تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۳/۲۰ - ۰۷:۰۸ | کد خبر : 7843

شرق بهشت

همه چیز درباره تب تازه مهاجرت به کره جنوبی پانیذ میلانی «چند وقت پیش با یکی از دوستانم که هنوز در کره جنوبی بود، صحبت می‌کردم. او گفت که جمعیتی نزدیک به هزار نفر ایرانی به صورت غیرقانونی در کره جنوبی اقامت دارند که نمی‌توانند شغل قانونی داشته باشند. دخترهای این گروه عموما ۱۸ تا […]

همه چیز درباره تب تازه
مهاجرت به کره جنوبی

پانیذ میلانی

«چند وقت پیش با یکی از دوستانم که هنوز در کره جنوبی بود، صحبت می‌کردم. او گفت که جمعیتی نزدیک به هزار نفر ایرانی به صورت غیرقانونی در کره جنوبی اقامت دارند که نمی‌توانند شغل قانونی داشته باشند. دخترهای این گروه عموما ۱۸ تا ۲۲ سال هستند. هم دختران و هم پسران این گروه برای امرار معاش مجبورند سراغ کارهایی بروند که در این‌جا غیرقانونی است.»
این صحبت‌های آقایی است حدودا ۳۷ ساله که برای گرفتن یک موقعیت شغلی خوب راهی کره جنوبی شد، اما بعد از سه سال نظرش عوض شد و دوباره چمدانش را بست؛ البته نه به مقصد ایران.

در رینگ رقابت با ترکیه‌
تا یکی دو سال پیش مهاجرت به ترکیه افراد زیادی را به خود جذب کرده بود، اما الان کره جنوبی هم طرفداران خود را پیدا کرده. تعداد بلاگرها و اینفلوئنسرهایی که از زندگی روزمره خودشان در کره جنوبی عکس می‌گذاشتند و روش‌های مهاجرت و فرهنگ‌های کره جنوبی را در صفحه‌شان به اشتراک می‌گذاشتند، روزبه‌روز بیشتر می‌شد. یکی از اینفلوئنسرهای ایرانی مقیم کره جنوبی که ریزه‌کاری‌های فرهنگ کره را برای کسانی که قصد مهاجرت به این کشور را داشتند، به اشتراک می‌گذاشت، در یکی از استوری‌هایش از اهمیت ویژه کره‌ای‌ها به کار کردن و جدیتشان در محیط کار صحبت می‌کرد و می‌گفت این مسئله آن‌قدر بحرانی بود که کره‌ای‌ها برای آن فیلم و آهنگ هم می‌ساختند. یکی دیگر از بلاگرهای ایرانی در کره جنوبی، از خریدهایش و غذاهای کره جنوبی تعریف می‌کرد و غذاهای مختلف کره‌ای و طرز تهیه آن‌ها را معرفی می‌کرد. انگار هر کسی به هر کشوری که مهاجرت می‌کرد، رنگ همان کشور را می‌گرفت. از همان لحظه اولی که صفحه را می‌دیدی، حتی قبل از این‌که عکس‌هایش را می‌دیدی، یا کپشن‌هایش را می‌خواندی، متوجه می-شدی این صفحه متعلق به کسی بود که در خاور دور زندگی می‌کرد.
به غیر از بلاگرهای ایرانی که فرهنگ کره جنوبی را معرفی می‌کردند، یا زبان کره‌‌ای را به دنبال‌کنندگان خود آموزش می‌دادند، سریال‌ها و فیلم‌های کره‌ای بعد از مدت‌ها دوری دوباره به میدان بازگشته‌اند و کم‌کم دارند رقیب ترک خود را از میدان به در می‌کنند. این را می‌شد از سکانس‌هایی از فیلم‌ها یا آهنگ‌های کره‌ای که اکسپلور اینستاگرام کاربران ایرانی بیشتر می‌شد، فهمید. خودکار و مداد و پاک‌کن‌های فانتزی ساخت کره و آلبوم خوانندگان کره‌ای، لباس‌هایی با مدل‌های کره‌ای، لوازم آرایش در بسته‌بندی‌های شبیه بستنی و شکلات ساخت کره جنوبی و… هم جزو کالاهایی بودند که در آن‌لاین‌شاپ‌های ایرانی موجود شدند. حالا باید دید تب طرفداران کره هم مثل طرفداران ترکیه می‌ریزد، یا می‌تواند خودش را ثابت کند؟

کشوری جویای نام
شاید تا چهار، پنج سال پیش مهاجرت به کره چیز عجیب و غریبی به نظر می‌رسید و فقط مخصوص کسانی بود که زندگی کاری شلوغی دارند. اگر کسی می‌گفت قصد مهاجرت به کره جنوبی را دارد، چشم‌های همه گرد می‌شد، اما الان کره جنوبی، درست مثل اروپا و استرالیا و ترکیه و… جای خود را در بین گزینه‌های موسسات مهاجرتی باز کرده، طوری که اگر یک جست‌وجوی کوچک و سرسری در گوگل داده بودید، لیستی از موسسات مهاجرتی که خدمات ویزای کره جنوبی را انجام می‌دادند، برای شما ردیف می‌شد.
مشاور یکی از معروف‌ترین موسسات مهاجرتی بعد از شنیدن سوالم درباره مهاجرت به کره گفت: «چرا می‌خواهید کره را انتخاب کنید؟ این کشور کشور مهاجرپذیری نیست. شما هیچ‌وقت نمی‌توانید اقامت دائم بگیرید و همیشه اقامت موقت دارید.»
از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. گفت: «یعنی شما تا زمانی که تحصیل می‌کنید، می‌توانید در کره بمانید، بعد از آن باید از کره بروید. هزینه تحصیلتان در کره اگر به زبان کره‌ای مسلط باشید، سالانه پنج‌هزار دلار و اگر بخواهید به زبان انگلیسی تحصیل کنید، سالانه ۱۵هزار دلار است. اگر کار هم پیدا کنید، فقط تا زمانی که کار پیدا کنید، می‌توانید آن‌جا باشید. بالاخره باید یک روزی برگردید، مگر این‌که با یک کره‌ای ازدواج کنید.»
تشکر کردم و شماره یکی از موسسات مهاجرتی را که یکی از اینفلوئنسرهای اینستاگرام تبلیغش را کرده بود، گرفتم. به اپراتور وصل شدم و بعد از چند دقیقه آقایی از آن‌ور خط جوابم را داد: «اگر زبان کره‌‌ای بلد نیستید، هزینه تحصیلتان حدودا ۱۰هزار دلار می‌شود و می‌توانید به یکی از کالج‌های یادگیری زبان بروید.»
پرسیدم پروسه اخذ ویزا چقدر طول می‌کشد، که گفت شش ماه. بعد پرسیدم من شنیده‌ام که نمی‌توان اقامت دائم کره جنوبی را گرفت و فقط باید با یک کره‌ای ازدواج کرد. در جواب گفت: «شما بعد از این‌که تحصیلتان تمام شود، می‌توانید درخواست اقامت بدهید.» می‌خواستم سوال بعدی را بپرسم که خودش خداحافظی کرد و گوشی را قطع کرد.

پارادوکس شبیه به خانه اجدادی
دکتر ل ۳۷ ساله است و از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۹ در کره جنوبی اقامت داشته. به گفته خودش ایران و کره جنوبی از جهات بسیاری شبیه به هم بودند. البته در بین صحبت‌هایش بارها گفت دیگر هیچ‌وقت به کره بازنخواهد گشت. گرچه کره خوبی‌های خودش را داشته، اما به نظرش کره برای کار کردن و پس‌انداز کردن خوب بود. او گفت: «سال ۲۰۱۶ برای یک موقعیت کاری خوب به کره جنوبی مهاجرت کردم و سه سال آن‌جا ماندم. از قبل چیزی درباره کره نمی‌دانستم، اما وقتی به کره رفتم و برای یک سفر کوتاه به ایران بازگشتم، از برخورد فامیل متوجه شدم تب کره چند سالی است بین مردم رایج شده.» البته جمعیت ایرانیان مقیم کره جنوبی کم است و از دو هزار نفر تجاوز نمی‌کند.

زیر پوست قانون‌مداری
آقای ل گفت: «در کره جنوبی قانون‌مداری فوق‌العاده بالا بود. محال بود کسی که در حال خودش نباشد، به فرد دیگری تعرض کند، یا فحش بدهد. ساعت سه صبح هر کسی، زن، مرد، پیرزن، بچه و… می‌توانستند آزادانه در خیابان‌ها پرسه بزنند، بدون نگرانی از وقوع هر حادثه ناگواری. اما با این همه، اتفاقات غیرقانونی هم می‌افتد. مثلا در کره جنوبی قانون بسیار سفت و سختی در مبارزه با روسپی‌گری داشتند، اما هنوز هم در برخی محلات متل‌هایی برای این کار وجود داشت و دختران و حتی پسران کره‌ای، روس و تعداد کمی ایرانی هم بین آن‌ها دیده می‌شدند. دلیل آن هم استعمار ۷۰ ساله ژاپن بود که از آن‌ها در طول ۷۰ سال فاحشه ساخت و این امر را بین آن‌ها رواج داد. البته در حال حاضر کره کشور بسیار پیشرفته و مدرنی است.»

قوانین محیط کار
بعد از آن از قوانین و سخت‌گیری‌هایشان در محیط کار گفت: «اگر می‌خواستی در کره پیشرفت کنی، باید بله قربان‌گو می‌بودی و هیچ کاری را بدون تایید بالادستی‌ات انجام نمی‌دادی. مثلا یک ‌بار من به یک مغازه بستنی‌فروشی رفته بودم و از مغازه‌دار خواستم روی بستنی‌ام شکلات بریزد. او این کار را نکرد، چون کارفرمایش نبود تا از اون بپرسد آیا امکان دارد روی بستنی من شکلات بریزد؟
از طرفی ساعت‌های کاری در کره جنوبی تا۱۵، ۱۶ساعت حتی در آخر هفته‌ها هم بود، که البته از آن ۱۶ ساعت هفت، هشت ساعت کار مفید می‌کردند و باقی آن را مقابل رئیسشان خودنمایی می‌کردند. تا مادامی که رئیسشان سرکار بود، کارمند هم سرکار حاضر بود. البته این قانون جدیدا حذف شد و مقرر شد بییشتر از ۵۲ ساعت کار در هفته امکان‌پذیر نیست. درحالی‌که من الان در اروپا ۳۷ ساعت در هفته کار می‌کنم.»
او گفت کره‌ای‌ها آدم‌های بسیار خوش‌رو و مهربانی بودند. اگر کسی را می‌دیدند که زبان بلد نبود، به او کمک می‌کردند. البته در عین حال نژاد‌پرست بودند، اما اگر از کشوری خوششان نیاید، این احساس را بروز نمی‌دادند. ولی گاهی می‌دیدی همین آدم‌های خوش‌رو و خوش‌برخورد پشت‌ سرت بدگویی می‌کردند و زیرآبت را می‌زدند و این کار در محیط‌های کاری بسیار رایج بود. یا این‌که در کره هر چقدر سنت بالاتر بود، احترامت بیشتر بود. به خاطر همین سن افراد از لحظه‌ای که در شکم مادرشان بودند، محاسبه می‌شد و بعد از گذشت اولین ژانویه هم یک سال به سنشان اضافه می‌شد. سن آن‌قدر در کره جدی بود که واقعا در کره اگر سنتان پایین بود، سن‌های بالاتر بدترین برخوردها را با شما می‌کردند.

احترام معلمین
در جامعه ما معلمی شغلی نیست که همه برایش سر و دست بشکنند. دکتر ل گفت: «در کره جنوبی با این‌که معلمی شغلی بود که تقریبا کمترین حقوق را داشت، اما احترام زیادی برایش قائل می‌شدند و حتی اگر فرزند کسی معلم بود، به این خاطر به مردم فخر می‌فروخت، چون در فرهنگ کره تربیت نسل بعدی بسیار اهمیت داشت. اگر بدترین اتفاق برای یک زن کره‌ای می‌افتاد، در مقابل فرزندش لبخند از لبش کنار نمی‌رفت، اما برعکس این‌که در نقش مادری فوق‌العاده ظاهر می‌شدند، در نقش همسری شاید مثل نقش مادری نبودند. زیاد اهمیت نمی‌دادند که خانه‌هایشان مرتب بود یا نه، یا این‌که ناهار را با شوهرشان می‌خوردند یا نه و… البته غذا خوردن در بیرون از خانه در کره به خاطر تنوع منو و رستوران‌ها و قیمت‌ بسیار ارزان و به‌صرفه و کیفیتی درست شبیه غذای خانگی، بسیار رایج و حتی طبیعی بود.»

نژاد‌پرستی انتخابی
از بهترین معلمی‌ها در کره شمالی، معلمی زبان انگلیسی بود. البته نه برای کسانی که در جایی به غیر از کشورهای انگلیسی‌زبان به دنیا آمده‌ بودند. دکتر ل توضیح داد که در کره آموزش زبان انگلیسی بسیار مهم بود، چون کره‌ای‌ها اعتقاد داشتند زبان انگلیسی در همه کشورهای دنیا به کارشان می‌آید، اما زبان خودشان فقط در کشور خودشان کارآمد بود. به خاطر همین به بسیاری از آمریکایی‌هایی که برای آموزش زبان به کره می‌رفتند، اقامت، خانه و حقوق ماهانه می‌دادند. خیلی از آمریکایی‌ها مخصوصا آن‌هایی که در آمریکا کار خاصی پیدا نکرده‌ بودند، به کره می‌‌رفتند. بعضی‌هایشان آن‌جا ازدواج می‌کردند، چون دخترهای کره‌ای زنانه‌تر از دختران اروپایی و آمریکایی برخورد می‌کردند و این برای مردان آمریکایی جذاب بود و مردان آمریکایی هم آزادی‌هایی داشتند که برای دختران کره‌ای جذاب بود. ضمن این‌که کره‌ای‌ها بسیار غرب‌پرست هستند و به‌شدت به دنبال پیروی از آمریکا. این‌ کار اگرچه بسیار عواقب بدی داشت، اما در ضمن کره‌ای‌ها جست‌وجو می‌کردند ببینند آمریکایی‌ها چطور مسیر پیشرفت را طی کردند. دکتر ل گفت: «در کره اکثرا روابط دخترها و پسرها جدی بود و به ازدواج ختم می‌شد، مگر این‌که مشکلی پیش می‌آمد، علتش هم این بود که آن‌ها به آینده امید داشتند و می‌دانستند با تلاش می‌توانند یک زندگی بسازند.»

قاره سبز برای کره‌ای‌ها، رامسر برای ما
دکتر ل گفت که کره‌ای‌ها در روز ۱۶ ساعت کار می‌کردند، طوری که حتی ممکن بود بعد از ازدواج روابطشان سرد شود، چون تمام زمان خود را محیط کار می‌گذراندند. در کودکی و نوجوانی هم به دلیل رقابت بسیار سنگین برای کنکور، از کلاس اول دبستان تا پایان دوره راهنمایی، ۱۲ ساعت در روز را در مدرسه و کلاس‌های آموزشی بعد از مدرسه می‌گذراندند، چون کنکور آن‌ها آن‌قدر سخت بود که سخت‌ترین کنکور ما در مقابلش شوخی بود. اگر هم این کار را نمی‌کردند، نمی‌توانستند پایگاه اجتماعی خوبی برای خود مهیا کنند. آن‌ها عملا تا ۵۰ سالگی زندگی نمی‌کردند، اما در عوض رفاه کامل داشتند. مثلا مسافرت به اروپا برای کره‌ای‌ها مثل شمال برای ما بود. از آن‌جایی که برای رفتن به اروپا ویزا نمی‌خواستند، هر تابستان به اروپا سفر می‌کردند. دکتر ل بعد از سه سال اقامت در کره، با یک موقعیت شغلی خوب به لندن مهاجرت کرد. او گفت: «الان در لندن راحت‌تر هستم. درست است که دیگر خبری از آن رفتارهای محبت‌آمیز نیست، اما در عوض می‌توانم با همکارانم راحت برخورد کنم. لازم نیست حتما آن‌ها را با پیشوند پرفسور خطاب کنم و می‌توانم با نام کوچک آن‌ها را صدا بزنم. در کره زندگی تمرین «پوکر فیس» بود و هر لحظه باید حواست را جمع می‌کردی تا احساساتت را بروز ندهی.»

مرا به نام خودم صدا بزن
آقای ل می‌گفت تب مهاجرت به کره برای این به وجود آمد که آن‌ها توانستند خود را خوب به جهانیان معرفی کنند و ویترین خوبی از خودشان ارائه دهند؛ مردمان مهربان و زیبا و رفاه نسبی. این همه اتفاقی بود که افتاد، درحالی‌که ما نتوانستیم خود را خوب معرفی کنیم. در جهان موسیقی ترکی شناخته شده بود، موسیقی عربی شناخته شده بود، اما موسیقی ایرانی آن‌طور که لایقش بود، شناخته نشد. همه این‌ها به خاطر این بود که ما نتوانستیم مثل بقیه کشورها برای خودمان ویترینی درست کنیم و خودمان را معرفی کنیم. در چشم کره‌‌ای‌ها ما هنوز اعراب شترسواری بودیم که در بیابان‌هایی با دمای ۵۰ درجه زندگی می‌کردیم. البته اگر کسی دوست عرب داشته باشد، می‌دانست بین ما و عرب‌ها چقدر مشترکات فرهنگی بود. مثلا دوست مصری‌ داشتم که می‌گفت در بازی تخته نرد از یک تا ۶ را به زبان فارسی می‌شماردند و ۵ را هم به زبان ترکی می‌گفتند. هر چند که در اروپا به علت سابقه خوب ایرانیان همه چیز بهتر است. آقای ل گفت: «سال آخری که در کره جنوبی بودم، همه چیز به چشمم زشت و بد بود، اما الان وقتی از دور به آن روزها نگاه کردم، همه چیز برایم خاکستری بود. هم خوبی داشت هم بدی. من دوست داشتم برای کار کردن به کره جنوبی بروم، چون کره جنوبی جای بسیار خوبی برای کار کردن بود.»
واژه مهاجرت را به زبان آورد، اما کمی تعلل کرد. با کمی من‌ومن گفت: «اما برای زندگی هیچ‌وقت دوباره به کره جنوبی برنخواهم گشت.»

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: پانیذ میلانی

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟