تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۱۱ - ۰۷:۴۰ | کد خبر : 2110

ما به ایران پر از حادثه عادت داریم…

انگشت اتهام سوی شهرداری تهران و بنیاد مستضعفان آن‌چه نباید رخ می‌داد، حالا به تمامه به پایان رسیده و دیگر اثری از پلاسکو، از کسب‌وکار چند هزار نفر، از امید و البته از مسئولیت‌پذیری نیست. ساختمانی که آتش گرفت و ریخت و جان‌هایی که چه ساده از دست رفت و دودی که به چشم خیلی‌ها […]

انگشت اتهام سوی شهرداری تهران و بنیاد مستضعفان

آن‌چه نباید رخ می‌داد، حالا به تمامه به پایان رسیده و دیگر اثری از پلاسکو، از کسب‌وکار چند هزار نفر، از امید و البته از مسئولیت‌پذیری نیست. ساختمانی که آتش گرفت و ریخت و جان‌هایی که چه ساده از دست رفت و دودی که به چشم خیلی‌ها رفت و خیلی‌ها که هم‌چنان جلوی دوربین‌ها عکس می‌گیرند و مصاحبه می‌کنند. دی‌ماه پرفرازونشیب با اتفاقات تلخ و ناگوار متعددی همراه بود، اما در فاجعه پلاسکو آن‌چه بیش از همه به چشم آمد، فقدان مدیریت، برنامه‌ریزی و مسئولیت‌پذیری بود. درواقع شاید بتوان بزرگ‌ترین بحران فعلی کشور را، نه آب و گاز و ذخایر انرژی و نه تحریم‌های خارجی و غیره، که فقدان مدیریت و برنامه‌ریزی دانست.
در روزهای اخیر بخشی از جلسه محمدباقر قالیباف در شورای شهر سال ۹۳ منتشر شد که شهردار صراحتا از نگرانی‌اش بابت آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو صحبت می‌کند. اما استدلال قالیباف برای اقدام نکردن درخور توجه است. او در جلسه شورا می‌گوید اگر اقدامی نکنم، احتمال بروز آتش‌سوزی بالاست و اگر اقدام به پلمب کنم، می‌گویند در این اوضاع اقتصادی شهرداری چوب لای چرخ دولت می‌گذارد. حرفی که در کارزار سیاسی ایران به‌شدت منطقی و درست است. قطعا اگر این اتفاق می‌افتاد، مصادره به مطلوب‌های سیاسی صورت می‌گرفت، اما قالیباف یا هرکس دیگری به دلیلی روی صندلی ریاست شهرداری و نهادهای دیگر می‌نشینند. در مقام مدیریت و ریاست طبیعی است که فارغ از چه می‌گویندها و چه می‌کنندهای سیاسی رفتار درست صورت بگیرد. شبیه به تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در قبال برجام. 

محمدمهدی حسین‌نیا

خوش‌رنگ و لعاب مانند نام مستضعفین
در میان تمام خبرهایی که آمد و رفت، در میان تمام جان‌هایی که از دست داده شد و با وجود تمام آسیب‌های مالی که به کسبه وارد آمد، محمد سعیدی‌کیا، رئیس بنیاد مستضعفان ضمن عذرخواهی و قبول مسئولیت، تنها به یک جمله بسنده کرد: «ظرف دو سال پلاسکو را با استانداردهای لازم و منطبق بر مشخصات فنی ساخته و طبق شرایطی خاص به افراد دارای سرقفلی واگذار خواهیم کرد.» این نقل قول را باید با علم این موضوع خواند که مالک ساختمان پلاسکو بنیاد مستضعفین بود. مالکی که طی سال‌های گذشته با وجود دریافت اخطارهای مکرر از سوی شهرداری و شورای شهر، کوچک‌ترین اقدامی در جهت ایمن‌سازی این ساختمان فرسوده نکرد. اجاره‌اش را گرفت و درآمدش را داشت. هیئت امنای ساختمان بدون اذن مالک هیچ توان حقوقی و قانونی برای اقدامات درخور نداشتند. حالا، در شرایطی که فاجعه به‌وجودآمده روی داده است، بنیاد مستضعفین تنها به یک چیز می‌اندیشد؛ احداث دوباره ساختمان و انجام کاری که سال‌ها پیش باید انجام می‌داد.
ماجرا جایی جالب‌تر و البته دردناک‌تر می‌شود که بدانیم محمد بیات، معاون پیشین عملیات سازمان آتش‌نشانی تهران در گفت‌وگویی این‌چنین بیان کرده است: «در موارد مختلفی الزامات ایمنی را با کسبه در میان می‌گذاشتیم و از آن‌ها می‌خواستیم با همکاری خود بسیاری از نکات ایمنی را محقق کنند و آن‌ها هم همراهی می‌کردند. اما در جریان یکی از این برنامه‌های القایی که با کسبه داشتیم، ماموران ما آمدند و گفتند کسبه دیگر همکاری نمی‌کنند. گویا نماینده مالک که بنیاد مستضعفین است، با بلندگو وسط ساختمان ایستاده بود و با لحنی جدی از کسبه پلاسکو می‌خواست که با آتش‌نشانی همکاری نکنند.» اما ظاهرا حالا بنیاد مستضعفین که این ملک را از صاحب پیشین و معدومش مصادره کرده بود، قصد دارد سازوکار تازه‌ای به پا کند؛ البته این‌بار با رعایت اصول ایمنی. نوش‌دارو پس از زیر آوار ماندن و سوختن و بی‌کار شدن سهراب‌ها.

بحران مدیریت در شهرداری
یک شهرداری است و یک شهردار و هزار سودا. به کدام‌یک باید اول رسیدگی کرد؟ سودای چندساله ریاست جمهوری یا بالا بردن عوارض شهری و خدماتی؟ کارنامه شهرداری تهران قطعا سیاه سیاه نیست، اما آن‌قدر نقاط تاریک دارد که با یک جرقه حساب و کتاب‌ها و مرور نواقص بالا بگیرد. حالا اگر به جای جرقه، پای انفجار و تخریب ساختمانی ۵۰ ساله و ۱۷ طبقه در مرکز تهران و کشته شدن و بی‌کار شدن تعداد زیادی از شهروندان در میان باشد، می‌شود یک خط بطلان سرتاسری به تمام عملکرد شهرداری در حوزه مدیریت و برنامه‌ریزی کشید.
محمد سالاری، نماینده شورای شهر تهران در روزهای گذشته طی اظهارنظری بیان کرد: «شهرداری تهران به مصوبات شورا مبنی بر تخصیص اعتبارات برای ارتقا تجهیزات ایمنی عمل نکرده و همواره تمایل داشته در حوزه‌های عمرانی که برای شهروندان قابل مشاهده است، هزینه کند.» نقل قولی که به‌شدت شبیه به گزارش‌های نقل‌شده از زمان ریاست احمدی‌نژاد بر شهرداری تهران است. گویا سیستم شهرداری چنین می‌طلبد. کارهای قابل مشاهده و قابل لمس برای حرکت به سمت پاستور! جالب این که صبح حادثه روی‌داده گفته شد قالیباف در سفری به شهر قم در پی کسب اجازه از مراجع برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو بوده است. از طرفی محمدمهدی تندگویان دیگر عضو شورای شهر تهران ضمن تاکید بر وظیفه شهرداری در قبال تامین ایمنی پلاسکو، خاطرنشان شد این‌که شهرداری مدعی است به پلاسکو تذکر داده و با این حال پلمپ نکرده، ابهام دارد. درواقع تعداد زیادی از اخطارها همراه بوده با بی‌توجهی مالک و اقدام نکردن شهرداری.
اما کلید حل معما کجاست؟ آیا شهرداری واقعا تذکری در این خصوص نداده است؟ البته که داده؛ نه‌تنها شهرداری، بلکه شورای شهر هم بارها و بارها در سال‌های اخیر ساختمان پلاسکو را با اخطارهای پی‌درپی مواجه کرده‌اند. طبیعتا کسبه بدون اجازه مالک نمی‌توانسته‌اند اقدامی برای بازسازی و رفع کسری‌های ایمنی ساختمان انجام دهند؛ پس هم‌چنان پای بنیاد مستضعفین، ساکت‌ترین و مرتبط‌ترین نهاد به ساختمان پلاسکو در میان است. از طرفی در روزهای اخیر بخشی از جلسه محمدباقر قالیباف در شورای شهر سال ۹۳ منتشر شد که شهردار صراحتا از نگرانی‌اش بابت آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو صحبت می‌کند. اما استدلال قالیباف برای اقدام نکردن درخور توجه است. او در جلسه شورا می‌گوید اگر اقدامی نکنم، احتمال بروز آتش‌سوزی بالاست و اگر اقدام به پلمب کنم، می‌گویند در این اوضاع اقتصادی شهرداری چوب لای چرخ دولت می‌گذارد. حرفی که در کارزار سیاسی ایران به‌شدت منطقی و درست است. قطعا اگر این اتفاق می‌افتاد، مصادره به مطلوب‌های سیاسی صورت می‌گرفت، اما قالیباف یا هرکس دیگری به دلیلی روی صندلی ریاست شهرداری و نهادهای دیگر می‌نشینند. در مقام مدیریت و ریاست طبیعی است که فارغ از چه می‌گویندها و چه می‌کنندهای سیاسی رفتار درست صورت بگیرد. شبیه به تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در قبال برجام. درواقع می‌شود این‌طور نتیجه گرفت که در سال‌های گذشته شهردار از ترس زیر فشار قرار گرفتن در فضای سیاسی خودش را کنار کشید و امروز همه داغدار یک فاجعه‌ایم.
آمار و ارقام منتشرشده می‌گوید ردیف بودجه در نظر گرفته‌شده برای تجهیز آتش‌نشانی تهران در مقایسه با برخی نهادها و سازمان‌های دیگر چیزی شبیه به یک شوخی است. از طرفی این‌طور به نظر می‌رسد که بیشتر این بودجه صرف احداث ایستگاه‌های بیشتر آتش‌نشانی شده است. اتفاقی خوب که کافی نبودنش در چنین فجایعی مشخص می‌شود. ایجاد شهردخت‌ها و طرح‌های بیهوده و نخ‌نمای دیگر برای امور غیرضروری و درآمد بالای سازمان شهرداری تنها و تنها از محل عوارض و تبلیغات، همه و همه بیش از همیشه عملکرد شهرداری را زیر سوال می‌برد. با پول احداث شهردخت با درآمد تنها شش ماه از بیلبوردهای تبلیغات شهرداری یا سازمان زیباسازی چه اندازه تجهیزات ایمنی لازم می‌شد خریداری کرد؟

مدیریت بحران با سیل
تکذیب حقایق و فجایع
تکلیف بسیاری از مردم با صدا و سیما سال‌هاست که مشخص است. رسانه‌ای که ملی بودنش حتی از طرف عالی‌ترین مقامات سیاسی کشور مورد انتقاد قرار گرفته می‌شود و در تشییع جنازه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بخشی از شعارهای شرکت‌کنندگان در مراسم به نقد عملکرد این سازمان اختصاص پیدا می‌کند. رفتار صدا و سیما جز آن‌چه انتظار می‌رفت، نبود. شاید به بهانه آرام شدن جو به‌وجودآمده، همه چیز تکذیب شد. گل سرسبد ماجرا تکذیب شرایط اسفناک تجهیزات آتش‌نشانی و مهم‌تر از آن تکذیب زنده بودن چهار نفر در موتورخانه ساختمان پلاسکو بود. اتفاقی که با وجود مصاحبه ماموران خدوم آتش‌نشانی و اعلام خانواده یکی از قربانیان مبنی بر دریافت پیام از محبوسان در موتورخانه، به‌راحتی هرچه تمام‌تر توسط صدا و سیما، شبکه خبر و البته آقای شهردار تکذیب شد. چند ساعت پس از تکذیب شهردار بود که چهارجنازه از موتورخانه پلاسکو خارج شد. در نقل قولی از مدیرکل جمعیت هلال احمر تهران این‌طور گفته شد که در تهران تنها هشت قلاده سگ و سه یا چهار دستگاه زنده‌یاب برای حوادث این‌چنینی وجود دارد. خبرنگاران واحد سراسری خبر اما، مصاحبه می‌گرفتند که خدا را شکر تمام تجهیزات لازم در محل مستقر شده است!
در این بحبوحه عملکرد ارتش، سپاه پاسدارن، شورای شهر، هلال احمر و بسیاری از ارگان‌ها و نهادهای دیگر جای بحث یا تشکر دارد. بااین‌حال هیچ‌کدام این تحسین و طرد کردن‌ها دوای درد مردم نیست. بازار پوشاک تهران عملا از بین رفت. وزرای مربوطه در این خصوص سال‌ها بود که با عدم حمایت از تولید داخل و بیان آن در حد یک شعار تکراری بازار پوشاک را از بین برده بودند. آتش‌نشانان غیور بسیاری در این حادثه آسیب دیدند. حالا بماند که در این میانه بنیاد شهید آنان را شهید در راه خدمت دانسته و می‌گوید طبق قانون ارائه خدمات به آنان و خانواده‌هایشان برعهده آنان نیست. درواقع در قوانین مربوط گفته شده که بنیاد شهید تنها مسئولیت کسانی را می‌پذیرد که در مقابله با دشمن شهید شده‌اند. مردم زیاد دیگری هم تلفات جانی و مالی سنگین دادند. همین حالا صحبت از نقاط خطرناک و در معرض آسیب مشابه بالا گرفته است. نقاطی که طبیعتا آن‌ها هم بارها و بارها در خیل جلسات بی‌خروجی نهادهای مربوط مورد بررسی قرار گرفته و اقدامی برایشان صوت نگرفته است. ماجرا تنها نقل معایب بنیاد مستضعفین، شهرداری و باقی مجموعه‌های مرتبط نیست. ماجرا این است که یک بار برای همیشه همه آن‌ها که خواب‌اند، بیدار شوند. تهران هر آینه آبستن حادثه است؛ کسی جایی کاری بکند.

شماره ۶۹۵

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟