تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۳/۱۷ - ۰۵:۱۱ | کد خبر : 3116

زندگی شما از ارتباطات عاشقانه مسخره بهتر است!

به ما زنان یاد داده شده است که حواسمان به زنان دیگر باشد؛ چرا؟ آزی اتومی تلخیص و ترجمه: شمیم شرافت ساختارهای نابرابر نیاز دارند تا زنان به استانداردهای آنان تن دردهند. یک توضیح ساده و شایع برای اشتباهات انسان‌ها این است که فرد پذیرش راحت یک دروغ را به مواجه شدن با حقیقت ترجیح […]

به ما زنان یاد داده شده است که حواسمان به زنان دیگر باشد؛ چرا؟

آزی اتومی
تلخیص و ترجمه: شمیم شرافت

ساختارهای نابرابر نیاز دارند تا زنان به استانداردهای آنان تن دردهند.
یک توضیح ساده و شایع برای اشتباهات انسان‌ها این است که فرد پذیرش راحت یک دروغ را به مواجه شدن با حقیقت ترجیح می‌دهد.
شاید این نکته علت نهادینه کردن ارزش‌های نابرابر، تصور منفی و نفرت از خود به‌صورت ناخودآگاه در درون زنان است؟
من آن‌ها را مقصر نمی‌دانم. مقصر آموزش‌هایی است که به‌صورت اجتماعی، فرهنگی و سنتی در سطح جهان، از همان کودکیِ دختران و در تلاششان برای شناخت امور، آگاهی آنان را شکل می‌دهند. برای زنان پذیرش امور در وفاداری آن‌ها به هنجارهای اجتماعی نهفته است.
اگر در تمام زندگی‌تان این پیغام به شما داده شود که شما جنس ضعیف‌تر هستید، شما احساساتی، غیرمنطقی و حساسید و درصورتی‌که تنها و مجرد باشید، خوش‌بخت نیستید، شما زمانی که نیمه دیگر خود را بیابید یا با بچه‌هایتان کامل می‌شوید، شما آرزوهای کمتری دارید، کمتر برای رهبری و هدایت افراد شایستگی دارید و… زمانی که شما را غرق تفکراتی می‌کنند که مطابق با آن‌ها، شما ساخته شده‌اید تا نقش‌های خاصی را برعهده بگیرید و به‌خصوص برای آسایش مردان ایجاد شده‌اید، درنهایت شما این‌ها را به‌عنوان حقیقت زندگی خودتان انتخاب می‌کنید.

خب، به‌عنوان یک زن فکر می‌کنید چگونه می‌توانید با این تفکرات مقابله کنید؟ نه‌تنها با نپذیرفتن این‌ها، بلکه با انتخاب عمدی ایده‌هایی که در پایین ذکرشده و تغییر آن‌ها برای آینده‌ای بهتر:
شما ازدواج را ماموریت زندگی خودتان کرده‌اید: چون هیچ‌چیز مهم‌تر از حلقه‌ای که در دستتان باشد، نام فامیلی که به شما داده می‌شود نیست. این‌ها ثابت می‌کنند که شما انتخاب شده‌اید.
شما به زنانی که مجرد هستند، به دیده تحقیر نگاه می‌کنید. آن‌ها را به‌عنوان کسانی نگاه می‌کنید که از شما شانس کمتری داشته‌اند، انگار که ازدواج به شما نوعی شایستگی می‌دهد. حتی اگر افراد مجرد شاد و راحت به نظر بیایند، شما در درون خودتان می‌دانید که آن‌ها بدبخت هستند و در حال شکست خوردن‌اند. آن‌ها تنهایند و هیچ‌چیز در دنیا بدتر از این نیست که به مردی که از آن خود بدانید، نرسیده باشید.
شما چشمتان را بر بی‌مبالاتی مردتان می‌بندید. شما جایگاه خودتان را می‌دانید و واقعا برایتان مهم نیست. شما کارهای مهم‌تری برای انجام دادن دارید. شما بچه‌هایتان را دارید، خانواده‌تان را دارید و زندگی شما از ارتباطات عاشقانه مسخره بهتر است.
خودتان کم‌رنگ می‌شوید، بیشتر ساکت می‌شوید، بیشتر نیازهای او را برآورده می‌کنید و او را اولویت همه چیز قرار می‌دهید. شما واقعیت را درباره ازدواج می‌دانید. آن‌هایی که ادعای دفاع از حقوق زنان را دارند بدبخت و تنها هستند.
شما به هر قیمتی هر کار اشتباه مرد را به‌خاطر حفظ خانواده‌تان می‌پذیرید. شما نقش مهمی برای ایفا کردن دارید. اگر شما بیشتر صبور بودید، شیرین‌تر بودید و کمتر به خودتان توجه می‌کردید و بیشتر به او محبت می‌کردید، جذاب‌تر می‌بودید و هر آن‌چه او می‌خواست بودید، شاید او کمتر زندگی‌ای را که برای بقای آن تلاش می‌کنید، به جهنم تبدیل می‌کرد.
و این داستان‌ها ادامه دارند…
اما از همه بدتر این‌که شما یاد گرفته‌اید تا از زنان دیگر بیزار باشید. شما یاد گرفته‌اید تا به زنانی که تصمیم‌هایی بی‌شباهت به تصمیم‌های شما گرفته‌اند، به دیده تحقیر بنگرید. شما باید بر این باور تکیه کنید که آن‌چه به آن اعتقاد دارید درست است، چراکه گزینه‌های دیگر تاب آزمودن ندارند. شما یاد گرفته‌اید تا نوع پوشش زنان دیگر، نحوه برخورد آن‌ها با جنس مخالف، نحوه رفتار و تفکر زنان دیگر را قضاوت کنید.
شما فکر می‌کنید علت فروپاشی یک ازدواج کاهلی زن بوده است، این‌که بیشتر وقت خود را برای خودش گذاشته است. دلتان به حال زنانی که فرزند ندارند می‌سوزد، بی‌توجه به این‌که شاید این انتخاب آن‌ها بوده است و زنی را که انتخاب کرده است تا ازدواج نکند، مسخره می‌کنید.
به همین دلیل است که زنان، مراقب زنان دیگر هستند، یا به عبارتی حواسشان به زنان دیگر هست. به‌این‌ترتیب ساختار نابرابر زنان را دشمن یکدیگر می‌کند که دائما در حال قضاوت کردن همدیگر هستند و می‌خواهند آن‌گونه که همیشه گفته شده است، رفتار کنند. به همین دلیل تن به ازدواج حتی اشتباه می‌دهند. در ازدواجی نامناسب می‌مانند و ارزش‌های غلط را به فرزندان خود نیز منتقل می‌کنند.
زنان از زنان دیگر واهمه دارند و آن‌ها را نظارت می‌کنند، چراکه می‌ترسند. آن‌ها می‌ترسند که ارزش‌گذاری به خودشان، به معنی بی‌ارزش کردن سنت‌ها و هنجارهایی نابرابر باشد. به همین دلیل است که توقع نمی‌رود زنان با یکدیگر رابطه خوبی داشته باشند. برخی زنان به دنبال آزار هم‌جنسان خود هستند و به یکدیگر به‌عنوان رقیب نگاه می‌کنند تا رفیق. آن‌ها زنان را بیشتر از مردان و تندتر از آنان نقد می‌کنند، به‌خصوص در محل کار. زنان در شبکه‌های اجتماعی به یکدیگر بیشتر توهین می‌کنند و نسبت به هم‌جنسان خود بدبین‌تر هستند.
همین می‌شود که برخی زنان، زنان دیگر را ستایش می‌کنند که سقف‌های شیشه‌ای (موانعی نامرئی که در قالب هنجار مانع پیشرفت زنان می‌شود) را به ترک انداخته‌اند و برخی دیگر ترجیح می‌دهند به دونالد ترامپ رأی بدهند. این به معنای دودستگی در میان زنان است.
ما باید خودمان آگاه باشیم و این آگاهی را به زنان دیگر نیز انتقال دهیم که این‌ها تنها ارزش‌هایی تفرقه‌افکن میان ما زنان هستند تا نتوانیم به‌عنوان یک جمع واحد خواسته‌های خود را مطرح کنیم. من تنها حاضرم اتحادی را بپذیرم که در آن مردان هم‌رتبه با همسرانشان هستند. زمانی که مردان مسئولیت‌های خود را می‌پذیرند و همه کارها را به دوش زنان نمی‌اندازند. زمانی که مردان به دنبال کنترل کردن زنان نیستند و به زنان اجازه می‌دهند برای خود و آزادی و خواسته‌های خود زمان بگذارند. ما به مردانی نیاز داریم که به زنان نگویند چه بپوشند، چگونه فکر کنند و چگونه عمل کنند؛ چراکه زنان می‌توانند برای خودشان تصمیم بگیرند. مردان این نابرابری را می‌پسندند و آن را در میان زنان ترویج می‌کنند و آن‌ها را به سخره می‌گیرند. ما باید یاد بگیریم که به هنجارهایی که کهنه و منسوخ شده‌اند، تن در ندهیم و واقعا و حقیقتا برای خودمان زندگی کنیم.

شماره ۷۰۸

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟