تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۲۳ - ۰۳:۴۳ | کد خبر : 2230

«قاتل اهلی» نماینده دوران ما نیست

جنجال سی‌امین فیلم کیمیایی در جشنواره مسعود کیمیایی، فیلم‌سازی مردمی و آرمان‌خواه است. او در طول پنج دهه فیلم‌سازی تلاش کرده تصویری عدالت‌خواهانه و جسورانه از جامعه ایران نشان بدهد و شاید بیش از هر فیلم‌ساز دیگری در نشان دادن شرایط اجتماعی و حوادث پیش و پس از انقلاب موفق بوده است. فیلم «قیصر» نمایند […]

جنجال سی‌امین فیلم کیمیایی در جشنواره

مسعود کیمیایی، فیلم‌سازی مردمی و آرمان‌خواه است. او در طول پنج دهه فیلم‌سازی تلاش کرده تصویری عدالت‌خواهانه و جسورانه از جامعه ایران نشان بدهد و شاید بیش از هر فیلم‌ساز دیگری در نشان دادن شرایط اجتماعی و حوادث پیش و پس از انقلاب موفق بوده است. فیلم «قیصر» نمایند دوران بیداری، «سفر سنگ» نماینده دوران انقلاب، «دندان مار» نماینده دوران جنگ تحمیلـی، «سلطان» نماینـده دوران سـازندگی، «اعتـراض» نماینـده دوران اصـلاحات است، اما «قاتل اهلی» در کنار چند فیلم اخیر او نماینده موفقی برای دوران حاضر و برجام نیست. در فیلم اخیرش حتی شخصیت‌ها نیز آن‌چنان پرورش پیدا نکرده‌اند که جریان روز جامعه را نمایندگی کنند. باوجود آن‌که مضامینی از موضوعات اجتماعی و سیاسی جامعه در فیلم نمود دارد، اما فیلم نماینده یک دوره و تفکر حاکم بر آن نیست. رفتار ضدقهرمان‌های فیلم کیمیایی در برابر عمله ظلم و ارتباط کاراکترها با یکدیگر باورپذیر از آب درنیامده است. «قاتل اهلی» داعیه فیلمی را دارد که قرار است جسورانه باشد، اما آن برندگی و نظم ساختاری آثار موفق کیمیایی را ندارد. هرچند که از ساخته‌های اخیر فیلم‌سازش موفق‌تر است. فیلم از فیلمنامه و توجیهات غیرموجه داستانی، گسست و چندپارگی صحنه‌ها و… رنج می‌برد. فضای آن گسسته و تاحدی نامسنجم است و شخصیت‌های آن پرورش و قوام لازم را پیدا نکرده‌اند. البته رگه‌هایی از دغدغه‌ها و مسائل مورد علاقه کیمیایی در آن نمود دارد. هرچند که ساختار آن دقت آثار خوب کیمیایی را ندارد. به‌طور کلی نمی‌شود مشکلات فیلم را تنها به گردن اختلافات داخلی و درونی تیم «قاتل اهلی» انداخت و بخشی از آن را باید در خود فیلم سراغ گرفت. واقعا اگر گرد و غبار حوادث فرو بنشیند، واقعا از این فیلم چه نقطه روشنی در تاریخ سینما باقی خواهد ماند؟

کامبیز حضرتی

کارنامه جنجالی کیمیایی
کارنامه پنج دهه فیلم‌سازی مسعود کیمیایی هیچ‌وقت از جنجال و حاشیه خالی نبوده است، اما آخرین ساخته او «قاتل اهلی» نشان از جنجالی کم‌سابقه در حوزه عمومی می‌دهد که تقریبا پای عده زیادی از اهالی سینما و رسانه به آن باز شده است. ماجرا از جایی آغاز شد که مسعود کیمیایی بعد از یک دهه که فیلم‌هایش را خودش تولید می‌کرد، تصمیم گرفت فیلم جدیدش را به تهیه‌کنندگی منصور لشکری قوچانی جلوی دوربین ببرد. با بالا گرفتن اختلاف مسعود کیمیایی با تهیه‌کننده‌اش فیلم متوقف شد و پس از آن کیمیایی ادعا کرد فیلمش ناتمام مانده است و با مداخله خانه سینما سکانس‌های باقی‌مانده گرفته شد، اما ماجرای اختلاف عوامل سازنده فیلم به قوت خود باقی ماند و تهیه‌کننده از اصرار خود برای کوتاه کردن فیلم کوتاه نیامد. به‌طوری‌که حتی بعضی خبر از تهیه دو نسخه تهیه‌کننده و کارگردان برای جشنواره فجر و اکران عمومی دادند. با ادامه پیدا کردن اختلاف بین کارگردان و تهیه‌کننده و حل نشدن موضوع هرکسی وسط این دعوا نرخ خودش را تعیین کرد. داریوش مهرجویی با دریغ خوردن از این همه ناسپاسی و بی‌عاطفگی در یادداشتی خواندنی خطاب به مسعود کیمیایی نوشت: «ما حکم نردبانی هستیم که طایفه بی‌سواد و بی‌تجربه از آن بالا می‌روند. درد دل تو را می‌فهمم، چون خود من نیز بارها گرفتار این موقعیت شده‌ام.» شاید اختلاف بین تهیه‌کننده و کارگردان در پشت صحنه و زمان تولید پدیده‌ای معمول و مرسوم باشد، اما کشیده شدن این اختلاف به نشست خبری فیلم در جشنواره فجر پدیده‌ای کم‌سابقه است و چه بسا بدعت ناشایستی در سینمای ایران گذاشته شود و دست تهیه‌کنندگان را برای اعمال نظرهای بیشتر باز بگذارد. در میان این هیاهو و جنجال مسعود کیمیایی اما نقش همان قهرمان تنها و آرمان‌خواه فیلم‌هایش را بازی می‌کند که سعی دارد در برابر بی‌عدالتی‌ها بایستد و به روش خودش آن‌ها را اصلاح کند.

بحران بازیگران در «قاتل اهلی»
دوران اوج فیلم‌سازی کیمیایی یعنی از زمان ساخته شدن «قیصر» تا «سفر سنگ» در پیش از انقلاب علاوه بر شاخص بودن فیلم‌ها و وجه پیش‌گویانه و مردمی‌شان بازیگرانی دارد که به واسطه انتخاب کیمیایی به تاریخ سینمای ایران معرفی یا در آن ماندگار شده‌اند. روالی که در سال‌های بعد و در فیلم‌های خوب کیمیایی تکرار شد. او فرامرز قریبیان، دوست دوران کودکی‌اش، را از آمریکا فراخواند و با شاه‌نقش «گوزن‌ها» او را به یک بازیگر شاخص و حرفه‌ای در سینمای ایران تبدیل کرد، یا بهروز وثوقی را از فیلم‌های فارسی جدا کرد و به «قیصر» سینمای ایران تبدیل کرد. برخلاف موفقیت‌هایی که کیمیایی در انتخاب و معرفی بازیگر داشته است، در «قاتل اهلی» از همان ابتدا با بحران بازیگر مواجه بوده است. این اتفاق و حاشیه‌سازی در زمان ساخت فیلم «رئیس» نیز وجود داشت و هر روز خبر جدیدی در مورد فهرست بازیگران فیلم به گوش می‌رسید، مخصوصا همکاری سعید راد با کیمیایی پس از سال‌ها که به وقوع نپیوست.
حضور حافظ ناظری و عزت‌الله انتظامی برخلاف آن‌چه در رسانه‌ها مطرح شد، تکذیب شد و درنهایت خبر شوکه‌کننده حضور پرستویی به‌عنوان نقش اول فیلم مطرح شد. نکته قابل توجه درباره «قاتل اهلی» این بود که اولا در ابتدا نقشی به پولاد واگذار نشده بود و درثانی عوامل پشت دوربین هم ازجمله مدیر فیلم‌برداری،‌ مدیر صدابرداری، طراح صحنه و لباس ازجمله عواملی بودند که قبلا سابقه همکاری با کیمیایی نداشتند. تغییر و انتخاب بازیگران که البته عوامل فیلم نیز در دامن زدن به تبلیغات آن نقش داشتند، سبب شد که بازی‌های کم‌رمقی در فیلم وجود داشته باشد. به‌عنوان مثال بازی بازیگری گمنام مانند هادی اسلامی در «سرب » کجا و بازی هنرمند شناخته‌شده‌ای چون پرستویی در «قاتل اهلی » کجا؟

قهرمان و ضدقهرمان مردانه
در سینمای ایران هیچ فیلم‌سازی مانند کیمیایی دست به خلق قهرمان یا ضدقهرمان مردانه نزده است. قهرمان‌های او اهل عمل هستند و داد خودشان را از بیداد زمانه می‌گیرند. تقریبا پیدا کردن فیلمی که در آن قهرمان وجود نداشته باشد، در آثار کیمیایی ممکن نیست. اگر «معرفت» و «رفاقت» و «عمل‌گرایی» را از فیلم‌های کیمیایی بگیرید، دیگر چیزی از آن‌ها باقی نمی‌ماند. اسطوره‌های رئال‌شده کیمیایی از قدرت‌های فراانسانی بی‌بهره‌اند. بنابراین گاه با این‌که می‌دانند یک‌تنه نمی‌توانند دنیای پیرامونشان را تغییر دهند، باز وارد کارزار می‌شوند و بهایش را هم می‌پردازند. در «قاتل اهلی» دکتر جلال سروش با بازی پرستویی ضدقهرمانی است که زیرپایش را خالی کرده‌اند تا دوست و دشمن به او خنجر بزنند. تنهایی و زخم‌خوردگی قهرمان فیلم نه از نوع «قیصر» که درست شبیه «رضا موتوری» است. کیمیایی در «رضا موتوری» به قدری روی ضدقهرمانش مایه گذاشت که حواسش نبود از شخصیت مقابل او (نامزد واقعی دختر) چه کاریکاتوری خلق کرده است. صحنه‌های مربوط به رضا و زندگی‌اش جذاب درآمده بود، اما هرجا به طبقه مرفه جامعه می‌رسیدیم، کیمیایی سرسری از کنار آن گذشته بود. برای همین بود که «رضا موتوری» به اندازه «قیصر» موفق نبود. مشابه همین اتفاق در «قاتل اهلی» افتاده است. شخصیت حاجی بازاری و تاحدی لمپن دکتر سروش به اندازه‌ای قوت دارد که در مقابل او نقش بهمن به کاریکاتوری از یک نقش تیپیک تبدیل شده است. سرنوشت رضا موتوری و تصادفش با کامیون شهری نیز کاملا شبیه نقش سروش و مرگ تلخ او در خیابان است، اما در فیلمنامه‌ای به‌مراتب ضعیف‌تر.

زن در سایه مرد
در فیلم‌های کیمیایی زن به خودی خود معنا ندارد و در سایه مرد معنا و مفهوم دارد. در فیلم‌های معدودی از مسعود کیمیایی، زن عامل بحران است. در «قیصر» از دست رفتن خواهر، مصایب و انتقام‌های بعدی را به راه می‌اندازد و در فیلم «حکم» موتور محرک درام را زن به حرکت می‌اندازد. در «داش آکل» عشق یک‌طرفه به مرجان، مغاک فروبرنده داش آکل را به وجود می‌آورد و کار به جایی می‌رسد که نرسیدن به دخترک سبب مرگ پهلوان می‌شود. این میان «غزل» عجیب‌ترین مواجهه کیمیایی با زنان به حساب می‌آید. در این فیلم اقتباسی زنی زیبا میان دو برادر قرار می‌گیرد و با عاشق کردن آن‌ها به خودش، باعث اختلاف میانشان می‌شود.
در «قاتل اهلی» با دو زن روبه‌رو هستیم. پگاه آهنگرانی زنی که مدام به‌خاطر به دست آوردن عشقش اشک می‌ریزد و لعیا زنگنه، زنی ازدست‌رفته که در خیال قهرمان مرد حضور دارد. تصویر زن در این فیلم به‌شدت کم‌جان و منفعل است. زنان فیلم نه مردانه‌صفت هستند که حقشان را بگیرند و احترام مردان را جلب کنند، نه زنانی هستند که عشق ورزیدن به آن‌ها مانع خشونت شود. درواقع نقش زن در «قاتل اهلی» بیش از هر چیز معلق و سردرگم است. از پوری بنایی در «قیصر»، فریبا خاتمی در «رضا موتوری» تا فریبا کوثری «دندان مار»، گلچهره سجادیه «ردپای گرگ»، هدیه تهرانی «سلطان» و مرجان شیرمحمدی «مرسدس» با زنان منفعلی مواجه هستیم که هم عاشق‌اند و هم اهل تمکین و در عین حال تاثیرگذار. اما در فیلم «قاتل اهلی» شخصیت‌پردازی زنان قوت چندانی ندارد.

ضیافت مرگ قهرمان
«قیصر»، «رضا موتوری»، «داش آکل» و «گوزن‌ها» همه و همه پایانی داشتند که توام بود با مرگ قهرمان فیلم. مرگ قهرمانان کیمیایی تو را آزار نمی‌دهد. از همان اول می‌دانی که مرگی ناگزیر است. او اساسا پایان تراژیکی برای قهرمان‌های تنها و خودسرش دنبال می‌کند. کارزاری بین فرد و جامعه خشن و ناعادلانه. در فیلم‌های کیمیایی این کارزار هرگز تن به تن نیست که اگر باشد، قهرمان از پس خودش برمی‌آید، اما وقتی دسته‌ای گرگ انسان‌نما بر سر قهرمان می‌ریزند و تارومارش می‌کنند، زخم‌ها و کبودی‌ها تبدیل می‌شوند به گواهی برای مظلومیتش و ناگزیر بودنش به خیزش فردی. درد روحی و جسمی در این‌جا با هم تلفیق می‌شوند و درد است که خشم را برمی‌انگیزاند و پیرنگ انتقام را به اکثر فیلم‌های کیمیایی احضار می‌کند. بر این اساس مرگ در «قاتل اهلی» پایانی است که فیلم‌ساز به فیلم تحمیل کرده است و از دل تقابل و کارزار مستقیم جامعه و قهرمان درنمی‌آید. حمله انسان‌نماها و تلاش قهرمان را در فیلم نمی‌بینیم، بلکه با تسلیم شدن قهرمان به شرایط تنها با مرگ نامتعارف و غریبانه دکتر سروش مواجه می‌شویم.

انتقام شخصی
نداشتن اعتماد قهرمانان فیلم‌های کیمیایی به نهادهای رسمی درحقیقت یک اختلاف ایدئولوژیک عمیق است. از نظر آن‌ها برخی ارزش‌ها بنیادین و غیرقابل تغییر هستند و نهادهای مدرن از فحوا و کارکرد این ارزش‌ها درک درستی ندارند. پس شاید اجمالا بتوان مدعی شد که مضمون اصلی فیلم‌های مسعود کیمیایی را همین تقابل ارزش سنتی و منطق جامعه مدرن می‌سازد. البته جامعه‌ای که کیمیایی تصویر می‌کند، بافتی فانتزی دارد. یعنی او برشی چیدمان‌شده و فرضی از جامعه را انتخاب می‌کند که درحقیقت پلیدی‌ها و رویارویی‌های طبقات در آن خلاصه و با چاشنی اغراق بیان شده‌اند. کیمیایی هرگز نگاهی تحلیلی ندارد. تنها چیزی که برای او معنا دارد، وضعیت موجود است، فارغ از این‌که چه چیزهایی این وضعیت را رقم زده‌اند. آدم‌های کیمیایی به‌شدت پای‌بند اصول هستند و این اصول از نظرشان مهم هستند، چون همیشه بوده‌اند و قدمتی بیش از مدنیت و قانون‌مداری دارند. مدنیت و عواقب آن همواره زمانی به قهرمانان داستان‌های او صدمه زده و در بزنگاه ماجرای فیلم‌هایش هم ضربه می‌زند.

نمی‌شود برای فیلم‌ساز نسخه پیچید
تکرار شخصیت‌های به‌جامانده از دورانی خاص باعث شده که کیمیایی به این متهم شود که دنیای تفکرش دنیای کوچکی است. دنیای کیمیایی دنیای قهرمان، عدالت و معرفت است و نمی‌شود برای فیلم‌ساز نسخه پیچید که این‌طور یا آن‌طور فیلم بساز. اما در عین حال نیز نمی‌توان از کیمیایی انتظار نداشت که فیلم خوب نسازد. او تاریخ زنده سینمای ایران و نماینده موج نو سینما و سازنده فیلم‌های مختلف و موفقی است که همه ما از آن خاطره تصویری مشترک داریم، اما درعین حال که به احترام او کلاه از سر برمی‌داریم، انتظار فیلمی منسجم و درحد استانداردهای کیمیایی داریم.
آقای کیمیایی! با وجود تمام بی‌مهری‌هایی که در این سال‌ها و در زمان ساخت سی‌امین فیلم نسبت به شما صورت گرفته است، ما حد شما را در فیلم‌سازی بسیار بالاتر از «قاتل اهلی» می‌دانیم.

شماره ۶۹۷

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟