نگاهی به فیلم «زیر سقف دودی»؛ ساخته پوران درخشنده
فاضل ترکمن
اگر بعضی از کارگردانهای سینمای ایران به این اصل کوچک اما مهم پی برده بودند که بهجای فیلمساز بد بودن، بهراحتی میتوانستند یک معلم خوب آموزش و پرورش یا مثلا یک روانشناس پولدار باشند و ساعتی خداتومان بابت مشاورههای ارزندهای که به دیگران ارائه میدهند، دریافت کنند؛ دیگر قطعا سراغ فیلمسازی نمیرفتند. یکی همین پوران درخشنده که کارنامهاش نشان میدهد اصلا کارگردان خوبی نیست. پوران درخشنده بهجای اینکه دنبال سوژههای داستانی و سینمایی بگردد، همیشه بهدنبال سوژهای آموزشی که تبدیل به بحران در جامعه شده میرود. اصلا هم اهمیت نمیدهد که برای پرداخت سوژه موردنظر در مدیوم سینما باید یکسری استانداردهای هنری رعایت شود و نباید همینطور خشک و خالی نصایح مادرانه خود را بدون هیچ اسانس و ادویهای سَر مخاطب خالی کند. پوران درخشنده بیشتر از آنکه دغدغه هنری داشته باشد، رسالت امر و نهی کردن توضیحِ واضحات را دارد؛ آن هم در قرن بیست و یکم! اینکه اگر به شما تجاوز شد، نگذارید برای جلوگیری از آبروریزی بگویند: «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» و با صدای بلند جیغ بزنید! یا اینکه مثلا در «بچههای ابدی» میگوید که: «با انسانهایی که معلولیت ذهنی دارند، مهربان باشیم و با آنها بدرفتاری نکنیم.» یا مثلا در «رویای خیس» به پدر و مادرها یاد میدهد که دختر و پسرهای خود را محدود نکنند و اجازه روابط سالم را به آنها بدهند و خلاصه از این دست چیزها. انتخاب سوژههای اجتماعی بهخودیخود اشکالی ندارد اما وقتی صرفا جنبه آموزشی پیدا میکند، از سینما دور شده و تبدیل به بیانیه و شعار میشود. اگر در زمینه فیلمهای رئال اجتماعی کارگردان زن قدرتمندی را مثل رخشان بنیاعتماد داریم، از آن طرف پوران درخشنده هست که همیشه درحال ساخت بیانیههای اجتماعی است که بعضا با واقعیت هم تطابق ندارد.
مسئله شعارزدگی در فیلم آخر درخشنده یعنی «زیر سقف دودی» نمود بیشتری پیدا میکند. قضیه از عنوان استعاری فیلم شروع میشود. موضوع فیلم «طلاق عاطفی» است اما این موضوع را نه بهصورت تصویری و سینمایی که بهصورت نمایش شعار و چیدمان انواع و اقسام توصیههای روانشناسی در فیلم میبینیم. فیلمساز حتی به این حد از شعارزدگی هم راضی نشده و با تصور کردن آیکیوی زیر صفر مخاطبانش، یک عدد خانم روانشناس (آزیتا حاجیان) داخل فیلم قرار داده که معنای طلاق عاطفی را لابهلای فیلم برای ما توضیح بدهد تا خدایینکرده در درک مفاهیم پیچیده و عمیق فیلم دچار مشکل نشویم!
فیلم برخلاف گفته کارگردان بیطرف هم نیست. مرد توی فیلم (فرهاد اصلانی) کانه غول بیشاخ و دمی نمایش داده شده که به هیچ صراطی بند نیست و با هیچ منطقی نمیشود با او حرف زد. حتی نمیتواند ادای مردهایی را درآورد که شلوارشان دوتا شده، ولی توی خانه طبیعی رفتار میکنند. سینی چایی زنش (مریلا زارعی) هم پس میزند. مرد توی فیلم از فیلمهای تهمینه میلانی فرار کرده و آمده زیر سقف دودی پوران درخشنده! فیلم هیچ کدی برای دلایل خیانت مرد به زن نمیدهد. تنها همان تم همیشگی فیلمهای اخیر ایران با موضوع خیانت که زن حسابی سنتی است و فقط آشپزی میکند و به سروشکلش نمیرسد و خلاصه بهروز نیست. خیلی هم غیرقابلباور این موضوع را مطرح میکند. زن میگوید آخرین باری که برای رنگ کردن موهایش به آرایشگاه رفته، زمان ازدواج بوده! لابد از این جهت انتظار دارد که ما فکر کنیم کارگردان بیطرفی نیست! حالا زنی را فکر کنید که از اول زندگیاش حتی یکبار موهایش را رنگ نکرده، کارگردان از توی زن میپرسد: «مردت حق ندارد برود زن صیغه کند؟!» این تنها کد مضحکی است که ما بابت رفتارهای تند و عصبی و خیانت مرد به زن در فیلم میبینیم. اصلا معلوم نیست کاراکتر مرد فیلم انسان است، غول است، جانور است، چیست! حالا خیانت کرده، نوش جانش! چرا اینقدر زن را تحقیر میکند؟! خب چرا طلاقش نمیدهد؟! آهان! یافتم! بهخاطر اینکه موضوع فیلم کارگردان «طلاق عاطفی» است! مجبوری باید زیر سقف دودی زندگی کنند! ولی آخر چرا؟! بچهشان هم که بزرگ شده و حسابی از روابط پدر و مادرش هم ناراضی است. پس چرا فقط باید طلاق عاطفی بگیرند و با طلاق شناسنامهای خیال همه را راحت نکنند؟! بهنظر میرسد پوران درخشنده حتی در قامت مادر دلسوز جامعه هم موفق نبوده و نصیحتهای خوبی به زنان نکرده است. زن تا لحظه آخر تحقیر و توهینهای مرد را تحمل میکند و هیچ اعتراضی به این رفتارهایش ندارد. این میشود طلاق عاطفی؟! کدام طلاق عاطفی؟! فیلم در سکانسهایی اصلا بهشدت زننده است. انتظارات زن از مرد نه یکسری انتظارات انسانی و عاطفی که تنها محدود به مسائل زناشویی(!) است. زن در یکی از دیالوگها به پسرش میگوید: «بابات اصلا منو نمیبینه. میدونی مردی که اتاق خوابش رو از زنش جدا کنه یعنی چی؟». کدام مادری را میشناسید، حتی راحتترین مادرها که با پسر بزرگ خودشان چنین دیالوگی رد و بدل کنند. در فیلم نمیبینیم که زن مثلا حسرت یک زندگی خانوادگی را داشته باشد. مثلا به شوهرش بگوید مسافرت برویم یا امشب با پسرمان دورهمی برویم رستوران. همه چیز در همان دیالوگ مبتذل زن با پسرش خلاصه میشود. حتی در صحنهای از فیلم، زن آرایش غلیظی کرده، لباسهای خوبش را پوشیده و تنهایی روی تخت دونفره خوابیده و روی جای خالی شوهرش دست میکشد! فقط همین! انگار بیشتر از آنکه مشکل مرد توی فیلم طلاق عاطفی باشد، ناتوانی جنسی است!
فیلم عملا هیچ قصهای ندارد. یک تم خیانت کلیشهای که با وصلهپینه بسیار به فیلم آویزان شده است. این وسط حسام نوابصفوی و شهرام حقیقتدوست توی فیلم چهکارهاند؟! آدمبدهایی برای گول زدن پسر جوان و احمق خانواده که بهدلیل طلاق عاطفی پدر و مادرش نمیفهمد نباید به هر کسی برای فروش سوله پدرش اعتماد کند. بدتر از آن وقتی است که میفهمد! فکر کنید سراغ یکی از این آدم بدها (شهرام حقیقتدوست) میرود و آدم بد فیلم میخواهد مثل شهاب حسینی توی فیلم «جدایی نادر از سیمین» خودش را کتک بزند اما بهمسخرهترین شکل این کار را میکند! پیش خودش فکر کرده بوده شهاب چه کار سادهای کرده و معروف شده! بعد بدون هیچ دلیلی و در همین لحظه پسربچهای روی ویلچر جلوی دوربین ظاهر میشود که میگوید: «بابا خودتو نزن!» و بعد آدم بده میگوید: «این همون بچه فلجه منه که گفتم! منو اذیت نکن! من خودم مشکل دارم بهاندازه کافی!» و بعد پسر احمق فیلم بیخیال این آدم بده میشود که سرش کلاه گذاشته و میرود زندان! دلیل زندان رفتنش هم نه حماقت خودش که طلاق عاطفی والدینش است!
مشکل بزرگ دیگر فیلم انتخاب بازیگران بیربط آن است. انتخاب فرهاد اصلانی که اصلا مرد خوشتیپ و موجهی برای خیانت به زنش نیست! به فرهاد اصلانی بیشتر نقشی مثل نقش فیلم «عصر یخبندان» میخورد که اتفاقا زنش از او شاکی باشد! از آن طرف زن فرهاد اصلانی کیست؟! مریلا زارعی! بعد از آن طرف دیگر کسی که واله و شیفته فرهاد اصلانی شده و اصلانی صیغهاش کرده کیست؟! بهنوش طباطبایی! یک ملغمه عجیب و غریب و بیربط به کاراکترها. از این گذشته، کنجکاوی بزرگم در رابطه با فیلم زیر سقف دودی این بود که ببینم بازی مریلا زارعی که اتفاقا بازیگر قابلی است و من بسیاری از بازیهایش را میپسندم، چهقدر خوب بوده که داوران سال پیش جشنواره برای اولین بار در تاریخ سی و چند ساله جشنواره فیلم فجر، دو عدد سیمرغ نقش اول زن دادند و دلشان نیامده که فقط سیمرغ بهحق لیلا حاتمی برای بازی بینظیرش در فیلم «رگ خواب» را به او اهدا کنند. بازی مریلا زارعی اما هیچچیز نداشت. چون فیلم هیچچیز نداشت. اساسا فیلم شخصیتپردازی ندارد که بازیگر توان درخشش در نقش خودش را داشته باشد. برای همین بازی مریلا زارعی در زیر سقف دودی جزو بدترینهای کارنامه کاریاش شده است.
شماره ۷۱۱
نقد خیلی یکطرفه و بدبینانه ای بود. ناقد با کارگردان مشکل دارد و از حیطه نقد خارج شده و به ورطه عقده گشایی افتاده
بسیار عالی بود. یاد مصاحبه مرحوم خسرو شکیبایی افتادم و نظرش در مورد پوران درخشنده و فیلمهایش