرد، برای هر سازمان و گروهی که کار خیریه انجام می‌داد، از خود مایه می‌گذاشت. به دیدار ازکارافتادگان و آسیب‌دیدگان سینمایی می‌رفت و برای حل مشکلاتشان تلاش می‌کرد.
پنجم
تمامی سال‌های پس از انقلاب را در ایران ماند، در کنار هم‌وطنانش زندگی کرد و هر از گاهی در یک فیلم یا یک فعالیت اجتماعی دیده شد. متوجه شد که مردم ما از او چه می‌خواستند و سال‌ها بود که در مراسم سیاسی کمتر ظاهر می‌شد، در شرایط خاص، حتی داوری جشنواره‌ها را هم رد می‌کرد. این‌ها اعمالی نیست که از چشم مردم دور بماند و در یک کلام انتظامی در کنار بازیگری، خود را مبدل به یک چهره محبوب کرده بود که شایسته اطلاق عنوان «هنرمند ملی» است.
ششم
در رفتار فردی‌اش با مردم عادی که او را ملاقات می‌کردند، معمولا افتاده و متواضع بود و با احترام با مخاطبش صحبت می‌کرد، به‌طور نمونه در پاسخ به تقاضای برداشتن عکس یادگاری، معمولا پاسخش مثبت بود. آرام می‌ایستاد تا دوست‌دارانش با او عکس بگیرند و معمولا آن‌قدر باحوصله بود که باعث رنجش مشتاقان سلفی گرفتن با خودش نشود. به عبارت دیگر، هزاران ایرانی با انتظامی عکس دارند!
 هفتم
آن‌چه او را بیشتر محبوب کرد، موضع‌گیری روشنش در روزهایی بود که او را با ترفند به دیدار یکی از نامزدهای انتخابات ١٣٩٢ بردند و در شرایطی که خانه سینما بسته بود و هنرمندان مغضوب و کسی نمی‌دانست برنده انتخابات کدام جناح است، شجاعانه از بازیای که بر سرش پیاده کرده بودند، پرده برداشت و با بغضی اشک‌آلود هم‌وطنانش را با خود همراه کرد.
یادش گرامی

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟