تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۰۳ - ۰۶:۴۳ | کد خبر : 2020

شهرها، آدم‌ها و پول‌ها…

رضا ظهرابی باد گرمی می‌آید و شن‌ها را به سر و صورتمان می‌زند. چفیه‌ها را بسته‌ایم دور سرمان. صورت‌هامان گداخته شده. از یزد به سمت اصفهان که حرکت کردیم، آخرین منزل در میبد ساکن شدیم. یزد به اصفهان نزدیک به ۷۰ ساعت راه است. تا سال پیش قبل شن بادهای تیرماه، راهنماها از مسیر جاده‌ها […]

رضا ظهرابی

باد گرمی می‌آید و شن‌ها را به سر و صورتمان می‌زند. چفیه‌ها را بسته‌ایم دور سرمان. صورت‌هامان گداخته شده. از یزد به سمت اصفهان که حرکت کردیم، آخرین منزل در میبد ساکن شدیم. یزد به اصفهان نزدیک به ۷۰ ساعت راه است. تا سال پیش قبل شن بادهای تیرماه، راهنماها از مسیر جاده‌ها می‌رفتند، الان دیگر جاده‌ها پیدا نیستند. بهترین راهنماها بلوچ‌ها و سیستانی‌ها هستند. آن‌ها در گذر از بادها و شنزارها تجربه پدری و پسری دارند. زن‌ها در میبد موهای خود را برای رهایی از شن و باد تراشیدند. قرار است از جاده ندوشن به سمت جاده فولاد حرکت کنیم و در ندوشن بمانیم. بعد هم بزنیم به سمت ورزنه و از مسیر زاینده‌رود تا اصفهان برویم. دورتر است، اما ایمن‌تر. قرار است از اصفهان دو گروه شویم. عده‌ای به سمت همدان و کرمانشاه می‌روند و عده‌ای هم به سمت شمال.
سوخت تقریبا نایاب است و معدود کامیون‌های ارتش به مردم کمک می‌کنند؛ آن هم برای امدادرسانی به ناتوان‌ها. یک دهه بیشتر است که یزد و کرمان تقریبا خالی از سکنه شده‌اند. از شهرهای مصفای داستان‌ها و فیلم‌های ۵۰ سال پیش خبری نیست. زاهدان و کرمان پوشیده از شن‌های داغ شده‌اند. پیش‌روی بیابان، نخل‌های بم را سوزانده. در این ۵۰ سال تقریبا شهرهای میانه کویر خالی از سکنه شدند. جمعیتی بیش از ۲۰ میلیون نفر، شهرها و روستاهای کویری و حاشیه کویر را ترک کرده‌اند. در بیانیه ژوییه سال ۲۰۲۳، سازمان ملل آخرین هشدار اقلیمی را به ایران داد که بزرگ‌ترین جابه‌جایی‌های اقلیمی قرن در ایران رخ خواهد داد. شهرها فرسوده، خالی از سکنه و صنایع جز در معدود مواردی تعطیل شده‌اند. تهران بزرگ‌ترین منطقه آسفالتی بدون سکنه جهان معرفی شده. شن‌بادهای داغ برج‌ها و ساختمان‌ها را ساییده‌اند و هر چند وقت یک بار صدای مهیب فروریزش ساختمان‌های تهران، سکوت قسمت‌های جنوبی و مرکزی شهر را می‌شکند. هوای تهران به جهت میزان بالای ریزگرد‌های سیمان که از ساختمان‌های فروریخته تولید شده، تقریبا سمی و غیرقابل تنفس است.
همه مشکل از آن‌جا شروع شد که ما خواستیم روند زندگی‌مان را، خودمان را، به‌زور هم که شده، به محیطمان تحمیل کنیم. می‌خواستیم مقدار بیشتری از منابع را از آن خودمان کنیم. رشد بی‌رویه جمعیت در نیمه دوم قرن ۱۴ ه.ش تامین نیازهای اساسی شهروندان ایرانی را به یکی از پرسودترین تجارت‌های آن سال‌ها بدل کرد و در آن روزگار چه چیزی مهم‌تر از تامین مسکن و سرپناه برای شهروندان و سودآورتر از صنعت ساخت‌وساز برای سوداگران زندگی می‌توانست باشد؟
در اواسط قرن گذشته تمام آن‌چه به صنعت ساختمان مربوط می‌شد، به دلالی و سوداگری تغییر ماهیت داده بود. دانشگاه‌ها، دانشجوها، نرم‌افزارهای ترسیم و طراحی، نشریات، مصالح ساختمانی، قوانین و مجریان قانون، همه و همه، شهر و مردمانش را به چشم سود بیشتر می‌دیدند. برای همین کسب پول بیشتر، کم‌کم به مردم آموزش دادند تا به جای این‌که در کنار هم در یک حیاط زندگی کنیم، برای این‌که جای کمتری بگیریم، برویم روی سر هم در آپارتمان‌ها حیات داشته باشیم.
همین شد که تمام رسانه‌ها و نظام آموزشی، در آن سال‌ها جهت ترویج سبک زندگی جدیدی که منجر به پول بیشتر می‌شد، دست به کار شدند و امر زنده ماندن را به جای مفهوم زندگی کردن جا زدند تا مردم بیاموزند که باید در شرایط بحرانی زندگی کنند. در این بین چه چیزی بحرانی‌تر از زیست در آپارتمان‌های ۴۰، ۵۰ متری در جامعه‌ای که سرمایه اجتماعی‌اش را از دست داده، می‌توانست باشد؟
در سال‌های آخرین قرن پیش مجتمع‌های آپارتمانی که همچون قارچ‌هایی سمی در جنگل آسفالتی شهرها بی‌درنگ می‌روییدند، خودبه‌خود شهرها را تبدیل به هیولاهای سیری‌ناپذیر مصرف انرژی و کاتالیزوری برای از بین بردن فرایندهای زیستی تبدیل کردند.
سال‌های بعد از جنگ با عراق در نیمه قرن گذشته، شهر‌ها پر شدند از مهاجران و حاشیه‌نشینان و این امر در سه دهه بعد از جنگ تا آن‌جا موضوع بغض رنجی شد که یک‌سوم جمعیت کشور در حاشیه‌نشینی‌ها زندگی می‌کردند. سیاستمداران تجمیع منافع را در شهرها گرد هم آوردند. می‌خواستند این شعار را به جهانیان بفهمانند که مردم کشور جملگی شهرنشین شده‌اند. تجمیع منافع در شهر و از بین رفتن روستاها و عدم توجه به توسعه پایدار کشاورزی منجر به فشار بیش از حد به منابع طبیعی جهت تامین نیاز شهرهای مصرفی شد. همه این موارد دست به دست هم دادند تا در نیمه دوم قرن ۱۴ ه.ش در ایران، توازن اجتماعی در شهرها به‌هم بخورد و پایداری اجتماعی که رکن اساسی پایداری زیستی و شهرسازی است، دچار فروپاشی شود. و همین کلید آخر فروپاشی شهرها و جوامع انسانی در کشور شد.
رودها و دریاچه‌ها که خشک شدند و فرایند برداشت از سفره‌های آب زیر زمین که تمام شد و بادهای بیابان به شروع به وزیدن کردند، سنت مهاجرت‌های دسته‌جمعی از شهری به شهری تنها راه تسکین آدم‌ها به شمار می‌آمد. هر روز می‌شنیدی که شهر دیگری هست که از باد و شن در امانت نگه دارد و آب در آن پیدا شود و سرپناهی که از گرمای سوزان روز و سرمای شب ایمنت کند. همین شد که دسته دسته مردمان مهاجرت را در سرزمین شروع کردند و بعد کم‌کم به آن خو گرفتند و کاروان‌هایی شکل گرفت برای رسیدن به سرزمین بهتر در خاورمیانه و زیست کاروانی شد سنت زندگی جدید که برای آن آیین و آداب و رسومی چیدند.
کاروان‌هایی که در بادها و شنزارها راه می‌پیمودند…

شماره ۶۹۴

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟