تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۱۲ - ۰۶:۱۰ | کد خبر : 1811

طرح معافیت عمومی ابلاغ شد!

معاون ناجا: افسرده‌ها از سربازی معاف می‌شوند محمدعلی مومنی ارزآوری چلچراغ در تعطیلات ژانویه! این روزها همه واسه ما شده‌اند اهل تعطیلات ژانویه. به هر کی زنگ زدیم که تشریف بیاورید به جشن چلچراغ، گفت: «اگه تعطیلات ژانویه مجوزش لغو شد، چشم! وگرنه ما خارجیم!» البته عباس جدیدی گفت: «من میام!» ولی پرسید: «ببخشید! فقط […]

معاون ناجا: افسرده‌ها از سربازی معاف می‌شوند

محمدعلی مومنی

ارزآوری چلچراغ در تعطیلات ژانویه!
این روزها همه واسه ما شده‌اند اهل تعطیلات ژانویه.
به هر کی زنگ زدیم که تشریف بیاورید به جشن چلچراغ، گفت: «اگه تعطیلات ژانویه مجوزش لغو شد، چشم! وگرنه ما خارجیم!»
البته عباس جدیدی گفت: «من میام!» ولی پرسید: «ببخشید! فقط دوربین هم می‌شه با خودمون بیاریم؟!»
گفتیم: «بیار، اما رو به موت، زبونم لال، کسی رو نداریم!»
گفت «زبونت لال!»
این هم یه جور گفت‌وگوی تمدن‌هاست دیگر. گفتیم تعطیلی‌های تقویممان را با تعطیلات تقویم‌های دیگر Share کنیم. فارسی‌اش چه می‌شود؟ آهان! طاق بزنیم!
البته خودتان می‌دانید ما تعطیلی ندیده نیستیم. چیزی که زیاد داریم تعطیلی.
ولی برای تعامل فرهنگی، گفتیم کاری کرده باشیم. برای تعامل فرهنگی که حتما نباید رفت برزیل.
حتی نانوایی سر کوچه ما از یکم ژانویه به مدت ۱۳ روز تعطیل است!
واقعا تلفیقی که از کریسمس و نوروز کرده، در برزیل هم سابقه نداشته!
اما بعد یکی‌یکی مهمان‌ها اعلام حضور کردند و گفتند: «ما ضمن احترام به تعطیلی خارجی‌ها، به‌خاطر جشن چلچراغ کنسل کردیم!»
یعنی کسانی که به جشن چلچراغ آمدند، نه که نمی‌توانستند شمالِ خارج باشند. می‌توانستند. اما خراب چلچراغ بوده‌اند.
بانک مرکزی هم گفته: «جشن چلچراغ از خروج چند صد میلیون دلار ارز از کشور جلوگیری کرده.»
تا باشد از این جشن‌ها. چراغش روشن!

نان فالوئر خوردن نداره!
در خانه ما مهم نیست کدام دولت سر کار است. فقط به من می‌گویند: «خاک بر سرت که بی‌کاری!»
من هم از طرف سخن‌گوی دولت ابراز امیدواری می‌کنم که «ایشالا به‌زودی دلواپسی‌ها برطرف می‌شه!»
ولی چون فرت و فرت گفتند، یک روز تصمیم گرفتم بروم دنبال کار و پول.
وای‌فای را روشن کردم و گفتم: «الهی به امید تو. خودت روزی‌مو برسون.» و رفتم در فضای مجازی.
آمدند، گفتند: خاک بر سرت با این کارت. این قرتی‌بازی‌ها واسه آدم نون و آب نمی‌شه‌ها! کار باید جوری باشه که عرق بریزی.
گفتم: اتفاقا یه وقت‌هایی توی این فضای مجازی یه چیزهایی می‌شه آدم شرشر عرق می‌ریزه.
گفتن: هر عرقی اون عرق که باید بریزی نمی‌شه!
گفتم: نه این عرقی که می‌ریختم، تایید شده است!
گفتن: پس چرا داشتی لبخند می‌زدی؟
گفتم: کار دیگه. بالاخره پیش میاد.
زد و با همان قرتی‌بازی‌ها یکهو صدهزار فالوئر مشتاق ریختن در کانال من. همه چیز هم با خودشان آوردند. ابزارآلات مفید دیگر که معمولا برای حضور در یک جمع بزرگ لازم می‌شود. مخصوصا اگه صد هزار نفری باشد!
از فردای آن روز سفارش تبلیغاتی بود که می‌دادند. زندگی من از این رو به آن یکی رو شد.
حالا هی مامانم دم من را می‌دید و می‌گفت: وقتی بابات گفت از توی این قرتی‌بازی‌ها پول درنمیاد، تو نباید پول درمی‌آوردی. آدم باید احترام بزرگ‌ترش رو نگه داره!
رفت و دم همسایه‌مان را دید. همسایه‌ای که خرش از کره‌گی دم نداشت. ولی الان خرش می‌رود. توی وزارت ارتباطات این‌هاست.
ایشان هم فردا تا چشمش را باز کرد، رفت مصاحبه کرد و گفت: «هر کی کانال بالای پنج هزار تا داره، باید بیاد مجوز بگیره. مدرک مورد نیاز: رضایت‌نامه والدین!»
بابایم خیلی خوشحال بود که از نان خوردن افتاده‌ام. می‌گفت این نان‌ها خوردن نداره.

دوست نداری؟ پیاده شو!
یکی از رسم‌های ما، رسم پیاده‌سازی است.
چند روز پیش سوار یک ماشین شدم. راننده توی راه هم تلگرامش را چک می‌کرد، هم جفت‌پا پریده بود وسط بحث گروه‌ها. آن یکی دستش را هم گذاشته بود به‌ صورت مشترک برای فرمان و دنده. البته گاهی همان دستش می‌رفت توی صورتش. از پشت سر معلوم نبود چه‌ کار می‌کند. اما به کاری که می‌کرد، خیلی مصر بود. جوری که اگه لب دره هم بود، باید کارش را تموم می‌کرد، بعد فرمان را می‌چرخاند.
گفتم: آقا این‌جوری خطرناکه‌ها.
گفت: دوس نداری پیاده شو!
تا لحظاتی بعد عملیات پیاده‌سازی رو من اجرا شد.

یک روز رفتم (رویم به گلاب) دست‌شویی. خارجی هم بود. یهو سیستم مکانیزه‌اش یک پرسش‌نامه گذاشت جلویم و پیام داد: آیا از خدمات این‌جا راضی هستید؟
علامت زدم: نع!
شترق در دست‌شویی باز شد و نوشت: دوس نداری پیاده شو!
گفتم: خودت نظر خواستی. من که نمی‌خواستم نظر بدم!
یک روز هم رفتم کنسرت! نشستم روی صندلی. نوازنده‌ها شروع کردند به کوک کردن. ولی تمامی نداشت. هی کوک کردند. هی کوک کردند. نیم ساعت گذشت. گفتم: ببخشید شروع نمی‌کنن؟ نیم ساعته دارن کوک می‌کنن.
آقاهه: تا همین اندازه مجوز دارن!
گفتم: ای بابا!
گفت: دوس نداری؟ پیاده شو!
گفتم: نه بابا! منظوری نداشتم.
گفت: اول GPS ات رو روشن کن. My Location اش رو بزن، ببین کدوم شهری، بعد توقع اضافی داشته باش. همین هم که می‌تونن کوک کنن، خودش یه دستاورده!
چند لحظه بعد اجرای کوک تموم شد و همه با هم پیاده شدیم!

افسرده باش، تا معاف شوی!
شنوندگان عزیز
می‌خواهم یک خبر خوشحال‌کننده به شما بدهم. اما قول بدهید خوشحال نشوید. وگرنه دیگر این خبر خوشحال‌کننده نیست. یعنی ما خودمان هم نفهمیدیم این خبر برای خوشحال کردن است یا چی؟
معاون بهداشت و درمان نیروی انتظامی گفت: مبتلایان به افسردگی شدید از سربازی معاف می‌شوند.
این کار قدم خیلی بزرگی است که بلای تمارض را ریشه‌کن کنیم. همان‌طور که خودتان می‌دانید، یا شاید خودتان هم مرتکب می‌شوید، معمولا جوانان برومند از ۱۸ سالگی به بعد در خودشان یک‌سری بیماری‌های لاعلاج و ناجوری کشف می‌کنند که حتی پزشکان و دانشمندان هم کشف نکرده بودند.
اصلا خیلی از بیماری‌ها اولین بار توسط مشمولان خدمت وظیفه در ایران کشف و به جامعه بشری معرفی و عرضه شده است.
معمولا در نزدیکی سربازی می‌فهمند که مثلا یک پایشان کوتاه است. اگر هم تا الان عین قرقی فوتبال بازی می‌کردند و عین چی از در و دیوار بالا می‌رفتند، به این دلیل بوده که نمی‌دانستند و حواسشان نبوده. وقتی آدم یک چیزی را نداند، مسئولیتی ندارد که!
یا مثلا عده‌ای در آستانه خدمت سربازی متوجه می‌شوند که چیزی به پایان عمرشان نمانده و باید این سال‌های آخر کمی حال و هول کنند!
با این خبری که نیروی انتظامی داده، دیگر لازم نیست کسی خودش را به موش‌مردگی بزند. چون تا آن‌جا که ما دیده‌ایم، همه از دم معاف‌اند.
حالا نمی‌دانم معاون نیروی انتظامی خواسته خبر معافیت عمومی بدهد؟ یا این‌که می‌خواسته خبر اجباری نبودن خدمت سربازی را بدهد؟ که رویش نشده و نخواسته جماعت زیادی کیف بکنند، آمده این‌جوری در قالب «معافیت افسرده‌ها» خبر را اعلام کرده؟
یا این‌که این خبر خاصیت درمانی دارد!
خاصیت درمانی این‌جوری است که افسرده‌ها با شنیدن این خبر حسابی کیفور می‌شوند و دقیقا از همین لحظه مشمول خدمت سربازی می‌شوند. چون دیگر افسرده نیستند.
این خبر تسلسل علل دارد. یعنی اگر افسرده باشید، معاف می‌شوید. وقتی معاف می‌شوید، خوشحال می‌شوید. وقتی خوشحال می‌شوید، مشمول می‌شوید. وقتی مشمول می‌شوید، افسرده می‌شوید. وقتی افسرده می‌شوید، معاف می‌شوید!
بنابراین سعی کنید در همان فاز افسردگی خودتان بمانید. بعد از دریافت کارت هم ترجیحا چند سال افسرده بمانید تا آب‌ها از آسیاب بیفتد!

موبایل‌داران لباس‌چرک و جارو نخورده!
بانک مرکزی آماری منتشر کرده که خیلی بانمک است. خودش نمی‌خواسته بانمک باشد. ولی شده دیگر. حالا این‌که چرا وقتی یکی می‌خواهد بانمک باشد، ننر و یخ از آب درمی‌آید، ولی چیزهایی که خیلی باید جدی باشد، بامزه و بانمک می‌شوند، بماند!
آمار استفاده از وسایل بین خانواده‌های ایرانی است. توی این آمار دیدم نوشته: «۹۵ درصد مردم تلفن همراه دارند.» یک جای دیگر هم نوشته: «۹۳ درصد مردم جارو برقی دارند!»
یعنی بعضی‌ها اگر جارو برقی نداشتند، برایشان مهم نیست. اما تلفن همراه را حتما داشته باشند. اگر طراحان بتوانند یک اپلیکیشن «جارو برقی» هم طراحی کنند که مردم با موبایلشان کار رفت‌وروب و جارو زدن را هم انجام بدهند، ما تشکر می‌کنیم.
بدتر از ماجرای جارو برقی، ماجرای ماشین لباس‌شویی است که ۸۶ درصد از مردم ماشین ‌لباس‌شویی دارند، درحالی‌که ۹۵ درصد موبایل دارند.
البته همان‌طور که می‌دانید، بعضی از موبایل‌داران عزیز، معمولا از تلفن همراه برای آب‌کشی و شست‌وشوی طرف مقابل استفاده می‌کنند. شاید به همین دلیل به ماشین‌ لباس‌شویی نیاز ندارند.
یکی از این عددها خیلی حرص آدم را درمی‌آورد که نشان می‌دهد ۹۹ درصد مردم تلویزیون دارند!
نه این‌که فکر کنید من از این‌که مردم از برنامه‌های خوب تلویزیون استفاده کنند، حرصم درآمده. گوارای چه می‌دانم کجایشان! ولی از این می‌سوزم که پس چرا به هر کس می‌گویی فلان برنامه را دیدی، افه می‌آید که «من اصلا تلویزیون نگاه نمی‌کنم!»
مگر این‌که بپذیریم از تلویزیون استفاده‌های دیگری می‌کنند که اشاره می‌کنند از این بخش بگذریم!
یا وقتی ۹۵ درصد از مردم تلفن همراه دارند و مدام توی تلگرام و اینستاگرام و فیس‌بوک پرسه می‌زنند، چه دلیلی دارد که ۹۹ درصد مردم تلویزیون داشته باشند؟
همان چهار درصد داشته باشند، کافی است.
بر اساس این آمار ۸۲ درصد مردم یخچال دارند. هم‌چنان ۹۵ درصد مردم تلفن همراه دارند!
این بخش از آمار هم جالب است:
۴۷ درصد مردم خودروی شخصی و ۱۷ درصد موتورسیکلت دارند.
ولی فقط ۱۳ درصد دوچرخه دارند. پیشنهاد می‌کنم اسم دوم کشور را بگذاریم شیراز، خیال خودمان را راحت کنیم.
دارندگی و برازندگی. ولی اگر به دارندگی و برازندگی است، پس چرا ماشین لباس‌شویی نمی‌خرند؟

از اتاق فرمان اشاره می‌کنند آن‌که انگشت در هر سوراخ می‌کرد، پترس فداکار بود. بگذریم.

فواید صفرزدایی از چرک کف دست!
به سلامتی قرار است در راستای ایجاد تنوع و طرح سلامت عمومی ریال تومان بشود و از حضور یک صفر مرخص شویم.
در این بخش از رادیو چل بدون حضور هیچ کارشناسی خوبی و بدی این صفرزدایی را بررسی می‌کنیم.

با تبدیل ریال به تومان و حذف یک صفر:
خبرهای اختلاس بهتر فهمیده می‌شود.
بررسی اختلاس‌ها بهتر انجام می‌شود.
نگه‌داری اموال هاپولی‌شده راحت‌تر است.
اموال بالفعل یا بالقوه هاپولی‌شده راحت‌تر شمرده می‌شود.
در مصرف تف صرفه‌جویی می‌شود.
از شلوغ‌کاری رسانه‌ها و قطار کردن صفر روی صفحه یک جلوگیری می‌شود.
از خجالت کشیدن لولویی که اقدامات خلاف انجام می‌دهد، کاسته می‌شود.
جلوگیری از گرفتن شارژ ۵۰ هزار تومانی به جای شارژ ۵۰ هزار ریالی!
فقط کارشناسان محترم اعلام کنند که دکل با واحد پول جدید چی می‌شود؟!

شماره ۶۹۱

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟