تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۲۸ - ۰۹:۱۴ | کد خبر : 5393

لب از قصه گفتن فرو بست…

گفتیم حالا که صحبت از میمون‌هاست، بد نیست از این تبعیض میمونی تاریخ ادبیات هم کمی حرف بزنیم!

 یا دوگانه عروج/هبوط میمون در «هزار و یک‌ شب» و «سفر به باختر»

ابراهیم قربان‌پور

حتی خیلی پیش‌تر از آن‌که داروین شواهد علمی‌اش را رو کند هم انسان‌ها میمون‌ها را به چشمی متفاوت با سایر حیوانات نگاه می‌کردند. اصلی‌ترین دلیل این امتیاز ویژه به میمون‌ها احتمالا این بود که آن‌ها هم می‌توانستند مدتی طولانی روی دو پا بایستند و تا حد زیادی قادر بودند با دست‌هایشان کارهایی انجام دهند. علاوه بر آن میمون‌ها اصواتی تولید می‌کردند که آدم‌ها قادر به تشخیص تفاوت‌هایشان با یکدیگر بودند و این باعث این سوءظن در آن‌ها می‌شد که میمون‌ها هم با زبانی که قابل یاد گرفتن است، با هم مکالمه می‌کنند و حرف می‌زنند. اما این در آستانه انسان بودن برای همه انسان‌ها به یک معنا نبود. برای خیلی‌ها در آستانه انسان بودن به معنای این بود که آن‌ها از حدود انسانیت تنزل کرده‌اند و به درجه میمون بودن سقوط و برای عده‌ای دیگر به این معنا که آن‌ها از حدود محدودیت انسانی رها شده‌اند و یک گام جلوتر رفته‌اند. یک نمونه از میمون‌های نوع دوم میمون داستان چینی «سفر به باختر» است و نمونه‌های فراوانی از میمون نوع اول در داستان‌های مختلف «هزار و یک‌ شب» پراکنده شده‌اند. گفتیم حالا که صحبت از میمون‌هاست، بد نیست از این تبعیض میمونی تاریخ ادبیات هم کمی حرف بزنیم!

هزار و یک ‌شب

میمون‌ها و بوزینه‌های هزار و یک‌ شب فراوان‌اند و در داستان‌های مختلف آن پخش‌وپلا شده‌اند و طبیعتا در هر داستان ویژگی خاصی دارند و سرنوشتی. بااین‌حال اگر همه این بوزینه‌ها را دور هم جمع کنیم، می‌شود از دلشان به جمع‌بندی هزار و یک ‌شبانه از بوزینه‌ها رسید. به استثنای یک یا دو داستان، حضور بوزینه در داستان‌های الف لیله شباهتی به فابل‌های هندی یا اروپایی ندارد. در حقیقت بوزینه‌های حکایت‌های هزار و یک ‌شب بوزینه‌هایی نیستند که به سخن درآمده باشند. در همان یکی دو داستانی هم که بوزینه‌ها در محیط حیوانی‌شان داستانی را روایت می‌کنند، می‌شود ردپای پررنگ داستان‌های هندی پنجه‌تنتره، مهابهاراتا و… را دید. در حقیقت بخشی از کتاب که از حیطه فرهنگی هند تاثیر پذیرفته است، تنها جایی است که میمون‌ها در آن ممکن است حیوان باشند.
در بخش‌های دیگر هزار و یک ‌شب که از ایران، عراق و هند تاثیر گرفته‌اند، یک قاعده کلی بر همه بوزینه‌ها حکم‌فرماست: هیچ‌وقت فکر نکنید که یک بوزینه فقط یک بوزینه است. البته این قاعده درباره خیلی از حیوانات دیگر هزار و یک ‌شب هم خالی از وجه نیست، اما در مورد بوزینه‌ها داستان خیلی جدی‌تر است. بیشتر بوزینه‌های کتاب آدم‌هایی هستند که به خاطر خطایی مجازات یا به خاطر طلسمی افسون شده‌اند و دائما دنبال راهی برای بازگشتن به هیبت انسانی‌شان می‌گردند. بوزینه‌ای که اشک می‌ریزد، بوزینه‌ای که به‌غایت خوش‌خط می‌نویسد، یا بوزینه‌ای که عاشق شاهزاده‌ای می‌شود؛ این‌ها همه آدمیانی هستند که به خاطر اتفاقی به میمون بودن مسخ شده‌اند.
گونه دیگر میمون در هزار و یک ‌شب میمونی است که اگرچه انسان نیست، اما یکی از رذیلت‌های آدمی را تا منتهای درجه آن دارد. میمونی با شهوتی بی‌انتها یا با پرخوری شگفت‌انگیز. چیزی که این دو گونه میمون را به هم پیوند می‌دهد، این است که هر دو به خاطر نوعی نقص یا گناه در این درجه متوقف مانده‌اند.

سفر به باختر

برای کسانی که اولین بار خلاصه داستان چینی سفر به باختر را می‌خوانند، معمولا یک خطا اتفاق می‌افتد. آن‌ها فکر می‌کنند شخصیت اصلی داستان باید راهبی باشد که برای پیدا کردن متن مقدس از چین به سمت هند حرکت می‌کند، اما حقیقت چیز دیگری است. نباید فراموش کرد که عنوان فرعی قصه چیزی نیست مگر «داستان میمون». میمون داستان سفر به غرب تنها یکی از چند همراه راهب است که از جانب بودا ماموریت می‌گیرد با او همراه شود تا بلکه بخشیده شود؟ از چه بخشیده شود؟ از شوریدن در برابر خدا و تلاش برای نامیرا شدن که باعث شده است شبیه پرومته یونانی‌ها برای همیشه در کوهی به بند کشیده شود. در واقع گذشته میمون چینی‌ها چیزی است شبیه اسطوره بزرگ تمدن‌های بین‌النهرین گیل‌گمش که سودای نامیرایی در سر داشت.
به‌هرحال شخصیت میمون داستان «سفر به باختر» در طول داستان نشانه‌ای از این گذشته عبوس بروز نمی‌دهد. او در طول سفر موتور محرکه همه اتفاقات اصلی در مواجهه با اژدهایان، دیوها و عفریت‌هاست. او هم سربه‌هواست و دائما گروه را با شیطنت‌ها، پرحرفی‌ها و بدجنسی‌هایش به خطر می‌اندازد و هم تنها فرد باهوش گروه است که هر بار موفق می‌شود دردسرها را رفع کند. میمون تنها عضو گروه است که تا پایان داستان حتی یک بار هم رسالت سفر را فراموش نمی‌کند و نمی‌گذارد دیگران از آن منحرف شوند، بااین‌حال خود او هم تنها کسی است که ظاهرا هیچ تعهدی به آرمان سفر ندارد.
شاید خود اسم او به‌تنهایی برای فهمیدن شخصیت او کافی باشد. اسم چینی میمون چیزی است شبیه به «آگاه به بیهودگی» یا «آگاه از پوچی». میمون این‌دنیایی‌ترین کاراکتر داستان است؛ کسی که به عهدش برای اتمام سفر پای‌بند است، اما از بی‌خودی بودن همه این تلاش‌ها هم به اندازه کافی مطلع است. میمون «سفر به باختر» قدر مسلم یک گام بزرگ از راهب جلوتر است. او از قبل پایان سفر را می‌داند.

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: ابراهیم قربان‌پور

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟