تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۶/۱۹ - ۰۶:۰۵ | کد خبر : 3789

سه پرسش از «امرنودر سینما»

کلیاتی در باب نقّادی سینما شکیب شیخی در این یادداشت کوتاه سعی خواهم کرد یک کلی‌گویی را تحت عنوان «کلیاتی در باب نقّادی سینما» را با شما در میان گذاشته و علاوه بر تمامی پرسش‌های پرشمار، سه پرسش دیگر نیز مطرح کنم تا شاید فتح بابی پدید آید به منظور تدقیق و حک و اصلاح […]

کلیاتی در باب نقّادی سینما

شکیب شیخی

در این یادداشت کوتاه سعی خواهم کرد یک کلی‌گویی را تحت عنوان «کلیاتی در باب نقّادی سینما» را با شما در میان گذاشته و علاوه بر تمامی پرسش‌های پرشمار، سه پرسش دیگر نیز مطرح کنم تا شاید فتح بابی پدید آید به منظور تدقیق و حک و اصلاح این بحث، و به‌طبع پیشاپیش اعلام استقبال می‌کنم از هرگونه تضارب آرا در این راستا.
برای به دست دادن ساختمان کلی این یادداشت به‌عنوان یک مقدمه در ابتدا باید بگویم که در سینما نیز همچون هر شکل دیگری از هنر با سه عنصر روبه‌رو هستیم؛ اثر، سازنده و مخاطب. حال اگر بخواهم بحث را پیرامون «نقّادی سینما» ادامه دهم، باید عنصر چهارم «منتقد» را نیز در ارتباط با سه عنصر پیش‌تر طرح‌شده قرار داده و اگر درنهایت امر بتوانم سطحی از این رابطه را روشن ساخته و سه پرسش خود را مطرح کنم، می‌توان چنین ادعا کرد که هدف یادداشتی تحت عنوان «کلیاتی در باب نقّادی سینما» تا حدودی برآورده شده است.
حرکت نقّادی به سوی غایت خود در اولین وهله «منتقد» را بدل به «سوژه» می‌کند، پس شاید بهتر باشد بحث را با به دست دادن صورت‌بندی ساختار سوبژکتیویته‌ «منتقد» آغاز کنم. سوبژکتیویته‌ «منتقد» در این بحث شامل پاسخی –ولو مخدوش و غیرقابل قبول- به این سه پرسش از سوی هر «منتقد» است: الف) اثر سینمایی چیست؟ ب) سینماگر کیست؟ ج)مخاطب سینما کیست؟ و البته شبکه‌ای از ارتباطات که بین پاسخ‌های این سه پرسش برقرار می‌شود. در ادامه نگاهی بسیار اجمالی به اشکال گوناگون این سه پرسش انداخته و در هر بخش پرسش مضاعف خود را نیز طرح خواهم کرد.

اثر سینمایی چیست؟
هر منتقد با پاسخ دادن به این پرسش درواقع «فرم» مدنظر خود از سینما را معرفی می‌کند. «فُرم» در این‌جا به معنای مجموعه‌ای از ویژگی‌هاست که یک محصول در صورت داشتن آن‌ها «اثر سینمایی» بوده و در غیر این صورت اساسا «اثر سینمایی» نیست.
بحث‌هایی بسیار بر سر انواع و اقسام پاسخ به این پرسش در حیطه‌ نظری اتفاق افتاده است که وارد آن‌ها شدن نه‌تنها از حوصله‌ مطلبی چنین کوتاه خارج، بلکه اساسا نامربوط به بحث مورد نظر است. اگر بخواهیم پاسخ‌های مختلف به این پرسش را لیست کنیم، شکاف عمده‌ای که پدید می‌آید، ناشی از پاسخ به این پرسش است: «آیا سینما فُرم مستقل خود را دارد، یا فرم سینمایی برخاسته از انواع معرفت بشری، انواع هنر، فلسفه، سیاست، اجتماع، مذهب یا هرچیزی از این قبیل است؟» یا به‌ عبارت بهتر «آیا سینما جهانی خودبسنده است یا وضعیتی ا‌ست که در درون جهانی بزرگ‌تر معنا می‌یابد؟»
اولین شکل از پرسش مضاعف سه‌گانه‌ای که پیش‌تر وعده داده شد، در این‌جا مطرح می‌شود: فرض کنیم منتقدی با پاسخ دادن به تمامی پرسش‌های مذکور قادر به صورت‌بندی «فُرم سینمایی» باشد، آیا این فُرم ازلی و ابدی ا‌ست؟ اگر «آری»، چطور؟ و اگر «خیر»، چگونه می‌توان آن نظریه را در دل خود آن‌قدر منعطف ساخت که پذیرای تعریف پیشین و پسین فُرم نیز باشد؟ به عبارت ساده‌تر این صورت‌بندی از فُرم چگونه می‌تواند پذیرای «امر نو» نیز باشد؟

سینماگر کیست؟
هر منتقد، جدای از پاسخ دم‌دستی «سینماگر، سازنده‌ اثر سینمایی ا‌ست»، می‌بایست پاسخی به این پرسش‌ها در ذهن داشته باشد: «چرا یک فرد مشخص سینماگر می‌شود و دیگری خیر؟»، «آیا دانش فنی عامل این تفکیک است یا روح هنری؟»، «آیا سینماگر صرفا یک فرصت‌طلب است یا کسی‌ است که نبض تاریخ را در دست دارد؟» و … و درنهایت امر این پرسش اساسی که «آیا سینماگر به صرف حیات سینمایی متعین می‌شود یا تعین خود را از چیزی دیگر می‌گیرد؟»
پرسش مضاعفی که در این بخش باید آورد، این است: یک سینماگر در لحظه‌ زاییده شدن «امر نو» -یعنی لحظه‌ای که در آن با توجه به باور پیشین آن فرد سینماگر تلقی نشده و باور پسینی که او را سینماگر تلقی خواهد کرد نیز هنوز فرانرسیده است- چه شأنی دارد؟ این وجود شبح‌گونه چطور قابل صورت‌بندی خواهد بود؟

مخاطب سینما کیست؟
پاسخ‌های منتقدان به این پرسش نهایتا به این سطح اساسی برمی‌خورد: آیا معیار قضاوت کردن «سینما»، «قضاوت مخاطب» است، یا خود اثر لایه‌ای دارد که در تحلیل غیرتاریخی مخاطب‌محور مورد غفلت قرار گرفته و با تنها شکاف برداشتن خود اثر روشن شود؟
روشن است که سه سطح مورد تحلیل قابلیت جابه‌جایی معنادار داشته و چنان‌که اگر برای مثال پرسش «مخاطب کیست؟» تقدم یابد، شاید منتج شود به شکلی از پدیدارشناسی سینما مبتنی بر اصالت «سینه‌فیل» -چنان‌که شده است- اما اگر بخواهم با همین ترتیب، پرسش مضاعف سوم خود را نیز صورت‌بندی کنم، باید بپرسم: حتی اگر فرض کنیم «نو بودن امر نو» تنها متکی به مسئله‌ «فرم سینمایی» است، آیا مخاطب نقشی در فرایند تثبیت آن «امر نو» و تعین‌بخشی به آن، به‌عنوان «تعریفی نو از فرم» نیز بازی نمی‌کند؟ اگر «آری»، چه نقشی؟ و اگر «خیر»، آیا سینما این‌گونه به «نیستی» پرتاب نمی‌شود؟
shakib.sheikhi.1989@gmail.com

شماره ۷۱۶

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟